هنوز به زندگی سابق برنگشته ایم

پیگیری «شهروند» از روزگار مرد زلزله‌زده کرمانشاه که یک معجزه همسر باردارش از زیر آوار بیرون آورد، اما...

سه سال است که از آن لحظه وحشتناک می‌گذرد. لحظه‌ای که زندگی‌ها در غرب کشور تمام شد، خانه‌ها فرو ریخت، خانواده‌ها عزادار شدند، مردم آواره شدند و دیگر هیچ سرپناهی نداشتند.

سه سال گذشت و حالا زلزله‌زدگان سرپل ذهاب سرپناه دارند، ولی زندگی‌شان هیچ‌وقت زندگی نشد. به سختی روزگار می‌گذرانند. عده‌ای مجبور به ترک شهر شده‌اند و حالا دیگر روستا‌نشین هستند، چون دیگر پولی برای ساختن یک زندگی در شهر را ندارند.

عده‌ای هم اجاره‌نشین شده‌اند. درآمدی ندارند. شکم خود را به سختی سیر می‌کنند. اینجا مشکلات تمامی ندارد. زندگی در اینجا سه سال است که متوقف شده است.

زندگی یک زلزله‌زده تحصیلکرده

پیام کرمی یکی از همین زلزله‌زدگان است. پسر تحصیلکرده‌ای که حالا برای تأمین هزینه‌های زندگی خانواده‌اش کارگری می‌کند. خودش لیسانس حقوق و همسرش هم لیسانس حسابداری دارد، با این حال برای گذران زندگی کار می‌کند.

در آن دوشنبه تلخ و وحشتناکی که ماتم سراسر کرمانشاه را فراگرفته‌بود، پیام تنها کسی بود که اشک نمی‌ریخت. خانه‌اش به ویرانه تبدیل شده بود، اما ته دلش خوشحال بود. معجزه‌ای از طرف خدا خانواده‌اش را به او برگردانده بود.

همسر باردارش بعد از 16ساعت مدفون‌شدن زیر خروارها خاک، صحیح و سالم پیدا شده بود. تازه سه‌ماهی می‌شد که خبر پدرشدنش را شنیده بود، اما زلزله همه زندگی‌اش را نابود کرد. با این حال زنده‌ماندن همسر و نوزادش شادی وصف‌نشدنی به او داده بود. حالا بارانا دوسال‌ونیمه است. اما دیگر خبری از خنده و شادی پیام نیست.

من باید ماهی 200 هزار تومان قسط وام را پرداخت کنم. از طرفی اجاره‌خانه هم دارم. «بارانا» هم که هزینه‌های خودش را دارد. هر چقدر هم کار کنم، نهایت ماهی دومیلیون تومان می‌گیرم، چون کار ما ثابت نیست. در هفته هر وقت نوبتم شود، به بازار می‌روم و کار می‌‌کنم. با مدرک لیسانس مجبورم برای اینکه هزینه زندگی خانواده‌ام را تأمین کنم، در بازار کار کنم.

 

کمک‌های مردمی بعد از مصاحبه با روزنامه شهروند

او با کمک خیرین توانسته خانه‌ای را اجاره کند. خیرینی که به گفته خودش بعد از انتشار گزارش زندگی‌اش در روزنامه شهروند به سراغ او رفتند: «وقتی با روزنامه شهروند صحبت کردم، چند نفر با من تماس گرفتند. از طرف شما بودند. می‌خواستند به من کمک مالی کنند. مثلا یک خانم تماس گرفت و پنج میلیون تومان به من داد. چند نفر دیگر هم تماس گرفتند. خلاصه با هر سختی بود 20 میلیون تومان جور کردم، 10میلیون تومان هم به من وام اجاره دادند و توانستم خانه‌ای با 30 میلیون پیش و ماهی 500 هزار تومان اجاره‌ کنم.»

نگران آینده بارانا

در آن زلزله مهیب به آنهایی که خانه‌شان اجاره‌ای بود، 10میلیون تومان وام اجاره و آنهایی که خانه برای خودشان بود، 50 میلیون تومان وام خانه پرداخت کردند. پولی که برای هیچ‌کدام از زلزله‌زدگان کافی نبود. آنهایی که حالا توان پرداخت قسط‌های وام را هم ندارند: «من باید ماهی 200 هزار تومان قسط وام را پرداخت کنم. از طرفی اجاره‌خانه هم دارم. «بارانا» هم که هزینه‌های خودش را دارد. هر چقدر هم کار کنم، نهایت ماهی دومیلیون تومان می‌گیرم، چون کار ما ثابت نیست. در هفته هر وقت نوبتم شود، به بازار می‌روم و کار می‌‌کنم. با مدرک لیسانس مجبورم برای اینکه هزینه زندگی خانواده‌ام را تأمین کنم، در بازار کار کنم. اوضاع و احول زندگی من خیلی بد است. از آینده دخترم ‌می‌ترسم. نگران او هستم.»

مجبور شدیم اجاره‌نشین شویم

پیام و همسر و دخترش دو سال در کانکس زندگی کردند: «پیش از زلزله ما در حیاط خانه پدرم دو اتاق ساخته بودیم. من و فرانک آنجا زندگی می‌کردیم، اجاره هم نمی‌دادیم، ولی چون پول ساخت دوباره اتاق‌ها را نداشتیم، مجبور شدیم اجاره‌نشین شویم. پدرم داروندارش را داد تا بتواند خانه‌شان را دوباره بسازد، ولی چه ساختنی؛ تقریبا آنجا نصفه‌ونیمه ساخته شد. با آن وام 50میلیونی، باز هم کلی پول داد، اما هنوز هم جای کار دارد، برای همین دیگر پول ساخت اتاق برای خودمان را نداشتیم. من کسانی را می‌شناسم که به خاطر نداشتن پول مجبور شدند به روستا بروند و آنجا خانه اجاره کنند، در همانجا هم کار می‌کنند، درصورتی‌که سال‌ها در همین شهر زندگی می‌کردند. در کل هنوز هم نتوانستیم به زندگی سابق برگردیم.»

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.