٢٣ سال منافق بودم!

پشت پرده‌ درآمدها و هزینه‌های منافقین و شیوه‌های فریبکارانه آنها برای جذب نیرو

«٢٣ سال منافق بودم»؛ این جمله ابراهیم خدابنده است در گفت‌وگویی با فارس. او البته حالا مدیر انجمنی است به نام انجمن نجات؛ سازمانی غیردولتی که توسط جمعی از اعضای سابق «سازمان مجاهدین خلق ایران» تشکیل شده‌ تا به فریب‌خوردگان این سازمان، ماهیت واقعی این گروهک منافق را نشان بدهد. یکی دیگر از فعالیت‌های انجمن این است که بتواند اتصال اعضا را با خانواده آن‌ها فراهم کند، چراکه سازمان از ترس آگاهی اعضا، به هیچ وجه به اعضای خود اجازه دید و بازدید با خانواده را نمی‌دهد. خدابنده درباره این انجمن گفته است: «از ۲۱ سال پیش که به ایران برگشتم، بیکار ننشستم و سعی کردم فرقه‌های کنترل ذهن از جمله فرقه رجوی را به جوانان معرفی کنم چراکه آن‌ها افرادی را در نقاط مختلف جهان جذب می‌کنند که شاید تا حالا حتی اسم سازمان مجاهدین را هم نشنیده باشند!» خدابنده بعد از سال‌ها عضویت در گروهک رجوی، بالاخره به ایران بازگشت و بعد از سپری کردن دوره زندان، برای جبران گذشته شروع کرد به افشای هرآنچه در این سازمان مخوف دیده بود. گفت‌وگوهای فراوانی در ایران با او انجام شده است. آنچه در ادامه می‌خوانید، بخش‌هایی است از صحبت‌های او با خبرگزاری‌های «فارس»، «ایرنا»، پایگاه خبری‌-تحلیل «الف» و سایت انجمن نجات.

چرا رجوی به عراق رفت؟

برادرم (مسعود خدابنده که بعدها از سازمان جدا شد)، از نزدیکان مسعود رجوی بود. او می‌گوید وقتی مسعود رجوی در پاریس بود، چهار خبرنگار آمریکایی به دیدارش آمدند. برخلاف همیشه که در چنین دیدارهایی با مترجم حاضر می‌شد، در این دیدار بدون مترجم حضور یافت. بعد از صحبت‌هایی که بین آنها رد و بدل شد، سازمان تصمیم گرفت عازم عراق شود. بعدها مشخص شد سازمان سیا، مسعود رجوی را به صدام تحویل داده زیرا به این نتیجه رسیده بود با وجود ترورهای مجاهدین خلق در ایران، آنها موفقیتی به دست نیاورده‌اند و باید به عنوان بخشی از ارتش صدام دربیایند. سازمان در عراق به عبدالجلیل حبوش، رئیس استخبارات این کشور، تحویل داده شد تا با او همکاری کند. بنابراین، رجوی به عنوان بخشی از استخبارات عراق و تحت فرماندهی یک عراقی درآمد تا اینکه صدام سقوط کرد و سازمان، اسپانسر خود را از دست داد.

ارتش صفحه کلید!
بعد از آن، اسپانسر بعدی سازمان، عربستان سعودی شد. به همین دلیل رجوی به خدمت ترکی فیصل، رئیس استخبارات آن زمان عربستان درآمد. دیدگاه ترکی فیصل با صدام متفاوت بود و او موافق نبود سازمان فقط درگیر عملیات نظامی و خرابکارانه شود. او قصد داشت مجاهدین خلق فعالیت‌های سیاسی تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی ایران را هم شروع کنند. به این دلیل سازمان را به آلبانی انتقال دادند. از آن زمان، مجاهدین خلق به نیروهایی تبدیل شدند که به اصطلاح «ارتش صفحه کلید» نامیده می‌شدند.

٢٠ هزار اکانت فیک!
به این دلیل اسم‌شان را گذاشتند «ارتش صفحه کلید» چراکه جمعیتی بین ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر، صبح تا شب پشت صفحه کلید می‌نشینند و با اکانت‌های فیک، دروغ و شایعه‌سازی، آرامش فکری مردم ایران را هدف قرار می‌دهند. حتی برای اینترنت آن‌ها در آلبانی دکلی اختصاصی برپا شد. فرض کنید ۱۰۰۰ نفر، هر کدام ۲۰ اکانت فیک داشته باشند که در مجموع ۲۰ هزار اکانت خواهد شد. در یک مورد فیس‌بوک ۳۰۰ اکانت آنها را بست؛ به این دلیل که اکانت‌هایی را مشاهده کرده بود که از ۸ صبح تا یک بعدازظهر و سپس از ۳ بعدازظهر تا ۸ شب فعال می‌شوند و در روزهای تعطیل فعال نیستند و مثل پرسنل اداره‌ها کار می‌کنند!

خیریه‌های پوششی در لندن!
هزینه سازمان در تیرانا (محل استقرار منافقین و پایتخت آلبانی) بسیار گزاف است. دکل خیلی بزرگی در کوه داجی نصب شده که اینترنت سازمان را تأمین می‌کند و هزینه قابل توجهی دارد. حضور سناتورهای آمریکایی در جلسات منافقین که هر کدام ده‌ها هزار دلار هزینه هتل و هواپیما دارند و پولی که به آنها می‌دهند هم قابل ملاحظه است. یعنی هزینه‌ها در سازمان واقعاً سرسام‌آور است و صرف اینکه می‌گویند با کمک چند ایرانی اداره می‌شود، قابل قبول نیست. سازمان، برخی خیریه‌های پوششی در لندن داشت که آنها در ظاهر کمک مالی جمع‌آوری می‌کردند و ارتباط آنها با سازمان مجاهدین مشخص نبود. البته گاهی بعضی از آنها لو می‌رفتند و ناگزیر خیریه جدید ایجاد می‌شد. برخی مواقع، پول‌های هنگفتی وارد حساب این خیریه‌ها می‌شد. این خیریه‌ها، در لندن یا در آمریکا اعلام می‌کردند که پول‌ها را برای بچه‌های یتیم در ایران هزینه می‌کنیم یا افرادی که پدر و مادرشان اعدام شده‌اند!

١٣ هزار پوند برای مارگارت تاچر!
افرادی که برای سخنرانی در مراسم مجاهدین خلق شرکت می‌کنند، به طور عمده افرادی هستند که مناصب دولتی ندارند. به عنوان مثال مایک پمپئو، وزیر امور خارجه سابق آمریکا که برای نشست مجازی شرکت کرده بود، برای حضور در همایش و سخنرانی، مبالغ مشخصی را تعیین کرده بود. بنابراین سفر او به آلبانی و دیدار با اعضای مجاهدین خلق، یک دلالی بود. این قضیه در مورد مایک پنس، معاون اول ترامپ، کلینتون و دیگران نیز صادق است. زمانی که در انگلیس بودم، مارگارت تاچر، نخست‌وزیر انگلیس نبود اما قرار بر آن شد مجاهدین خلق ۱۳ هزار پوند به او بپردازند که او نرخ را بالا برد و این مبلغ را نه برای سخنرانی بلکه برای عکس انداختن تعیین کرد اما این معامله در نهایت جور نشد. سازمان مجاهدین خلق در حالی برای یک سخنرانی این میزان هزینه می‌کند که برای پرسنل خود از یک درمان ساده دریغ می‌کند و آنها را در پایین‌ترین سطوح معیشتی نگه می‌دارد.

٩ میلیون دلار در گاوصندوق مریم رجوی
لباس‌هایی که مریم می‌پوشد، هیچگاه تن اعضای سازمان دیده نمی‌شود. وقتی مریم رجوی پاریس بود در ١٧ ژوئن سال ٢٠٠٣ که پلیس فرانسه به مقرش در منطقه اور حمله  کرد، فقط ٩ میلیون دلار اسکناس در گاوصندوقش بود. زن پلیسی که در آن عملیات تمام منطقه را بازرسی کرده بود می‌گفت چند دهنه کمد بزرگ در اتاق مریم رجوی فقط حاوی لوازم آرایش بود. در حالی که در کمد بقیه زنان حتی یک کرم مرطوب‌کننده دست هم پیدا نمی‌شد. اینها سوای بودجه‌هایی است که در آمریکا برای اپوزیسیون ایران تصویب می‌شود.

مرگ اعضا و خرج‌های گزاف
درآمدهای مالی، صرف اعضای سازمان نمی‌شود. بسیاری از اعضا برای ساده‌ترین مسائل درمانی فوت کردند و دچار ضایعات جدی شدند. حمایت‌های مالی و پولی که به سازمان داده می‌شود، خرج مهمانی‌های مریم رجوی می‌شود. توجه کنید چرا در جلساتی که در پاریس انجام می‌شد، یک سخنران ایرانی غیر از خودش وجود نداشت و همه مدعوین، آمریکایی و انگلیسی هستند و برای مردم ایران تعیین تکلیف می‌کنند! یک ایرانی از اپوزیسیون میان سخنرانان این جلسات دیده نمی‌شود.

خبیث‌تر از القاعده
یکی از کارهای صلیب سرخ این است که نامه خانواده‌ها را برای کسانی ببرد که نمی‌توان به آنها نامه رساند. صدها نامه به صلیب سرخ دادیم که در قرارگاه اشرف به افراد برساند و جواب آن را بیاورد. یکی از مسئولان این نهاد می‌گفت شرمنده‌ام. ما توانستیم برای اعضای القاعده در زندان بگرام افغانستان نامه ببریم و جواب آن را در سعودی به خانواده‌های‌شان برسانیم، ولی در اشرف نگذاشتند یک نامه هم به کسی برسانیم و بعد هم اعلام کردند صلیب سرخ در این زمینه مسئولیتی ندارد.

سازمان عفو بین‌الملل چه کاره است؟!
عفو بین‌الملل رابطه بسیار نزدیکی با سازمان دارد. ما در انجمن نجات، نامه‌های فراوانی برای ارگان‌های حقوق بشری فرستادیم. سال ١٤٠١، نزدیک به ٢ هزار خانواده طوماری را تنظیم و امضا کردند و در آن صدها دلیل و مدرک به عفو بین‌الملل ارائه کردند که مطابق آن ساده‌ترین حقوق انسانی در داخل سازمان نقض می‌شود. اما مأموران عفو بین‌الملل توسط سرکردگان منافقین تطمیع می‌شوند و گزارش‌ها را مطابق نظر آنها تنظیم می‌کنند. حقوق بشر وقتی به آمریکا می‌رسد یک تعریف دارد، برای انگلیس همین‌طور و نسبت به جمهوری اسلامی ایران، یک تعریف دیگری دارد. در سال ٢٠٠٥، دیده‌بان حقوق بشر جزوه‌ای با نام «خروج ممنوع» منتشر کرد که در آن شمه‌ای از نقض حقوق بشر داخل منافقین در سازمان ملل متحد افشا شد. بعد از آن لابی‌های صهیونیست چنان سروصدایی به پا کردند که دیده‌بان حقوق بشر از کرده خود پشیمان شد و گزارش دیگری نداد. تیرماه دو سال پیش، دو عضو سازمان به اتهام قاچاق انسان و مواد مخدر و … در تیرانا دستگیر شدند. یکی از سایت‌ها این خبر را منتشر کرد. اما سفارت آمریکا در تیرانا دخالت و اینها را آزاد کرد و خبر منتشر شده بلافاصله با فشار سفارت آمریکا از روی سایت برداشته شد. بودجه عفو بین‌الملل و سازمان ملل را آمریکا می‌دهد و بر آنها مسلط است.

وعده دروغ کاریابی برای جذب نیرو!
یک سال بعد از اعلام آتش‌بس، هنوز وضعیت اسرای جنگی ایران در عراق نامعلوم بود. ابتدا رژیم صدام شرایط را برای آنان در اردوگاه‌های اسرا به شدت دشوار کرد. بعد مجاهدین خلق وارد شدند و با وعده مهاجرت به اروپا، تعدادی را فریب داده و با خود بردند. سازمان همچنین با تبلیغات کاریابی در اروپا و دادن وعده زندگی بهتر، افرادی را در ترکیه، دوبی، پاکستان یا حتی در داخل کشور فریب داده و گرفتار کرد.

بهترین روش مغزشویی!
این سازمان پایه‌ای‌ترین حقوق انسانی اعضای خود را نقض می‌کند و نه تنها اجازه نمی‌دهد آن‌ها با خانواده‌های خود در ارتباط باشند بلکه ازدواج و تشکیل خانواده هم در این سازمان ممنوع است. بهترین شرایط برای مغزشویی این است که اعضای یک سازمان در محیطی ایزوله نگهداری شوند؛ رجوی‌ها هم از همین روش برای کنترل ذهنی اعضای فرقه‌شان استفاده می‌کنند. افرادی که توانسته‌اند از سازمان مجاهدین فرار کنند، می‌گویند  که اغلب افراد داخل تشکیلات از شرایط‌شان ناراضی هستند اما بیشتر آن‌ها سن‌شان بالا بوده و امیدی به ادامه زندگی در بیرون از سازمان ندارند. آن‌ها زندگی خود را تباه‌شده می‌بینند و به شرایط زندگی فعلی خود رضایت داده‌اند.

رفته‌ها بیشتر از مانده‌ها هستند
با همه این اوصاف تعداد زیادی از اعضای سازمان منافقین از آن فرار کرده‌اند و طبق گزارش‌های رسیده بیشتر آن‌ها جوان هستند. تعداد کسانی که از سازمان مجاهدین خلق جدا شده و در ایران یا خارج از ایران به سر می‌برند، خیلی بیشتر از تعداد اعضای کنونی آن است. ازدواج و تشکیل خانواده در این سازمان ممنوع بوده؛ پس سازمان علاوه بر اینکه جذب نیرو ندارد، زاد‌و ولد هم ندارد. از طرف دیگر هم کنار فرار نیروها، به دلیل بالا بودن سن، فوت اعضا هم زیاد اتفاق می‌افتد. طی یک سال گذشته، ۳ نفر توانستند از اردوگاه منافقین در آلبانی فرار کرده و خود را به پلیس آن کشور معرفی کنند که تحویل انجمن نجات آلبانی شدند.

خودشان هم می‌دانند چقدر منفورند!
سازمان به یک فرقه‌ای تبدیل شده که سال‌هاست جذب واقعی ندارد. ممکن است عناصری را گوشه و کنار دنیا و ایران به سمت خودش بکشد و از آنها سوءاستفاده کند، اما جذب به معنای واقعی دیگر در سازمان وجود ندارد. در تبلیغاتش هم مردم ایران مخاطبش نیستند و گویی برای اسرائیل و کاخ سفید صحبت می‌کنند و منظورشان بیشتر جلب نظر آنهاست. حتی خود سازمان هم دیگر باور ندارد در ایران اتفاقی به نفعش رقم بخورد. وقتی در جذب اعضا، هویت خودش را پنهان می‌کند، یعنی می‌داند چقدر میان مردم ایران منفور است و آینده‌ای ندارد.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.