اگر کارنکنم و اثری از خودم به جای نگذارم؛ میمیرم!
گفتوگو با سامان احتشامی،نوازنده پرسابقه پیانو و آهنگساز بهبهانه انتشار آلبوم تازه «ملودیکافه»
[شهروند] سامان احتشامی یکی از هنرمندان پرسابقه درعرصه موسیقی معاصر به شمارمیرود. این هنرمند که با بهرهگیری از محضر هنرمندان پیشکسوتی چون جواد معروفی، محمد سریر و اسماعیل امینموید وارد عرصه موسیقی شده؛ از سن کودکی فراگیری پیانو را شروع کرد و دراین رشته چندان خوش درخشید که به گفته خودش، تدریس پیانو را از سن شانزده سالگی آغاز کرد و به دنبال آن توانست در جشنوارههای مختلفی حضور یابد؛ بهطوری که در سال ١٣٦٨ موفق شد دیپلم افتخار جشنواره موسیقی کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان را دریافت کند و طی سالهای ٧٠تا ٧٤، با کسب مقام اول در رشته پیانوی کلاسیک، برنده لوح زرین و لوح تقدیر جشنواره موسیقی فجر شود. “باغ به باغ”، “بهشت من”، “باغ رویاها”، کهنههای همیشه نو”، “آنا درباغ”، “راز باغ” و “همایون های همایون” شماری از آلبومهای این نوازنده و آهنگساز هستند. “ملودیکافه” تازهترین آلبوم این هنرمند به شمارمیرود که طی روزهای اخیر منتشر شده است. به این مناسبت بااین موزیسین به گفتوگو نشستهایم.

در دهه ٥٠ ملودیکا به عنوان یک اسباببازی در مغازههای اسباببازی فروشی وجود داشت، اغلب کسانی که مثل من درآن دهه به دنیا آمدهاند حتما با این اسباببازی مواجه شده و یا در خانه دوست و فامیل با این وسیله بازی کردهاند. نمیدانم اصالت این ساز به کدام کشور برمیگردد. همین قدر بگویم که خود من هم درکودکی از جمله کسانی بودم که شیفته اسباببازی ملودیکا شدم. تااین که دردهه ٨٠، یک بار که در یک فروشگاه سازفروشی حضور داشتم، ساز ملودیکا را دیدم و آن را نواختم و متوجه شدم که میتوانم با این ساز ارتباط خوبی برقرار کنم. همان زمان به همسرم گفتم میخواهم در کنسرت پیش رو ملودیکا بنوازم، او با تعجب گفت: «اما این ساز مناسب کودکان است نه بزرگسالان». بههرحال من درآن کنسرت که درتالار وحدت اجرا کردم روی صحنه ملودیکا زدم و این ساز با تشویق مخاطبان روبهرو شد. چون فکرمیکردم گاهی لازم است تا درعالم هنر جرات به خرج داد و دست به کارهای نو زد. میتوانم بگویم، تا قبل ازآن کنسرت، هنرمند دیگری روی صحنه ملودیکا نزده بود و من اولین کسی بودم که این باور را که ملودیکا، سازی برای کودکان است را شکستم و آن را نواختم. شاید یکی از دلایل اینکه هنرمندان کمتر به سراغ این ساز رفتهاند این بوده باشد که کوک این ساز ٤٤٠ فرکانسی نیست؛ اگر بخواهیم ملودیکا را ضبط کنیم نیازمند کوک کردن است و چون این مسئله میسر نمیشود، درنتیجه برای همراهی با سایر سازها در ارکستر هم هماهنگی نخواهد داشت. به همین دلیل است که از سازدهنی یا هارمونیکا بیشتر از ملودیکا همیشه در ارکسترها استفاده شده است. درطول این سالها که من بهمناسبت برگزاری هرکدام از کنسرتهایم، درکنار ساز پیانو، ملودیکا هم نواختهام، این ساز مورداقبال و توجه مردم قرارگرفته است. درواقع همین تشویقها موجب شد تا من به فکر تولید آلبوم “ملودیکافه” بیفتم. پیانوی این آلبوم توسط سینا سلیمزاده که ازهنرجویان قدیمی من است نواخته شده و «آوای باغ مهر» که ناشر آن خود من هستم نیز این اثر را منتشر کرده است.
چرا انتشار این آلبوم چندین سال به طول انجامید؟
یک دلیل تعویق درانتشاراین آلبوم، بیماری کرونا بود و باقی، مربوط به مسائل مالی است که باعث شد این اثر درزمان خودش منتشر نشود و ١٠سال انتشار آن طول بکشد. «ملودیکافه» اساسا قطعاتی را دربرمیگیرد که میشود آن را در کافه به هنگام نوشیدن چای یا قهوه شنید، بهخصوص اینکه تمام آهنگهای این آلبوم براساس موسیقی فیلمهای مطرح و خاطرهانگیزی چون “داستان عشق”، “پاپیون”، “پدرخوانده” و قطعه معروف “خوابهای طلایی” استاد جواد معروفی ساخته شده است. دراین گفتوگو جا دارد از دستاندرکارانی چون سینا سلیمزاده، بهنام شهرکی، محی نیکو و سهیل سلیمزاده تشکر کنم که در شکلگیری این آلبوم نقش بهسزایی ایفا کردند. خدا را شکر میکنم که به من هم قدرتی داد تا درملودیکا فوت کرده و این آلبوم را تولید کنم.
اگرممکن است درباره قابلیت کوک کردن این ساز هم توضیح دهید…
خاطرم هست بعدازگذشت چهارپنج سال که ملودیکا زدم، آقایی به نام علیرضا عبدی از شهرستان نمین در استان آذربایجان با من تماس گرفت و به این مسئله اشاره کرد که میتواند ملودیکای من را کوک ایرانی کند. همانطور که میدانید، موسیقی ما فواصل کلاسیک ندارد و ملودیکا هم از جمله سازهایی است که به دلیل داشتن فواصل کلاسیک، فقط میتوان قطعاتی با حالوهوای فرنگی را اجرا کرد. درحالیکه مولفه موسیقی ایرانی این است که احتیاج به ربعپرده دارد. ایشان به مدد هنر و توانمندی که داشت توانست ملودیکای من را کوک ایرانی کند. به همین خاطراست که صدای ساز من، صدایی خاص است. امروز میتوانم ادعا کنم بعدازاجراهای متعددی که با ساز ملودیکا روی صحنه داشتهام، توجه دیگر پیانیستها هم به سمت این ساز جلب شده و حالا این ساز در برخی از گروهها و ارکسترها جایگاه خوبی یافته است. ازاین بابت خدا را شکرمیکنم که موجب شدم صدای یک اسباببازی کوچک، هم دربین عامه مردم شنیده و معرفی شود و از سویی، اهالی موسیقی نیز به سمت این ساز گرایش پیدا کنند.
ازچندین سال قبل که اینترنت امکان دانلود را در اختیار کاربران قرارداد و برخی از افراد، بدون درنظرگرفتن حق مادی و معنوی مولف، اقدام به دانلود غیرقانونی آثار موسیقی کردند، تقریبا با مرگ آلبومهای فیزیکی موسیقی مواجه شدیم، حالا انتشار این آلبوم در شرایط فعلی چه توجیهی خواهد داشت؟
«ملودیکافه» آلبومی است که به شکل رایگان دراختیار دوستداران آثاری ازاین دست قرارمیگیرد. باوجود اینکه ما برای تولید این آلبوم چندین شبانهروز بیخوابی کشیدیم و این اثر با هزینه شخصی ساخته شده است، اما قلبا تمایل دارم این اثر به شکل رایگان در دسترس مردم قراربگیرد. درعینحال آنچه شما درسوال اشاره کردید درست است، امروز دیگر بهندرت از آلبومهای فیزیکی استقبال میشود، چرا که نه کامپیوترها سیدی پلیر دارند و نه افراد در ماشینهای خود، به جای فلش، از سیدی بهره میگیرند.
این که شما تصمیم گرفتهاید اندوخته زحماتتان برای انتشار یک آلبوم را به شکل رایگان دراختیار مخاطبان بگذارید حتما باید دلیلی داشته باشد.
دلیلش این است که من دق میکنم اگر کارنکنم، دق میکنم اگر موسیقی ننویسم و اثری از خودم به جای نگذارم. ضمن اینکه از همان زمان که وارد عرصه موسیقی شدم هیچوقت دراندیشه این نبودم که از رهگذر انتشار آلبومهایم به منافع مالی برسم. این مسئله باعث شده تا خانوادهها به ما اعتماد داشته باشند و فرزندانشان را به آکادمی پیانوی ما بسپارند و از سویی دیگر، خبرنگارانی چون شما دراین بیست و چندسال به هربهانهای با من مصاحبه کنند. به بیان سادهتر، انتشار هرکدام از آثارم با هزینه شخصی بوده است. مسلما من هم مانند سایر افراد جامعه نیازمند گذران معاش هستم که با روزی ١٢ساعت تدریس تلاش میکنم دغدغههای مالی خود را برطرف کنم. در کشورهای دیگر، یک موزیسین درطول عمرش، مثلا ١٠ اثر میسازد و با انتشار و تجدید انتشار این آثار تا پایان عمر زندگی راحتی را سپری میکند، اما در کشور ما هنرمند بهرغم تولیدات انبوه، بازهم برای گذران زندگی خود در میماند. ضمن اینکه تعداد ناشرانی که انتشار آثار موسیقی را بپذیرند هم معدود است. بنابراین هیچکدام از آلبوم های من تاامروز برایم دستاورد مالی به همراه نداشته است.
محور فعالیت شما درطول این سالها به شکل تخصصی همواره بر ساز پیانو مبتنی بوده،هرچند گاهی پیش آمده که با بعضی از خوانندگان هم همکاری کرده باشید اما اغلب کنسرتها و آلبومهایتان درقالب دوئت یا همنشینی با سازهای دیگر و عمدتا بدون کلام بوده است، این درحالی است که اغلب مخاطبان تمایل دارند به شنیدن یک قطعه با کلام یا تماشای کنسرتی بروند که با صدای خواننده همراه است،این که تعداد مخاطبان موسیقی بی کلام معدودند یک آسیب نیست؟
طبیعی است که غالب مخاطبان، موسیقی باکلام و خواننده را ترجیح بدهند، از دید من این یک آسیب نیست، چرا که مردم بیش از آنکه با صدای گیتاربیس یا پیانو ارتباط برقرار کنند با کلام راحت تر مواجه میشوند. و خواننده همیشه دریک اثر موسیقایی، نقش انتقالدهنده کلام را بهعهده دارد. میخواهم بگویم، مردم اصولا درهمه جای دنیا آنچه را که بیشتر درک میکنند به سمتش میروند و خریداری میکنند. باید بپذیریم که موسیقی بیکلام مخاطبان خاص خود را دارد و عناصری چون هارمونی و کنترپوان که در موسیقی کلاسیک هست برای برقراری ارتباط با مخاطبان عمومی موسیقی کافی نیست. درنتیجه اغلب مردم به سمت آهنگهایی میروند که با صدای خواننده همراه است. ازطرفی، تهیه کنندگان موسیقی نیز برای آن که به امرارمعاش بپردازند تمایل دارند به سرمایهگذاری روی آثار با کلام یا کنسرتهایی که باصدای خواننده همراه هستند بپردازند. زمانی هست که کسی میخواهد موسیقی کار کند و یک زمان هم، فرد به این فکرمیکند که به وسیله موسیقی دست به یک بیزنس و تجارت بزند. درست است من هم دراین سالها در مواردی، با برخی از خوانندگان در بعضی از آلبومهایم همکاری کردهام اما این کار را دوست ندارم، چون بهعنوان نوازنده و آهنگساز، برای ساخت یک اثر ٢٠٠ ساعت وقت صرف میکنم و یک خواننده درعرض یک ساعت در استودیو آن را میخواند و اثر به نام او تمام میشود! این مسئله همیشه عمق جان مرا سوزانده است، چون درکشور ما کمتر، زحمات ترانهسرا، آهنگساز، تنظیمکننده و نوازنده دیده میشود. خود آهنگسازان هم دراین سالها در جهت معرفی خود کمتر تلاش کردهاند که نمیدانم دلیلش چیست. بههرحال، کمتر پیش آمده تا مردم آهنگی را با نام آهنگسازش به یاد بیاورند که دراین بین آثاری چون “تولدت مبارک” استاد انوشیروان روحانی، “سوغاتی” زنده یاد ناصر چشم آذر و… تقریبا یک استثنا به شمارمیروند.