فداکاری رزمندگان امدادونجات بر فراز قلهها
مسئولان پایگاههای کوهستان هلالاحمر، در گفتوگو با «شهروند» از سختیهای امدادرسانی در کوه میگویند
سیما فراهانی| مهارت و تجهیزاتشان آماده است و گوش به زنگ هستند تا با وقوع هر حادثهای خودشان را برای شرکت در عملیات جستوجو و نجات برسانند. گروههای امدادونجات هیأت کوهنوردی با یک تماس، بلافاصله راهی ارتفاعات میشوند. خطر و ریسک در ارتفاعات صعبالعبور را به جان میخرند تا بتوانند باز هم نجات دهند. آنهایی که خودشان کوهنورد هستند، اما در عملیاتهای هلالاحمر، نه برای صعود که برای نجات میروند. در عملیات نجات، خطر را به جان میخرند، به خودشان فکر نمیکنند، میروند تا بتوانند با هر سختی که هست، به مصدوم و گرفتارشده دست پیدا کنند و او را نجات دهند. در این روزهای برفی اما کارشان سختتر هم میشود. با این حال از دل و جان مایه میگذارند. برف و کولاک، یخزدگی، سرمازدگی و خطر در دل ارتفاعات هم نمیتواند نجاتگران هلالاحمر را از کمک به مردم منصرف کند.
مردم آگاهتر شدهاند
علی الله وردی مسئول پایگاه امدادکوهستان سیلوانا در ارومیه است. یکی از پایگاههایی که این روزها فعالیت بسیار زیادی دارند. او در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» درباره روند فعالیتهایشان در این روزها میگوید: «پایگاه ما مخصوص امدادو نجات کوهستان است. هر روز شیفتهای پنج نفره داریم که همگی طبق آموزشهایی که دیدیم عملیات نجات و رهاسازی در کوهستان، فضای معلق و ارتفاع را انجام میدهیم. امداد کوهستان، مثل حوادث جادهای نیست. وقتی حادثهای به ما اعلام میشود، نه مدت زمانی که درگیر آن حادثه هستیم، مشخص است و نه نحوه عملیات.
ما همواره با تجهیزات آماده هستیم و بعد از اعلام یک حادثه، اعزام میشویم و هرکاری از دستمان برآید انجام میدهیم. در این روزهای برفی کارمان چند برابر سختتر میشود. چراکه تعداد مصدومان بیشتر میشود و خودمان هم در معرض آسیب قرار میگیریم. البته در حال حاضر اطلاعرسانیها در این خصوص بیشتر شده و مردم آگاهتر شدهاند. همیشه شرایط نامناسب جوی از قبل اعلام میشود و فعالیت گروههای کوهنوردی محدود یا ممنوع میشود. با این حال باز هم هستند کسانیکه بیتوجه به این هشدارها در دل ارتفاعات دچار آسیب میشوند.»
عشق به نجات در دل کوه
او در ادامه صحبتهایش میگوید: «ازآنجاییکه پایگاه ما در منطقهای واقع شده که تمام محورهای مواصلاتی کوهستانی است حوادث برف و کولاک در جادهها بیشتر است. ما نیز تا حد توان و براساس حس انساندوستانه کنار آسیبدیدگان هستیم. مثلا یک بار در کوههای راندوله اشنویه مفقودی داشتیم و عملیاتمان چهار روز طول کشید. یا یک دیگر در دره بنار یک هفته درگیر حادثه بودیم تا سه نفر مفقودی را پیدا کنیم.
بعد از آن نیز مشخص شد که آنها در سمت ترکیه مفقود شده بودند. در آن حادثه بچهها از دل و جان مایه گذاشتند. ولی اطلاعرسانی غلط بود. نقطهای نبود که جستوجو نکرده باشیم. تا اینکه از سمت ترکیه اعلام اجسادشان آن طرف پیدا شده است. درکل هرکس در هلالاحمر عضو میشود و لباس میپوشد، با حس نوعدوستی برای امدادرسانی و کمک به هم نوع میآید. برای همین هیچ سختی باعث نمیشود که انگیزه را از دست بدهند. آنها افرادی هستند که عاشق این کار هستند. عاشق کوه هستند. نه تنها این سختیها باعث انصرافشان نمیشود بلکه انگیزهشان را هم پر رنگتر میکند.»
با دل و جان تمام آسیبها را به جان میخریم
مسئول پایگاه امدادکوهستان سیلوانا درباره نحوه امدادرسانی در کوهستان میگوید: «ما هیچ قانون خاصی نداریم. تمام عملیات بستگی به شرایط محیط، منطقه و جوی دارد. اینها تعیین میکنند که عملیات طی روز یا شبانهروز باشد. مثلا در حادثه راندوله اشنویه، به خاطر شرایط سخت، شبها عملیات جستوجو متوقف بود. چراکه شرایط به قدری خطرناک بود، باعث میشد افراد محلی و آشناها و بستگان افراد گمشده که همراه ما به منطقه میآمدند جانشان به خطر بیفتد. ولی در خیلی از عملیاتهای دیگر به صورت شبانهروزی جستوجو میکردیم.
چند سال پیش در منطقه مرزی پیرانشهر یک عملیات به ما اعلام کردند. آنقدر هوا سرد بود، 24 ساعت بیشتر در کوه ماندیم و انگشت شست پای من یخ زد. مجبور شدم دکتر بروم و مدتها درگیر این ماجرا بودم. در این حادثه چهار نفر از کولبران مفقود شده بودند. دو نفر را سالم پیدا کردیم و دو نفر جانشان از دست داده بودند. در این ماموریتها ما با دل و جان تمام آسیبها و سختیها را به جان میخریم.»
به امدادگران اعتماد کنید
ابراهیم یوسفی نیز مصئول پایگاه قلعه رودخان و شهید مصطفی دلیری استان گیلان است. او نیز در خصوص عملیاتهای کوهستان به خبرنگار «شهروند» میگوید: «پایگاه شهید مصطفی دلیری بیشتر در روزهای برفی فعال است و در فصل بهار و تابستان پایگاه قلعه رودخان ما فعالیت بیشتری دارند. او دو پایگاه از بیش از 30 نجاتگران تشکیل شده است. در ماموریتهای کوهستانی بزرگترین مشکل این است که افراد گمشده، نمیدانند کجا هستند و اسم منطقه را بلد نیستند. فقط شکل و شمایل سنگها و چیزی که میبینند را اطلاع میدهند. برای همین عملیات طول میکشد و سخت میشود.
ما هر بار پس از اعلام حادثه، یک تیم چهار نفره اعزام میکنیم. براساس سختی کار، بعد از بررسیها اگر لازم باشد، تیمهای دیگر هم اعزام میشوند. تا جاییکه میتوانند به ماموریت ادامه میدهند. سرمای هوا و یخبندان هم آنها را منصرف نمیکند. تا زمانیکه جانشان خطر نباشد میروند. البته همه عملیاتها سختی خودش را دارد، چه در جاده و چه در کوهستان. ولی در امداد کوهستان زمان مشخص نیست. ممکن است سه تا چهار روز طول بکشد. بچهها هم نجات میدهند و هم ورزشکارند و ورزش میکنند. از طرفی مصدومانی هستند که باید سریعتر به آنها برسند برای همین ورزش آنها با ورزشی که کوهنوردان انجام میدهند، خیلی متفاوت است.
آنها گاهی جان خود را کف دستشان میگذارند. یک خاطره تلخی که در ذهنم مانده مربوط به یک دخترخانم سنگنورد است. او روی یک صخره گم شده بود. وقتی تماس گرفت و جایش را گفت، فهمیدیم کجا است. حتی صدایش را میشنیدیم. وقتی داشت مختصات محل را میگفت، اعلام کرد که روی سنگی که دکل تلفن ماسوله از آنجا مشخص است، نشسته است. خیلی به ما نزدیک بود. بچهها فهمیدند کجاست. به او گفتند همانجا بنشین و تکان نخور تا برسیم. اما وقتی رسیدند، او از جایش بلند شده و سقوط کرده بود. اگر حرکت نمیکرد به راحتی میشد او را نجات داد. اینجاست که مردم نیز باید به امدادگران کمک و اعتماد کنند تا راحتتر بتوانیم جانشان را نجات دهیم.»