ایران بدون فغانی، ایران با قلعه نویی

بعد از مدتي شايعه و زمزمه، عليرضا فغاني مسأله كوچ هميشگي‌اش به استراليا را تاييد كرد و البته بر خلاف گمانه‌زني‌هاي اوليه مدعي شد ديگر در داخل كشور قضاوتي هم نخواهد داشت. به اين ترتيب او هم به جمع افرادی مي‌پيوندد كه اين روزها عزم رفتن كرده‌اند. اين موج «رفتن» چنان شده كه ما ماندني‌ها، حس گنگ و عجيبي پيدا كرده‌ايم؛ حسي شبيه جاماندگي، پر از ابهام، ترديد و بددلي. آيا كسي مي‌داند چه خبر شده؟

عليرضا فغاني يكي از سرمايه‌هاي اعتباري ورزش ايران بود. قله افتخارات يك كشتي‌گير، تكواندوكار يا وزنه‌بردار ايراني اين است كه مثلا به مدال المپيكي برسد. در اين صورت او احتمالا در حوزه خودش به سطح مطلوبي از شهرت دست خواهد يافت، اما خيلي‌ها در جهان هرگز نخواهند فهميد كه اصلا چنين افتخاري به نام ايران ثبت شده است. در نقطه مقابل وقتي داور ايراني در مسابقات مهم بين‌المللي فوتبال با صدها ميليون بيننده قضاوت مي‌كند و عملكرد درخشاني هم دارد، اين يك تبليغ خوب و منحصربه‌فرد براي كشور است. البته كه در كار فغاني هم عيوب و اشكالاتي به چشم مي‌خورد؛ اساسا مگر مي‌توان انسان بود و كم‌وكاستي نداشت؟ با اين‌همه، او كه از شهر ري تهران به آسمان آرزوها رسيد، اراده‌اي آهنين و پشتكاري ستودني داشت.
داورها از همه بازيكنان داخل زمين بيشتر مي‌دوند و فحش مي‌خورند، اما كمتر از تمام آنها پول مي‌گيرند. اگر كسي از اين آب و آتش گذشت و «ستاره» شد، بايد قدرش را دانست و حرمتش را نگه داشت. آيا ما هم با فغاني چنين كرديم؟

يكي از آخرين تصاوير به جامانده از دوران قضاوت فغاني در ايران، حملات وحشتناك امير قلعه‌نويي به اوست؛ اتفاقي كه بعد از بازي برگشت پارسال بين سپاهان و پرسپوليس رخ داد و امير تا آن‌جا كه مي‌توانست فغاني را نواخت. «قلدر» لقبي بود كه قلعه‌نويي به فغاني داد و البته وي را متهم كرد به اينكه از «خودشيفتگي كاذب» رنج مي‌برد.

قلعه‌نويي با اسم و بدون اسم، اتهامات مهم ديگري را هم متوجه بهترين داور تاريخ فوتبال ايران كرد. خبر خوش براي امير اما اين است كه فغاني از ايران مي‌رود. كسي كه براي قضاوت در هر مسابقه ليگ كمي كمتر از يك‌ميليون تومان دستمزد مي‌گرفت و در همين فضا تبديل به چهره‌اي جهاني شد، حالا مي‌رود تا ميدان در اختيار مربياني باقي بماند كه براي هر فصل كار، بيش از 3ميليارد تومان قرارداد مي‌بندند، اما نهايت افتخارشان يك پيشنهاد تاييدنشده از پاختاكور ازبكستان است كه هرگز به هيچ كجا نرسيد و اهالي فوتبال خوب مي‌دانند چه داستان‌هايي پشتش بوده!

امير قلعه‌نويي با 25‌سال سابقه مربيگري در ايران همچنان هيچ افتخار بين‌المللي قابل ذكري ندارد، اما عليرضا فغاني را كه در بزرگترين ميدان‌هاي دنيا سوت زده بود، زير رگبار بي‌رحمانه‌ترين واژگانش مي‌گرفت. فغاني بدون غرولند تا پاي فينال جام‌جهاني رفت و هرگز هم بر سر مردم منت نگذاشت كه بايد مجسمه‌اش را مي‌ساختند، امثال قلعه‌نويي اما هنوز فكر و ذكرشان درگير اين است كه فوتبال ايران از دست مربيان چشم‌رنگي بيرون بيايد. كاش مي‌فهميدي همه چيز به رنگ چشم مربوط نيست اخوي. ايران، بدون آنهايي كه مي‌روند يك رنج دارد و با برخي از آنهايي كه مي‌مانند، يك رنج ديگر. سفرت بخير آقاي فغاني!

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.