در حالی که کودکان غزه بمباران می‌شوند و از گرسنگی می‌میرند، ما ناتوان، نظاره‌گریم. این، چه بر سر ما به عنوان یک جامعه می‌آورد؟

وقتی شفقت بر کودکان محدودیت‌های سیاسی دارد!

ریانون لوسی کاسلت، ستون‌نویس گاردین، در یادداشتی برای این رسانه از رنج کودکان غزه گفت. او نوشت: «هزاران مایل دورتر از غزه، در طول ۱۸ ماه گذشته من تغییر کرده‌ام. دریافته‌ام که برای برخی افراد، شفقت بر کودکان محدودیت‌های سیاسی دارد. وقتی این واقعیت وحشتناک مانند سنگی سربی در درون شما جای می‌گیرد، با آن چه می‌کنید؟ به نظر نمی‌رسد بتوانم پاسخی پیدا کنم.»

طی ماه‌های گذشته تصاویری روی صفحه گوشی‌ام دیده‌ام که تا زنده‌ام مرا آزار خواهند داد. کودکان و نوزادان کشته‌شده، زخمی و گرسنه. کودکانی که از درد و ترس برای مادران، پدران، خواهران و برادران‌شان گریه می‌کنند. پسربچه‌ای که از شدت وحشت ناشی از حمله هوایی می‌لرزد. صحنه‌هایی از وحشت و خشونت وصف‌ناشدنی که حالم را دگرگون کرده است. گاهی اوقات از این عکس‌ها و فیلم‌ها رد می‌شوم، شاید از آنچه بعد خواهم دید می‌ترسم. اما بیشتر اوقات، احساس می‌کنم که باید شاهد باشم. می‌دانم که فقط من اینگونه نیستم. بسیاری از ما، که از امتیاز آسایش و امنیت برخورداریم، رنج کودکان غزه را از طریق شبکه‌های اجتماعی تماشا کرده‌ایم؛ تصاویری که به‌طرز تکان‌دهنده‌ای با تبلیغات و عکس‌های کودکان دیگران، در حالی که لبخند می‌زنند و در امنیت هستند، آمیخته‌اند. آنچه بر این وحشت می‌افزاید اینکه آنها ممکن بود بچه‌های شما، بچه‌های من یا هر بچه‌ای که می‌شناسید باشند، اگر در آنجا متولد می‌شدند.

از وقتی پسرم را به دنیا آورده‌ام، وسوسه شده‌ام خود را در گرما و امنیت زندگی‌مان محصور کنم. اما اینترنت آن را دشوار می‌کند. اخبار مدام و موازی با زندگی ما در جریان است و مرزها را از بین می‌برد. شب‌های زیادی بوده که پسرم را با شکم سیر و لباس خواب تمیز به رختخواب برده‌ام و بی‌صدا برای بچه‌های غزه که در رختخواب گرم نیستند، گریه کرده‌ام.

ریانون لوسی کاسلت ستون‌نویس گاردین

هزاران نفر با نوشتن نامه به سیاستمداران، کمک‌های مالی به خیریه‌ها و سازمان‌های امدادی یا حضور در خیابان‌ها، صدای خود را برای دفاع از این کودکان و خانواده‌هایشان بلند کرده‌اند. اما، این جنگ علیه کودکان همچنان ادامه یافت و حس ناتوانی شدیدی برای کمک به آنها وجود دارد. با اخبار این هفته مبنی بر اینکه ۱۴هزار نوزاد، طبق گزارش سازمان ملل، از سوءتغذیه شدید رنج می‌برند، اوضاع غزه رو به بدتر شدن هم می‌رود. دلیل آن گرسنگی عمدی است: قحطی به عنوان سلاح جنگی یا همان‌طور که دیده‌بان حقوق بشر می‌گوید ابزاری برای نابودی.

این حس فراگیر ناتوانی در مواجهه با وحشتی وصف‌ناپذیر، به حس جمعی آسیب اخلاقی می‌انجامد؛ نوعی رنج روانی عمیق که افراد هنگام انجام ندادن کاری به آن دچار می‌شوند؛ آنچه مستقیما با ارزش‌ها یا اصول اخلاقی آنها در تضاد است. نخستین‌بار هنگام صحبت با متخصصان پزشکی که در طول همه‌گیری کووید به اختلال استرس پس از سانحه مبتلا شده بودند، با این اصطلاح مواجه شدم. پزشکان، پرستاران و کادر درمان از اینکه همیشه به دلیل کمبود تجهیزات و منابع و تعداد بسیار بیماران، قادر به ارائه درمان به موقع و مناسب نبودند، در عذاب بودند.

هیچ کجا این نوع رنج به اندازه غزه احساس نخواهد شد. برای متخصصان پزشکی و امدادگران آنجا، غم، احساس گناه و حتی اینکه نمی‌توانید به همه کمک کنید، یک واقعیت روزانه است. وقتی وظیفه شما کمک‌کردن، غذا دادن و درمان کردن است، ناتوانی در انجام این کار ضربه روحی عمیقی است.

سوءتغذیه در غزه
مریم ابو دقه، دختر 2ساله فلسطینی که از سوءتغذیه رنج می‌برد، دوشنبه در بیمارستان ناصر در خان یونس/عکس: هیثم عماد/EPA

و برای والدین در غزه، دیدن گریه فرزند از گرسنگی وقتی قادر به تهیه غذا برای او نیستی، باید شکنجه‌ای به مراتب دردناک‌تر باشد. اغلب به نوزادانی فکر می‌کنم که در بخش مراقبت‌های ویژه زیر بمباران بودند؛ آن عکس از نوزادان تازه متولدشده در بیمارستان الشفا که هفت نوزاد را روی یک تخت گذاشته بودند تا گرم و زنده بمانند. به مادران آنها فکر می‌کنم، که بسیاری از آنها مجبور شده‌اند بدون مسکن و تجهیزات مناسب زایمان کنند. آنها اکنون کجا هستند؟ چند نفر از آنها زنده مانده‌اند؟ و این چه تاثیری بر پزشکانی داشت که برای نجات آنها سخت تلاش کردند؟

من همچنین درباره تأثیر آسیب‌های اخلاقی به صورت نیابتی و در مقیاس بزرگ فکر کرده‌ام. آن احساس ناتوانی و در ادامه، همدستی، چه تأثیری بر کسانی در سراسر جهان دارد که احساس می‌کنند آنچه اتفاق می‌افتد اشتباه است؟ تأثیر مشاهده این همه رنج عمیق -حتی از طریق صفحه نمایش- و احساس ناتوانی در اقدام یا مجبور کردن دیگران به اقدام چیست؟

از وقتی پسرم را به دنیا آورده‌ام، وسوسه شده‌ام خود را در گرما و امنیت زندگی‌مان محصور کنم. اما اینترنت آن را دشوار می‌کند. اخبار مدام و موازی با زندگی ما در جریان است و مرزها را از بین می‌برد. شب‌های زیادی بوده که پسرم را با شکم سیر و لباس خواب تمیز به رختخواب برده‌ام و بی‌صدا برای بچه‌های غزه که در رختخواب گرم نیستند گریه کرده‌ام.

تضاد بین امنیت پسرم و زندگی پرخطر کودکان غزه برای من شرم‌آور است. آیا این غیر اخلاقی نیست؟ لازم نیست والدین باشید تا از آنچه به بدترین شکل بر کودکان غزه تحمیل می‌شود، وحشت کنید. معتقدم که در ما، به عنوان انسان، احساس مسئولیت جمعی نسبت به کودکان ریشه دارد و می‌تواند فراتر از مرزها گسترش یابد.

غزه
کودکی با سر باندپیچی‌شده در بیمارستان الشفا در شهر غزه، ۲۶ می ۲۰۲۵/ عکس: Anadolu

احساس ناتوانی در مواجهه با چنین بی‌عدالتی آشکاری می‌تواند منجر به از دست دادن اعتماد یا ایمان، نه تنها به دولت‌ها و نهادها بلکه به نظم اخلاقی جهان و توانایی آن در محافظت از کودکان شود. تأثیر آن چه خواهد بود؟ آیا همانطور که برخی از سیاستمداران بی‌شک امیدوارند، منجر به بی‌حسی و در نهایت بی‌اعتنایی می‌شود؟

حوادث آسیب‌زای روانی ممکن است منجر به فقدان تأثیر شوند. میلیون‌ها نفر دیگر باید راهپیمایی و صدای خود را بلند کنند، اما این می‌تواند به خشمی برحق نیز تبدیل شود.
احساس عمیق از دست رفتن ایمان در من است. تفکرم در مورد بشر -اینکه مردم اساسا خوبند و موظفند از کودکان محافظت کنند- با جنگ غزه تغییر کرده است.

هزاران مایل دورتر از غزه، در طول ۱۸ ماه گذشته من تغییر کرده‌ام. دریافته‌ام که برای برخی افراد، شفقت بر کودکان محدودیت‌های سیاسی دارد. وقتی این واقعیت وحشتناک مانند سنگی سربی در درون شما جای می‌گیرد، با آن چه می‌کنید؟ به نظر نمی‌رسد بتوانم پاسخی پیدا کنم.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.