بی‌تابی نجاتگران سرخ‌‌پوش برای کمک به زائران اربعین

امدادگران هلال‌احمر در گفت‌وگو با "شهروند" از تجربیات شیرین خدمت‌رسانی در عتبات عالیات می‌گویند:

سیما فراهانی| با دل و جان می‌روند. می‌روند تا باز هم خدمت کنند. تا باز هم دست مردم را بگیرند و یاری‌رسان آنها باشند. اما اینبار خارج از مرز؛ در آنسوی مرزها یاریگر مردم می‌شوند. برای کمک به زائران هرچه در توان دارند انجام می‌دهند. امدادگرانی که در صحنه‌های مختلف همیشه حاضر بوده‌اند. به جان خود نه، به جان مردم فکر کرده‌اند. با همه توان به آنها خدمت کرده‌اند و حالا سالیان طولانی است که برای یاری رساندن به مردمشان در عتبات عالیات، لحظه‌شماری می‌کنند. وقتی از تجربیات و خاطره‌هایشان صحبت می‌کنند لذت و عشق در صدایشان موج می‌زند. همان‌هایی که خالصانه در خدمت زائران هستند و تا آخرین لحظه برای حفظ جان و امنیت‌شان زحمت می‌کشند. در این مراسم باشکوه، مراقب مردم هستند تا بتوانند در بهترین شرایط پیاده‌روی اربعین را به جا آورند.

علی کبادی یکی از همین امدادگران است که امسال نیز در این مراسم شرکت می‌کند تا یاری‌رسان زائران باشد. او نجاتگر اتوبوس آمبولانس است و حالا در گفتگو با خبرنگار “شهروند” از عشق به خدمت‌رسانی در عتبات عالیات می‌گوید: «این یک کار دلی است. هیچ اجباری در کار نیست. هیچکدام از بچه ها به خاطر مسایل مالی و حق ماموریت به این مراسم نمی‌روند. چون هیچ منفعت مالی برایمان ندارد. ما با عشق می‌رویم و با عشق خدمت می‌کنیم. آنقدر حال و هوا خوب است که ناخودآگاه همه جذب می‌شویم. کل سال بی‌تابی داریم که با تمام سختی که وجود دارد و شرایط بدی که ممکن است با آن روبرو باشیم باز هم به این مراسم برویم. برای رفتن بی‌تابیم. فقط به خاطر اینکه بتوانیم خدمتی کنیم. وقتی به این مراسم می‌رویم، تمام انرژی یک سال‌مان را از مردم و زائران می‌گیریم. برایمان فقط این مهم است که مصدومان در آنجا چشم‌انتظار ما هستند. منتظرند که یک هموطن کنارشان باشد به آنها خدمت کند.»

دل یک مادر را شاد کردم و دل خودم هم شاد شد

کبادی در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «من کارمند 12 ساله سازمان امدادونجات هستم. مربی و مدرس شنا و غواصی هستم. در عین حال عضو تیم واکنش سریع سازمان امدادونجات نیز هستم. سر صحنه‌های مختلف حادثه می روم. در ابتدا ده سال عضو داوطلب هلال احمر شمیرانات تهران بودم. از طریق برادرم با هلال‌احمر آشنا شدم و همیشه دلم می‌خواست در خدمت مردم باشم. امسال نیز پنجمین سالی است که به کربلا می‌روم. حال و هوای آنجا برای ما پر از خاطره‌های خوب است. ما مستقر در بیمارستان الحسین در کربلا هستیم. تیم ما آنجا کار انتقال مصدومان بدحال را انجام می‌دهد. اگر مصدومی باید کار درمانی‌اش داخل وطن انجام شود، او را منتقل می‌کنیم به مرز ایران که به بیمارستان وطن بروند. یادم می‌آید یک بار جلوی بیمارستان بودیم خردسالی آمد و به ما گفت یک خانم در بیمارستان با شما کار دارد. من داخل رفتم و دیدم مادر و دختری در اثر تصادف مصدوم شده‌اند. دختر آن خانم لگنش شکسته بود. خودش هم زخمی شده بود. افت فشار داشت و از ناحیه دست آسیب دیده بود. آن خانم باید به ایران منتقل می‌شد، ولی دخترش نیازی به انتقال نداشت. آن خانم به من گفت تروخدا دخترم را هم با من منتقل کن. به او گفتم باید اینجا تجویز کنند که بتوانم انتقال دهم درغیر اینصورت نمی‌توانم او را به ایران منتقل کنم. اما آن خانم آنقدر خواهش کرد که در نهایت با صحبت‌هایی که صورت گرفت توانستم تیم پزشکی را متقاعد کنم با مسئولیت خودم دختر آن خانم را هم انتقال دهند. آن زن به من گفت انشالله هرخواسته ای در دلت داری وقتی از اینجا برگشتی بلافاصله برآورده شود. آن زمان من در شرف ازدواج بودم اما هنوز کارهایم انجام نشده بود. همینکه برگشتم تمام موانع برطرف شد و من ازدواج کردم. من آنجا دل یک مادر را شاد کردم و دل خودم هم شاد شد. همین‌ها برای من یک دنیا ارزش دارد. یکی دیگر از حوادث بزرگ ما تصادف سامرا بود. پارسال رخ داد و ما مصدومان بدحال را به ایران منتقل کردیم. 14 ساعت در مسیر بودیم. بعضی‌ها اعضای خانواده‌شان فوت کرده بودند. ما در مسیر باید گفتاردرمانی می‌کردیم و در کنار انتقال باید کار مشاوره را نیز انجام می‌دادیم. به آنها می‌گفتیم خانواده‌تان صحیح و سالم هستند. در صورتیکه فوت شده بودند. این یکی از خاطرات تلخ من بود.»

کبادی در خصوص خدمت‌رسانی‌های هلال‌احمر نیز می‌گوید: «تجهیزات و خدمت‌رسانی‌ها نسبت به قبل خیلی بهتر شده است. هم از لحاظ دارو و هم لجستیک پیشرفت‌های چشمگیری داشتیم. تردد ما در سیتره‌ها و ایستگاه‌های بازرسی عالی شده است. قبلا حتی ممکن بود 24 بمانیم و توضیح دهیم؛ اما الان با کوچکترین تماس هماهنگی‌ها انجام می‌شود و ما به مسیر ادامه می‌دهیم. از طرفی فراوانی دارو شده است و دیگر با کسر دارو مواجه نیستیم.»

برای مراسم اربعین لحظه‌شماری می‌کنیم

امیررضا محمدی یکی دیگر از امدادگرانی است که در اربعین خدمت‌رسانی می‌کند و امسال نیز قرار است باز هم در خدمت زائران باشد. او در گفتگو با خبرنگار “شهروند” تجربیاتش از ده سال کمک‌رسانی در عتبات عالیات را روایت می‌کند: «25 سال است که کارمند هلال‌احمر هستم. من از سالی که برنامه خدمت‌رسانی در اربعین شروع شد به عنوان نجاتگر و امدادگر در خدمت زائران بودم. نزدیک ده سال می‌شود. پشت سر هم هر سال به آنجا رفتم. از مسئولان درمانگاه‌های بین راهی بودم. توفیق داشتم که به زائران کمک کنم. وقتی به آنجا می‌رویم، فرقی نمی‌کند که کجا خدمت کنیم. همه با یک هدف می‌رویم آن هم اینکه زائر با خیال راحت به آنجا بیاید و مراسم پیاده‌روی را انجام دهد. هرچه از دستمان برمی‌آید برای خدمت‌رسانی انجام می‌دهیم. امسال هم دوست داشتم بروم و دوباره خدمت کنم. در عمود بیمارستان العمل خدمت می‌کنم. هر روز آنجا پر از معجزاتی است که در مسیر پیاده‌روی می‌بینیم. معجزاتی که غیرقابل باور است. مثلا پیرزنی می‌آید که توان حرف زدن ندارد اما پیاده‌روی می‌کند. پیرمرد نابینایی را با چشم خودم دیدم که مسیر را پیاده می‌رود. همه این‌ها پر از عشق است و باعث می‌شود که هر سال دوست داشته باشم بروم و به این افراد خدمت کنم. کمک به این افراد بسیار زیبا است و هرچقدر سخت باشد لذت بخش است. من خودم در سازمان امداد و نجات رئیس اداره کوهستان، ساحل و دریا هستم. ولی دوست دارم هر سال به این مراسم بروم. عشق نفهته‌ای در وجود ما است که درست از فردای اربعین لحظه‌شماری می‌کنیم برای اربعین سال بعد که این توفیق از ما گرفته نشود و روزها را می‌شماریم تا دوباره به آنجا برویم. با اینکه هوا گرم است و ارائه خدمات بسیار سخت می‌شود. ولی من تا حالا برایم سخت نبوده و جز لذت و آرامش چیزی ندیدم. همین الان در ماشین کولردار هستم و باز گرمای هوا اذیتم می‌کند. ولی آنجا اصلا اذیت نمی‌شوم و برایم لذت‌بخش است. هر سال هم پیشرفت‌های محسوسی داریم. ما امسال برای زائران از بالگرد در مسیر نجف تا کربلا استفاده می‌کنیم. این برای ما بسیار حائز اهمیت است. خدمت‌رسانی‌ها را آسان تر می‌کند. این یک حرکت عظیم بزرگ حسینی است.»

هر سال اصرار می‌کردم تا بتوانم بروم

فاطمه سلامی نیز یکی دیگر از نیروهای امداد هلال‌احمر است که حالا بازنشسته شده ولی باز هم به صورت داوطلب در این مجموعه خدمت می‌کند. او نیز به خبرنگار “شهروند” می‌گوید: «30 سال در هلال احمر کار کردم. در سازمان امدادونجات، رئیس اداره امور امدادگران بودم. حدود ده سال در مراسم اربعین شرکت کردم. در قسمت پذیرش بیماران بیمارستان بودم. زائرانی که به درمانگاه و بیمارستان‌های هلال احمر برای درمان مراجعه می‌کردند را پذیرش می‌کردم. من خودم عشق داشتم برای خدمت بروم. حتی هر سال اصرار می‌کردم تا بتوانم بروم. الان بعد از بازنشستگی داوطلب هلال‌احمر شدم و هرجا به همکاری من نیاز باشد می‌روم و حضور پیدا می‌کنم. امسال سعادتش را نداشتم که بتوانم به مراسم اربعین بروم. ولی دلم آنجا مانده است. دلم در کنار زائران است. چیزی که خاص بود و من را به آنجا می‌کشاند، این بود که بیماران سن بالا می‌آمدند و وقتی ما کمکشان می‌کردیم برایمان دعای خیر می‌کردند. این برای ما بسیار ارزشمند بود و خستگی از تنمان می‌رفت. ما به عشق همین دعاهای خیر در این مراسم شرکت می‌کردیم.»

 

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.