«شهروند» در گفتوگو با کاپیتان بالگرد جمعیت هلال احمر، از چالشهای امداد هوایی در جنوب کشور گزارش میدهد
روایت فداکاری و اندوه از آسمان بندر
سیما فراهانی| انفجارهای پی در پی، دودهای سمی و زاویه دید کم از خطراتی بود که در آسمان بندرعباس، امدادرسانان هوایی را تهدید میکرد. با این حال هیچکدام از آنها به فکر جان خود نبودند. در آن مهلکه دود و آتش، تنها چیزی که اهمیت داشت، جان مردم بود. جان جنوبیها که با انفجار و دودهای سمی ناشی از آتش گسترده، زندگی برایشان سخت شده بود. امدادگران، از زمین و هوا، نقش ناجی را ایفا کردند و به خوبی از پس این نقش برآمدند. آنها به پرواز درآمدند و جان خود را به خطر انداختند تا به یاری هموطنان خود بشتابند. آن هم در شرایطی که ثانیهها نیز اهمیت زیادی داشت. در این شرایط بحرانی، هر پرواز به منزله یک مأموریت نجات بود؛ مأموریتی که نیازمند شجاعت و فداکاری بینظیری بود. امدادگران با دقت و سرعت، به مناطق آسیبدیده نزدیک شدند و با استفاده از تجهیزات پیشرفته، به ارزیابی وضعیت و شناسایی نیازهای فوری مردم پرداختند. در هر پرواز، آنها نهتنها به نجات جان انسانها کمک کردند، بلکه امید و روحیه را در دلهای آسیبدیدگان زنده کردند. در این میان، تیمهای زمینی نیز با هماهنگی کامل، به جمعآوری اطلاعات و ایجاد مسیرهای امن برای عملیات هوایی پرداختند. این همکاری بینظیر بین تیمهای هوایی و زمینی، نشاندهنده عزم و اراده ملی برای مقابله با بحران بود.
پاشیدن پودرهای اطفای حریق برای نخستین بار
با گذشت زمان و تلاشهای مستمر، آتش تحت کنترل درآمد و شرایط بهتدریج بهبود یافت. اما آنچه که در این عملیات بیش از همه به چشم میخورد، روحیه همبستگی و همیاری مردم بود. امدادگران، با فداکاری و ایثار، نهتنها به نجات جانها پرداختند، بلکه نماد امید و استقامت در برابر چالشها شدند. کاپیتان علی بهلولی، سالهاست که با جمعیت هلال احمر همکاری میکند. او روز واقعه، در شیراز، ماموریتی برای جمعیت هلال احمر انجام میداد که بلافاصله به محل اعزام شد.
او در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» آن روز را اینطور روایت میکند: «من خلبان نظامی هستم و زیر نظر جمعیت هلال احمر فعالیت میکنم. ما قراردادی بین هوافضای سپاه و جمعیت داریم و در این موضوعات تخصصی کمک میکنیم. آن روز در شیراز ماموریت داشتم که اعلام کردند، سریعا بالگرد را از شیراز به بندرعباس منتقل کنم. درواقع آن روز به عنوان خلبان آماده برای عملیات امداد و نجات، یک تیم از تهران به شیراز رفته بودیم و در محل استراحت آمادهباش بودیم که اگر نیاز به عملیات امدادرسانی باشد، انجام دهیم. به محض اعلام این حادثه اعزام شدم. در جمعیت، در زمینه اطفای حریق خیلیها هستند که تخصص دارند و میتوانند بهطور کامل این کار را انجام دهند.
من نیز جزو این افراد بودم که با هماهنگی برج شیراز، وارد منطقه بندرعباس شدیم و در ابتدا پایش میدانی انجام دادیم. وسایل و تجهیزات را برای اطفای حریق هوایی آماده کردیم. در کل پنج فروند بالگرد در همان روز اول وارد بندرعباس شدند. از صبح روز بعد، پس از توجیه خلبانها، عملیات اطفای حریق هوایی و پاشیدن پودرهای اطفای حریق روی آتش آغاز شد. درواقع فرآیند پاشیدن پودر روی حریق، برای اولین بار بود که در کشور انجام شد.»
خطر استنشاق دود سمی و انفجار مواد
خلبانها، با روحیهای استوار و ارادهای قوی، به نوبت آماده پرواز بودند. اما در این میان، نکتهای که باید به آن توجه میشد، مساله دید بود. شرایطی که میتوانست به راحتی منجر به برخورد بالگردها شود. به علاوه، خطر استنشاق دود سمی و انفجار مواد خطرناک، تهدیدی جدی برای جان تیمهای امداد بود. کپسولهای تحت فشار در آتش میتوانستند به طور ناگهانی منفجر شوند و تا ارتفاع چند ده متر بالا بروند، که این خود خطرات بیشتری را به همراه داشت.
استاد خلبان اطفاء حریق در این باره میگوید: «بالگردها مرتب، توسط مدیریت هوایی برای این کار بررسی میشدند. دود زیادی وجودی داشت و شرایط جوی بسیار بد بود. تاجایی که دید خلبان را مختل میکرد و احتمال برخورد بالگردها با یکدیگر وجود داشت. به همین دلیل خلبانها آماده بودند تا نوبت به نوبت عملیات را انجام دهند. دید محدود به خاطر دود غلیظ و جودی ناشی از آتش، چالشی جدی بود که هر خلبان باید با آن دست و پنجه نرم میکرد.
موضوع دیگری که ما را تهدید میکرد، استنشاق دود سمی و خطر انفجار موادی بود که در آتش وجود داشت. کپسولها ممکن بود منفجر شوند و تا ارتفاع چند ده متر بالا بیایند که میتوانست خطر برخورد با بالگردها را به همراه داشته باشد. اما به خاطر اینکه ما ایرانیها در موضوعات ملی همیشه پای کار هستیم و خطرات را به جان میخریم، اصلا به این مسائل توجه نمیکردیم. این کار را ما بود که، هم در زمین و هم در هوا به یاری مردم بشتابیم.»
150 تا 160 سورتی پرواز توسط بالگردهای هلال احمر
در شرایط بحرانی و با نگاهی به آسمان پر از دود و آتش، بالگردها به عنوان نمادهای امید و نجات در حال آمادهسازی برای عملیات بودند. مدیریت هوایی با دقت و حساسیت، هر یک از این بالگردها را بررسی میکرد تا اطمینان حاصل کند که خلبانها میتوانند در این شرایط دشوار، مأموریت خود را با موفقیت انجام دهند. کاپیتان بهلولی ادامه میدهد: «عملیات به مدت سه روز ادامه داشت و یک روز دیگر نیز برای اطمینان در منطقه ماندیم.
وقتی وزیر کشور بهطور رسمی اعلام کرد که آتش خاموش شده، ما هم منطقه را ترک کردیم. در آن سه روز نیز، هر روز قبل از طلوع آفتاب وارد منطقه میشدیم. وسایلمان را چک میکردیم و برای پرواز آماده میشدیم. به محض اینکه خورشید بالا میآمد، تیم پروازی کل روز فعال بود. هر بالگرد حدود چهار تا پنج ساعت پرواز میکرد و پس از سوختگیری دوباره به پرواز در میآمد. هر سوختگیری امکان پرواز سه ساعته را فراهم میکرد و هر خلبان در روز مجاز بود که هفت یا نهایت هشت ساعت پرواز مداوم انجام دهد.
در این سه روز، هر بالگرد بهطور میانگین 60 سورتی پرواز داشت. اگر بخواهیم به صورت کلی محاسبه کنیم حدودا 150 تا 160 سورتی پرواز توسط بالگردهای جمعیت هلال احمر انجام شد.»
یک تجربه امدادی متفاوت
خلبان بالگرد جمعیت هلال احمر در ادامه صحبتهایش میگوید: «من 28 سال است که خلبان هستم و حدوداً شش هزار ساعت پرواز کردهام. در این مدت بیش از هزار ساعت عملیات اطفای حریق انجام دادهام، چه در داخل و چه در خارج از کشور. در مناطق هور العطیم، زاگرس، خرمآباد، شیراز، مازندران، گیلان و گلستان اطفای حریق داشتهام. همچنین در ترکیه و گرجستان نیز فعالیت داشتهام.
در سیل گلستان کمک کردیم و در امدادهای کوهستانهای تهران برای نجات مصدومان با هلال احمر همکاری داشتم. در زلزله کرمانشاه نیز حضور داشتم. اما این ماموریت کمی متفاوتتر از اطفای حریق در جنگلها بود. به دلیل اینکه خطراتش بیشتر بود. این عملیات ریسک بالایی داشت.
در هر پرواز، خلبان، کمک خلبان، مهندس پرواز، یک نفر فنی و یک نفر برای ارتباط با میدان، یعنی هر بار پنج نفر شرکت داشتند. در هر بار پرواز نیز، چهار هزار لیتر آب برای اطفای حریق، با خودمان میبردیم، چون بسکتها و سبدهای اطفای حریق چهار هزار لیتر ظرفیت داشتند. با این حال ماموریت انجام و به یک تجربه امدادی متفاوت تبدیل شد.»/