گزارش «شهروند» از مأموریت‌ نجات‌بخش پزشکان داوطلب در روستای آب بر زنجان

اگر نذر خدمت نبود هیراد چه می‌کرد؟

[ مریم رضاخواه]   صدای جیغ کودک، همه هوای روستا را پر کرده بود. مادر، سراسیمه و پا برهنه، در کوچه‌های خاکی می‌دوید. کودک دوساله‌اش را بغل گرفته بود و با هر قدم، جای اشک‌هایش روی صورت گرد و خاکی‌اش می‌ماند. انگشت کوچک پسرک، میان لولای در آهنی گیر کرده و له شده بود؛ درد، بی‌داد می‌کرد. در روستای آب بر طارم زنجان اما نه پزشکی بود، نه آمبولانسی، نه حتی امیدی… درست همان روز، همان ساعت که آفتاب نیم‌روزی، سینه‌کش کوه‌های روستای آب‌بَر را داغ کرده بود، کاروانی آمده بود از دل شهر، با کوله‌باری از تجربه، تخصص و دل‌های بی‌ادعا. آمده بودند برای «نذر خدمت»؛ برای آن‌که زخمی ببندند، درد کهنه‌ای آرام کنند، یا شاید فقط دستی بگیرند و بگویند: «ما هستیم، حتی اگر هیچ‌کس نباشد.» داوطلبان هلال‌احمر استان زنجان، آن روز فقط نیامده بودند که نسخه‌ای بنویسند یا فشاری بگیرند. آن‌ها آمده بودند تا مرزهای پزشکی و انسانیت را به هم گره بزنند. آمده بودند تا در دل محروم‌ترین روستاهای طارم، بذر امید بکارند و معجزه را ممکن کنند.

هیراد با انگشتی خونین در آغوش مادر، شد شروع یک روایت تکان‌دهنده. روایتی از یک جراحی نجات‌بخش، از یک همدلی بی‌وقفه، از دستانی که به‌جای فاصله، پلی شدند میان درد و درمان. آن‌چه در آن روز رقم خورد، چیزی فراتر از یک عمل جراحی بود. این‌جا نقطه تلاقی تخصص، تعهد و عشق بود؛ جایی که مرز میان بیمار و پزشک، نیاز و پاسخ، ترس و آرامش رنگ باخت و تنها واژه‌ای که بر دل‌ها نقش بست، «امید» بود. در دل این ماجرا، نام‌هایی می‌درخشند که باید با احترام تکرار شوند. دکتر هاشمی، مدیرعامل جمعیت هلال‌احمر استان زنجان، با نگاهی جامع و پشتیبانی بی‌وقفه‌اش، پشت‌صحنه نجات ایستاده بود. علی منفرد، معاون امور داوطلبان جمعیت هلال‌احمر زنجان، چون نخ تسبیحی همه تلاش‌ها را به هم پیوند داد. دکتر ابوالفضل نوری، پزشکی که همدلانه و با دقت بر بالین هیراد حاضر شد؛ خانم دکتر کرمی، دکتر فرهادی، دکتر حسین و امین بابایی، دکتر اسحاق روضه… و ده‌ها داوطلب دیگر که آن روز، مردان و زنانی شدند بی‌ادعا؛ قهرمانانی که برای یک کودک، به معنای واقعی کلمه «معجزه» شدند.

نجاتی میان مرگ و زندگی

در انتهای یکی از جاده‌های پرپیچ‌وخم استان زنجان، روستایی به نام آب بر جا خوش کرده که نامش در نقشه‌ به‌راحتی پیدا نمی شود. اما برای کاروان سلامت هلال احمر، این نقطه دورافتاده، جایی است که معجزه‌ ممکن شد. کاروان سلامت هلال احمر استان زنجان که حالا در بسیاری از محافل امدادی به عنوان یکی از توانمندترین و منسجم‌ترین کاروان‌های کشور شناخته می‌شود، چند سالی‌ست که با برنامه نذر خدمت، روستاهای دورافتاده را از سایه محرومیت بیرون می‌کشد. دکتر ابوالفضل نوری، متخصص ارتوپد و فلوشیپ جراحی شانه ، متعهد و یکی از همراهان ثابت‌قدم این کاروان در این ٨ سال، به «شهروند» می‌گوید: «هر بار که به این مناطق می‌رویم، نمی‌دانیم دقیقاً با چه چالشی مواجه خواهیم شد. اما ایمان داریم که حضورمان می‌تواند حتی جان یک کودک را نجات دهد.»

نه بالگرد، نه اتاق عمل؛فقط یک تیم داوطلب با دست‌های خالی

روایت این حضور، این‌بار، با صدای علی منفرد، معاون امور داوطلبان جمعیت هلال احمر استان زنجان، جان می‌گیرد. مردی با ۱۹ سال و هشت ماه سابقه خدمت که وقتی خاطره آن روز را برای خبرنگار «شهروند» تعریف می‌کند، بغضش را پشت لحن محکم و صدایش پنهان نمی‌کند: «روزی بود مثل بقیه روزهای نذر خدمت. اما انگار خدا خواسته بود که یک معجزه رخ بدهد. زن جوانی با چشم‌های اشک‌بار، کودکش را بغل کرده بود. بند اول انگشت کوچکش لای در آهنی مانده بود و خونریزی شدید داشت. پزشک گفت اگر همین حالا درمان نشود، انگشتش قطع می‌شود.»
در آن روستا، نه امکانات اتاق جراحی بود و نه حتی ابزار ابتدایی برای بخیه. اما دل‌های پرشور پزشکان و هماهنگی سریع علی منفرد، اوضاع را تغییر داد.  تنها بیمارستانی که تجهیزات کامل و پزشکان متخصص داشت زنجان بود. بلافاصله  با  بیمارستان زنجان تماس گرفته شد. اما مسیر طولانی بود باید کودک را به جایی نزدیک تر در دل طارم می سپردند. به همین خاطر دکتر نوری متخصص ارتوپد و فلوشیپ جراحی شانه و پای کار آمد و کودک به بیمارستان طارم منتقل شد  جراح داوطلب کاروان سلامت به اتاق عمل رفت و تنها ساعاتی بعد، دستان خستگی‌ناپذیر تیم جراحی، جان انگشت کوچک را از مرگ نجات داد.
دکتر نوری که حالا نه‌تنها به عنوان پزشک، که به عنوان قهرمان خاموش این قصه شناخته می‌شود، می‌گوید: «همه‌چیز سریع اتفاق افتاد. اگر  درنگ می کردیم  وزمان طلایی از بین می رفت، دیگر هیچ کاری از دست‌مان برنمی‌آمد و هیراد انگشتش را از دست می داد. حالا اما، وقتی صدای خنده‌های کودک را می‌شنوم، انگار پاداش تمام شب‌بیداری‌ها و خستگی‌هایم را گرفته‌ام.»
هیراد، حالا دیگر تنها یک بیمار نیست؛ او نماد یک نجات جمعی‌ است. نماد آن‌که وقتی دل‌ها یکی شوند، وقتی دانش در خدمت عشق قرار بگیرد، هیچ زخمی نیست که درمان نشود، هیچ دردی نیست که تسکین نیابد.

داوطلبانی که پزشک‌اند، اما مأموریت‌شان نجات است، نه ویزیت
دکتر ابولفضل نوری، پزشک داوطلب
دکتر ابولفضل نوری، پزشک داوطلب

کاروان سلامت زنجان، تنها به این عملیات محدود نمی‌شود. علی منفرد با افتخار از گروه ۲۵ نفره پزشک، پرستار، روانشناس، دندانپزشک، متخصص اطفال، زنان، داخلی و حتی کارشناس پروتز می‌گوید: «ما فقط برای درمان نمی‌رویم. ما برای غربالگری، شناسایی بیماری‌های اسکلتی، پیشگیری و حتی آموزش می‌رویم. بعضی از پزشکان تیم، بسیاری از بیماران را بدون دریافت حتی یک ریال درمان می‌کنند. گاهی از جیب‌شان هم خرج می‌کنند.»
در یکی دیگر از مأموریت‌های کاروان‌های سلامت هلال‌احمر در شهرستان خدابنده، داستانی تلخ اما امیدوارکننده رقم خورد. جوانی ۳۹ ساله که مدتی پیش در یک سانحه رانندگی دچار آسیب شدید نخاعی شده بود، در سکوت و بی‌خبری، روزگار سختی را سپری می‌کرد. قطع نخاع باعث شده بود که دچار زخم بستر شدید شود و شرایط جسمانی‌اش به مرحله بحرانی برسد.
منفرد، یکی از همراهان کاروان، با لحنی آمیخته به اندوه و امید تعریف می‌کند: «اگر دیرتر می‌رسیدیم، شاید دیگر کاری از دست کسی برنمی‌آمد. اما به لطف خدا و همت خیرین و پزشکان داوطلب، حالا قرار است این جوان برای درمان به بیمارستان منتقل شود.»
هزینه‌های درمان او حدود ۸۰ میلیون تومان برآورد شده، اما خبر خوش این‌که خیرین نیک‌اندیش منطقه، با دل‌هایی سرشار از مهر، تاکنون ۱۵۰ میلیون تومان برای کمک به این جوان جمع‌آوری کرده‌اند؛ مبلغی که می‌تواند نه‌تنها امید را به زندگی او بازگرداند، بلکه گواهی باشد بر این‌که هنوز دست‌های مهربانی در این سرزمین آماده یاری‌رسانی‌اند.

شبکه‌ای از انسان‌های مؤمن و متخصص

این‌ها همه بخشی از روزمرگی مردان و زنانی‌ست که لباس هلال به تن دارند و دل در گرو خدمت بی‌منت به مردم دارند. پروتز می‌سازند، پای مصنوعی می‌دهند، درد را از تن بچه‌های روستایی بیرون می‌کشند و حتی برای دخترکی که کف پای صاف دارد، امید دویدن در زمین بازی می‌کارند گاه از آن سوی مرزها تا زنجان برای تأمین دارو کمک می‌گیرند، گاه ۹ ساعت در رودخانه گرفتار می‌شوند تا به روستایی برسند که حتی پیش از انقلاب هم از آب بی‌بهره بوده. اما هر بار، با لبخند بازمی‌گردند.
اما این فقط یک قصه بود از هزاران قصه‌ای که در مسیر کاروان سلامت زنجان رقم می‌خورد؛ قصه‌هایی که هرکدامشان می‌توانند بغضی فروخورده یا لبخندی از ته دل باشند. در کاروان سلامت جمعیت هلال‌احمر کشور، همه‌چیز با مهر آغاز می‌شود؛ با پزشکانی که بی‌ادعا، یکی‌یکی بیماران را معاینه می‌کنند و گوش جان به درد دلشان می‌سپارند.
دکتر حسین بابایی، متخصص داخلی، با صبوری مثال‌زدنی پذیرای بیماران است. نگاه مهربان و گفتار آرامش، برای بسیاری از اهالی دورافتاده، نخستین نشانه از امید به درمان است. امین بابایی، دیگر متخصص این کاروان، به‌ویژه برای کودکان بیمار، با حوصله نسخه می‌نویسد و به صدای لرزان مادران دلگرمی می‌دهد. دکتر اسحاق روضه، فوق‌تخصص گوارش، اندام‌های داخلی بدن بچه‌ها و بزرگ‌ترها را بررسی می‌کند، با دقتی که از سال‌ها تجربه و دلسوزی برخاسته است.
در گوشه‌ای دیگر، دکتر جباری ایستاده؛ آرام، بی‌هیاهو و با کیفی پر از داروهای رایگان. هر دارویی که به دست بیماری می‌سپارد، قطره‌ای از دریای مهربانی‌اش است. دکتر توفیقی، متخصص زنان و زایمان، به مشکلات زنان گوش می‌سپارد و برایشان چاره می‌سازد؛ گاهی با دارو، گاهی تنها با یک گفت‌وگوی آرام که تسکینی‌ است بر اضطراب‌های پنهان.
در این میان، دکتر فرهادی، متخصص طب، چون حلقه‌ای آرام‌بخش میان تخصص‌ها ایستاده و نیازهای عمومی را پاسخ می‌دهد. اما شاید دلنشین‌ترین صحنه، آنجاست که دکتر اسماعیلی و دکتر رضازاده، دندان‌پزشکانی که با صندلی سفید ساده‌شان در میانه چادرهای سلامت مستقرند، لبخندهایی می‌سازند که سال‌ها پشت درد و بی‌دستی پنهان شده بودند. کودکانی که تا امروز حتی نام دندان‌پزشک را هم نشنیده‌اند، حالا با ترس و کنجکاوی روی صندلی می‌نشینند و طعم شیرین مراقبت را می‌چشند.
کاروان سلامت زنجان، فقط یک تیم پزشکی نیست. شبکه‌ای از انسان‌های مؤمن و متخصص است که یاد گرفته‌اند انسان‌دوستی را نه در شعار، که در بخیه، در پانسمان، در لمس شانه مادری گریان نشان دهند. روایت نذر خدمت، روایتی‌ست از انسان‌هایی که نه برای عکس و تیتر، بلکه برای نجات جان، کمر همت بسته‌اند. از علی منفرد گرفته تا دکتر ابوالفضل نوری و همه پزشکان گمنامی که المان‌های بهشتی‌اند. آن‌ها فرشته‌اند. فرشته‌هایی که گاهی در جاده‌ای خاکی، گاهی در اتاقی سرد و بدون تجهیزات، اما همیشه در دل مردم، حضور دارند./

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.