روایت «شهروند» از مشارکت کودکان در رویداد «دعای خیر و آرزوی خوب» هلال احمر

آرزوهایی که قد می‌کشند

[ مریم رضاخواه] گاهی آرزوها نه با صدای بلند، بلکه در سکوت رنگ‌ها فریاد می‌شوند؛ گاهی مهربانی، خودش را در چند خط ساده از یک دل‌نوشته کودکانه پنهان می‌کند. اگر صدایشان کوچک  است، آرزوهایشان می‌توانند بلندترین فریادهای مهربانی و صلح باشند.
در روزهایی که تقویم، بهار طبیعت را به رمضان دل‌ها گره می‌زد، اتفاقی آرام اما عمیق در دل کودکان و نوجوانان عضو کانون غنچه‌های هلال احمر افتاد. اتفاقی به نام «دعای خیر و آرزوی خوب»؛ رویدادی که قرار بود میان سبزه‌های هفت‌سین و سادگی افطارهای کودکانه، بستری شود برای شنیدن آنچه کودکان درباره دنیا، زندگی، مهر، طبیعت، صلح و انسانیت فکر می‌کنند.

ایده ساده بود: بگذارید کودکان بنویسند، بکشند، بگویند و حتی تصویر بسازند از آنچه دلشان می‌خواهد در جهان جاری شود. اما نتیجه، فراتر از پیش‌بینی‌ها بود. بیش از ۵۰۰ اثر از سراسر کشور به دبیرخانه این رویداد رسید. آثاری که از دل‌هایی پاک برآمده بودند و هرکدام مثل پنجره‌ای، دنیای درونی یک کودک را گشود. صلح، سلامتی، باران بیشتر، ظهور امام زمان(عج) و  حتی جنگ کمتر خواسته بودند.

«دعای خیر و آرزوی خوب»، فقط یک رویداد فرهنگی نبود؛ بوم سفیدی بود که هزاران کودک از سراسر ایران روی آن آرزوهایشان را نقاشی کردند، نوشتند، صدا زدند. آن‌ها قلم برداشتند، رنگ زدند، صدا ضبط کردند، قصه نوشتند و تصویری ساختند از جهانی که می‌خواهند در آن زندگی کنند؛ جهانی با صلح، با درخت‌هایی همیشه سبز، مادربزرگ‌هایی همیشه سالم و دل‌هایی همیشه شاد. اینجا، روایت رویدادی است که به همت معاونت پیش‌دبستانی و دانش‌آموزی سازمان جوانان جمعیت هلال احمر شکل گرفت؛ رویدادی به‌نام «دعای خیر و آرزوی خوب»  صحنه‌ای شد برای دیده شدن آنچه در دل‌های کوچک اما روشن نسل آینده می‌گذرد.

وقتی کوچکترها، بزرگ‌ترین آرزوها را می‌نویسند

شاید هیچ‌کس به اندازه یک کودک، نتواند ساده و بی‌پیرایه از صلح، مهربانی، امید و آرزو سخن بگوید. همین صداقت کودکانه بود که جان تازه‌ای به رویداد فرهنگی و هنری «دعای خیر و آرزوی خوب» بخشید؛ رویدادی که در بستر شبکه «هلالیتا» برگزار شد و با مشارکت پرشور کودکان و نوجوانان در سراسر ایران، به آوردگاهی برای تجلی آرزوهای معصومانه تبدیل شد.
وحید ایمانی، معاون پیش‌دبستانی و دانش‌آموزی سازمان جوانان جمعیت هلال‌احمر،، نگاهی پر از باور و امید به این حرکت فرهنگی دارد و به «شهروند» می گوید: «این رویداد فرصتی بود تا صدای دلنشین و پاک کودکان را برای جهانی بهتر، صلح‌آمیزتر و مهربان‌تر بشنویم. قلب‌های کوچک اما آرزوهای بزرگی که فراتر از سن‌شان بود.»
او از بیش از ۵۰۰ اثر ارسالی از نقاط مختلف کشور می‌گوید؛ آثاری که هر یک، داستانی متفاوت از آرزوهای نسل آینده داشتند: «در میان دل‌نوشته‌ها، نقاشی‌ها، عکس‌ها و صداهای کوچک، امید بزرگی پنهان بود. داوران کار سختی برای انتخاب برگزیدگان داشتند.»

برگزیدگان؛ قهرمانان کودکانه مهربانی و خلاقیت

داوران این رویداد پس از ساعت‌ها بررسی، سرانجام اسامی ٢٩  برتر این رویداد را اعلام کردند. در رشته نقاشی، چشم‌های تماشاگران مجذوب رنگ‌ها و خطوط پرشور کودکانی شد که دنیایی پر از گل، پرنده و صلح را ترسیم کرده بودند. در میان آن‌ها، یسنا سعدی از کلاله با تصویری از دستان گره‌خورده به‌هم در زیر رنگین‌کمانی از محبت، نگاه‌ها را دزدید. خودش می‌گوید: «نقاشی‌ام را با این فکر کشیدم که اگر دست هم را بگیریم، جنگ نمی‌شود، گریه کمتر می‌شود، همه با هم خوشحال می‌مانیم.»
در بخش دل‌نوشته، نامی به چشم می‌خورد که با واژه‌هایی ساده، دل بسیاری را لرزاند: ثنا یوسفی، دختری ۱۲ ساله از شهر قدس. دل‌نوشته‌اش درباره ظهور امام زمان (عج)، نگاهی کودکانه اما پر از ایمان به روزی روشن داشت. ثنا می‌گوید: «من همیشه دعا می‌کنم که امام زمان بیاید، چون آن‌وقت دیگر هیچ‌کس تنها نیست، هیچ مادری غصه نمی‌خورد، همه با هم مهربان می‌شوند. این را نوشتم تا همه بدانند بچه‌ها هم دلشان برای عدالت تنگ است.»

نام‌هایی از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب ایران

اسامی برندگان، از استان‌های مختلف ایران بود؛ از پارس‌آباد اردبیل تا قصر شیرین کرمانشاه، از شهرهای بزرگ تا روستاهای کوچک. گویی نقشه ایران، با نقطه‌چین‌هایی از لبخند و آرزو روشن شده بود.
در رشته آثار صوتی و تصویری، کودکانی بودند که صدای مهربانی را در قالب ویدیو یا صداهایی گرم ثبت کردند. پارسا رفیعی از لردگان، محمدمهدی صیادی از نورآباد، محمدرضا مولایی از ابهر و دیگرانی که هر یک از دریچه‌ای، عشق به انسان‌ها و طبیعت را بازگو کردند.

صدای آرزوهای کوچک، صدای آینده بزرگ

«ما فقط آثار را ندیدیم، صدای قلب‌ها را شنیدیم!»  این جمله را مهدیه صفاری، یکی از داوران این رویداد، با مکث و لبخند به «شهروند» می‌گوید. او که سال‌ها در حوزه فعالیت‌های دانش‌آموزی، آموزش امداد و داوری مسابقات تربیتی و فرهنگی حضور داشته، درباره تجربه داوری این مسابقه می‌گوید: «بیش از ۵۰۰ اثر از سراسر کشور به دبیرخانه رسید. آثار را یکی‌یکی نگاه کردیم و شنیدیم. برخی از نقاشی‌ها آن‌قدر پرمفهوم بودند که بی‌نیاز از شرح بودند. در یکی از نقاشی‌ها، کودکی خانه‌ای نقاشی کرده بود که از دودکش آن، قلب بیرون می‌آمد؛ خانه‌ای که محبت در آن جریان داشت. بعضی دل‌نوشته‌ها اشک ما را درآوردند. مثل دل‌نوشته‌ای که کودک آرزو کرده بود مادربزرگش خوب شود و به خانه برگردد.»
او مکثی می‌کند و ادامه می‌دهد: «داوری سخت بود؛ چهار نفر بودیم و برای هر بخش گفت‌وگوهای زیادی کردیم. اما لحظه‌ای که می‌دیدیم بچه‌ای از یک روستا در کرمان یا یک شهرک کوچک در اردبیل، چقدر زیبا از صلح و شادی نوشته، مطمئن می‌شدیم داریم کار بزرگی می‌کنیم.»

پایان مسابقه، آغاز راهی روشن

در مجموع، ۲۹ کودک و نوجوان در سه بخش «نقاشی»، «دل‌نوشته و داستان» و «آثار صوتی و تصویری» از استان‌های مختلف کشور، به عنوان برگزیدگان رویداد معرفی شدند. داوری آثار با حضور چهار داور، طی یک هفته انجام شد و آثار در بستر «شبکه هلالیتا» دریافت و منتشر شدند.
مراسم تجلیل از این کودکان در آیین «هلالیتا ۲» برگزار خواهد شد؛ مراسمی که قرار است نه فقط برای قدردانی، بلکه برای کاشتن بذر انگیزه در دل‌های کودکانی باشد که رؤیاهای‌شان را با رنگ، کلمه و صدا بیان کردند.
و حالا، ما مانده‌ایم با آینه‌ای که کودکان روبه‌رویمان گرفتند؛ آینه‌ای که تصویر جهانی مهربان‌تر را نشان می‌دهد، جهانی که شاید فقط کافی است کمی بیشتر شبیه آرزوهای کوچک آن‌ها باشد.  پرونده این رویداد بسته نمی‌شود، بلکه به نقطه آغاز راهی تازه می‌رسد؛ راهی که هر کودک با قلم یا قلم‌مویش، آجر به آجر دنیایی مهربان‌تر می‌سازد.

فریادی بی‌کلام؛ یسنا کودکان فلسطین را فریاد می‌زند

در گوشه‌ای از نقاشی‌های رسیده به مسابقه، تصویری بود که داوران را متوقف کرد؛ سکوتشان را شکست و اشک به چشمانشان آورد. نقاشی یسنا سعدی از شهرستان کلاله در استان گلستان، قصه‌ای را روایت می‌کرد که بسیاری از بزرگترها هم از بیانش عاجز بودند.
او در نقاشی‌اش زنی را تصویر کرده بود، چادری خاک‌آلود، چهره‌ای پر از اشک و دستانی که کودکانی را از زیر آوار بیرون می‌کشیدند؛ کودکان جنگ‌زده‌ای که زیر موشک‌باران فلسطین، دنبال نور نجات بودند.
یسنا هیچ توضیحی زیر نقاشی‌اش ننوشته بود، اما تصویرش هزار حرف برای گفتن داشت. نقاشی یسنا، صدای بی‌کلام رنج و فریاد بود؛ سندی از همدلی کودکانه‌ای که از مرز جغرافیا گذشته بود. اثری که بی‌نیاز از کلمات، داوران را مجاب کرد تا آن را به عنوان یکی از آثار برگزیده معرفی کنند.

دلنوشته‌ای از جنس امید؛ ثنا برای ظهور دعا می‌نویسد

در میان صدها اثر رسیده به دبیرخانه «دعای خیر و آرزوی خوب»، دلنوشته‌ای بود که از دل دختربچه‌ای دوازده‌ساله برخاسته بود، اما عمق آن به ژرفای هزاران آرزو می‌رسید. ثنا یوسفی از شهر قدس، آرام و باوقار، دل‌نوشته‌ای را به جشنواره فرستاده بود که در آن از آرزوی دیرینه‌اش برای ظهور امام زمان(عج) نوشته بود. کلماتش ساده بودند، کودکانه و صادقانه؛ اما در هر جمله، امیدی نهفته بود که از عمق دل یک نسل سخن می‌گفت. او در دلنوشته‌اش نوشت: «  جهان کوچک ما، با ظهورش منزلت آدمی را به کمال می رساند. مهدی بیرق دانایی است و تمام آرزویم  تماشای رخ مهدی است.» ثنا با زبان کودکانه‌اش جهان را می‌خواست: جهانی که با آمدن موعود، پر از لبخند و آرامش باشد.وقتی داوران دلنوشته ثنا را خواندند، بیشتر از آن‌که به سبک نگارش یا قالب توجه کنند، دل با صداقت کلماتش باختند. مهدیه صفاری، یکی از داوران جشنواره، درباره دلنوشته ثنا می‌گوید: «کودکی که برای ظهور دعا می‌کند، آینده‌ساز جهانی روشن است.»

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.