معجزه نجات بهار در پایگاه هلال‌ احمر

نجاتگر داوطلب شهرستان تربت حیدریه، یک دختربچه سه ساله را به زندگی بازگرداند

سیما فراهانی| بهار نمی‌توانست نفس بکشد. تمام علائم حیاتی‌اش را از دست داده بود. مادرش او را در آغوش گرفته و فریاد می‌زد. به سمت جلو می‌دوید تا شاید کورسوی امیدی پیدا شود. می‌دوید و هر لحظه بر ناامیدی‌اش افزوده می‌شد. بهار دیگر جان نداشت و مادرش امید؛ تا اینکه پایگاه کامه در شهرستان تربت حیدریه، در مقابلشان ظاهر شد. مادر که تا پیش از این فقط در اخبار از امدادگران هلال‌ احمر شنیده بود، با ناامیدی در زد. بی‌آنکه بداند معجزه‌ای در آن پایگاه انتظارشان را می‌کشد، ملتمسانه درخواست کمک کرد. نجاتگر داوطلب که خسته و بی‌خواب بود، دختربچه را بغل کرد و اقدامات انجام شد. امدادگران دیگر هم دست به کار شدند. ضربه‌ به پشت دختربچه ادامه داشت. با اینکه بچه دیگر جانی در بدن نداشت، اما امیر شهامت‌نژاد، عملیات احیا را متوقف نکرد. پنج دقیقه گذشت تا اینکه معجزه رخ داد. بهار نفس کشید و پدر و مادرش از خوشحالی نمی‌دانستند که باید چه کار کنند. هلال‌ احمر زندگی‌بخش آنها شده بود.

ضربه‌های نجات‌بخش

سعید فکوری رئیس شعبه هلال‌ احمر تربت حیدریه در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» در خصوص این ماجرا می‌گوید: «این حادثه مربوط به نیمه شب چهاردهم فروردین می‌شود. دختربچه سه ساله گویا به همراه خانواده‌اش از مشهد می‌آمدند. انگار از عروسی برمی‌گشتند. تقریبا دو سه کیلومتری نزدیک پایگاه ما وقتی این دختربچه کباب می‌خورد، غذا در گلویش گیر کرده و تنفسش قطع شده بود. وقتی او را به پایگاه می‌برند، کاملا خشک شده و هیچ عکس‌العملی نداشته و سیاه شده بود.

خوش شانسی این خانواده این بود که چنین حادثه‌ای نزدیک پایگاه رخ داد. بچه‌های ما در پایگاه، از روز قبل این حادثه از ساعت هشت صبح تا دوازده شب شیفت بودند و آن شب تازه یکی دو ساعت بود که استراحت می‌کردند. وقتی این خانواده می‌رسند، آنها با تمام خستگی عملیات را شروع می‌کنند. دو نفر از نجاتگران به نام‌های امیر شهامت‌نژاد و رسول ابوالحسنی اقدامات مهم اولیه را انجام می‌دهند. امیر شهامت‌نژاد ضربه‌ها را به پشت دختربچه می‌زند. درنهایت تنفس او برمی‌گردد.»

پایگاه همیشه آماده

رئیس شعبه هلال‌ احمر تربت حیدریه در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «پایگاه کامه از سال 83 فعالیتش را شروع کرده است. زمین این پایگاه توسط خیران روستای کامه به جمعیت هلال‌ احمر واگذار شد. خود اهالی روستا مشتاق راه‌اندازی پایگاه هلال‌ احمر بودند. آن زمان، ما در آن منطقه هیچ پایگاه امدادونجاتی نداشتیم، فاصله شهرستان با مشهد هم 120 کیلیومتر است. آن زمان پایگاه اورژانس هم در آنجا وجود نداشت. بنابراین جای هلال‌ احمر به جهت توانمندی در استفاده از تجهیزات تخحصصی برای رهاسازی خودروهای تصادفی در جاده خالی بود. با توجه به دید مثبتی که مردم داشتند تصمیم گرفته شد که این پایگاه راه‌اندازی شود.

از آن زمان تاکنون نیز بار اصلی تمام ماموریت‌های شهرستان تربت حیدریه روی این پایگاه بوده است. این پایگاه در اصل پایگاه امدادونجات بین شهری است. همیشه نیز آماده عملیات هستند. در این پایگاه تجهیزات ما قابلیت استفاده در آوار و کوهستان و سیلاب را هم دارد. در هر شیفت کاری نجاتگر تخحصصی سیلاب و آوار و کوهستان داریم. هر اتفاقی بیفتد می‌توانند در سریع‌ترین ‌زمان ممکن در محل حادثه حضور پیدا کنند و ارائه خدمات ‌دهند. حالا نیز نجات‌دهنده زندگی یک دختربچه شدند.»

پنج دقیقه حیات‌بخش

امیر شهامت‌نژاد، نجاتگری است که توانست جان دختربچه را به او ببخشد. این امدادگر در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» می‌گوید: «ساعت سه و ده دقیقه شب بود. من تازه شیفتم تمام شده بود و خواب بودم. با صدای جیغ بیدار شدم و دیدم صدا از بیرون پایگاه است. آنقدر خسته بودم که چند ثانیه اول فکر می‌کردم دارم خواب می‌بینم. از پنجره دیدم که دو سه نفر بیرون هستند. فکر کردم تصادف شده است. سراسیمه بدون اینکه کاور هلال‌ احمر را بپوشم، خودم را به جلوی در رساندم. در را که باز کردم، یک خانم بچه را انداخت در بغل من و همان لحظه به چشم دیدم که علائم حیاتی نداشت و کبود شده بود. او را برگرداندم، به پشتش ضربه زدم، که بچه یکم حرکت کرد.

دقیقه پنج بود که حرکت کرد. بقیه بچه‌ها هم رسیدند، وقتی دختربچه حرکت کرد، داخل پایگاه برایش اکسیژن گذاشتیم. کماکان به هوش می‌آمد و دوباره از هوش می‌رفت. به او اکسیژن دادیم که حالش بهتر شد و نفس‌هایش برگشت. اقدامات اولیه را انجام دادیم و حالت طبیعی پیدا و گریه کرد. وقتی گریه کرد فهمیدیم که خطر رفع شده است. درواقع او را بیشتر به گریه وادار کردیم که اگر در مسیر تنفسش چیزی است بیرون بیاید.

در نهایت غذا خارج شد و بچه نفس عمیق کشید. سرم‌تراپی کردیم و او را داخل آمبولانس به بیمارستان تربت حیدریه رساندیم. در بیمارستان کاملا هوشیار بود و حالش خوب شد. ساعت 4:55 او را تحویل بیمارستان دادیم. خانواده‌اش خیلی تشکر می‌کردند. پدرش آنقدر شوکه بود که همان جلوی در، روی زمین افتاد. در راه بیمارستان هم نتوانست سوار ماشینش شود. با ما به بیمارستان آمد.»

تجربه‌های شیرین نجات

این نجاتگر داوطلب در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «یازده سال است که در جمعیت هلال‌ احمر فعالیت می‌کنم، داوطلب هستم. رشته خودم پرستاری است، برای همین به نجات علاقه داشتم. تمام دوره‌های آموزشی در هلال‌ احمر را دیدم و حالا نجاتگر یکم هستم. یادم می‌آید، در همین پایگاه پنج سال پیش خانمی باردار به سراغ ما آمد. حالش بد بود. بررسی کردیم و متوجه شدیم، در شرف زایمان است. حتی زمان نداشتیم که او را به بیمارستان برسانیم.

با همان امکانات اولیه خودمان بچه را به دنیا آوردم و به بیمارستان تحویل دادم. آن زمان هم از اینکه توانستم نجات‌بخش یک مادر و نوزادش باشم، حس وصف‌نشدنی داشتم. یک ماه پیش در کربلا نیز یک خانم باردار را به مرز مهران رساندم. 18 ساعت طول کشید. دردهای زایمان شروع شده بود. همزمان بیمارهای دیگر هم در خودرو بودند. ولی تمام حواسم به مادر باردار بود که زایمانش شروع نشود. به شدت تحت فشار بودم و استرش داشتم. با این حال تجربه این کار هم خیلی شیرین بود.»

شبیه به یک معجزه بود

مادر بهار نیز در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» می‌گوید: «وقتی این اتفاق برای دخترم افتاد، ما جایی نداشتیم برویم، تا بیمارستان 60 کیلومتر راه داشتیم. نمی‌دانستیم باید چه کار کنیم که هلال‌ احمر را دیدیم. در زدیم و چند نفر آمدند و بچه مرا نجات دادند. شبیه به یک معجزه بود و تا به حال چنین اتفاقی برایم نیفتاده بود. اصلا نمی‌دانستیم که هلال‌ احمر این کار را هم انجام می‌دهد. تعجب کرده بودیم که توانستند نجاتش دهند. بچه من ضربان و نبض و نفس نداشت. از بس هول بودیم، دختر بغل آنها بود و ما داشتیم گریه می‌کردیم. یکی از امدادگران به پشتش ضربه می‌زد.همکارانش مرتب می‌گفتند قلبش ایستاده و نبض ندارد، ولی این کار را متوقف نکرد انگار بچه خودش بود.

آنقدر ضربه زد تا دخترم برگشت. بعد او را بردند تا اکسیژن به او وصل کنند. ما هم دنبالشان می‌دویدیم و کنارشان بودیم، معجزه بود که برگشت. آنها حتی تا بیمارستان هم با ما آمدند و ما را رساندند. کارشان را تا قیامت فراموش نمی‌کنم. هلال‌ احمر واقعا به درد مردم می‌خورد. ما فقط می‌دیدیم که در تصادفات می‌روند و عملیات انجام می‌دهند. ولی آن شب فهمیدیم که هلال‌ احمر عاشقانه در خدمت مردم هستند و می‌توانند نجات‌دهنده از مرگ باشند.»/

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.