واژه‌ها امروز چرا چنین غریبه شده‌اند؟!

انتقادات تند مسعود کیمیایی از روزگارِ سرزمین مادری‌اش

مسعود کیمیایی از وضع معیشت مردم نیز انتقاد دارد: قیمت‌ها حتی دو هفته دوام نمی‌آورد، مردم گرسنه‌اند و حقوقی که می‌گیرند آنها را وادار به ضد اخلاق می‌کند

شهروند آنلاین: «مسعود کیمیایی» که این روزها آخرین فیلمش «خون شد» در صف اکران قرار دارد و در عین حال پیش تولید سی‌امین فیلم بلند کارنامه‌اش را دنبال می‌کند، به سیاق همیشه از رسانه‌ای کردن حساسیت‌های اجتماعی‌اش ابایی ندارد و سوال اینجاست که واژه‌ها امروز چرا چنین غریبه شده‌اند؟!. این فیلمساز که گفته می‌شود فیلم جدیدش را بر مبنای زندگی یکی از کنجکاو برانگیزترین کاراکترهای پیش از انقلاب سال 57 جلوی دوربین خواهد برد، در روزهای اخیر، در پنجاهمین سال فیلم «رضا موتوری»‌اش یک بار دیگر در یک گفت‌وگوی مطبوعاتی از شرایط اجتماعی- اقتصادی حاکم بر این سرزمین انتقاد کرده و ریشه ضداخلاقی شدن جامعه در سال‌های اخیر را از دریچه اقتصاد مورد کاوش قرار داده است.

به گزارش ایران آرت؛ «مسعود کیمیایی» در انتقادی صریح درباره وضع معیشت مردم می‌گوید: «مردم جاجیم زندگی‌شان را نمی‌توانند بکشند. در این سرزمین قیمتی نیست که دو هفته دوام بیاورد و همین مسایل مردم را از اخلاق دور می‌کند». «کیمیایی» برای توضیح بیشتر مثالی از تجربیاتش در خارج از کشور می‌زند: «یک لباس فروشی در کلن آلمان بود که همیشه ویترین آن را نگاه می‌کردم. یک دست کت و شلوار با رنگ قهوه ای، دو سال بعد و دو سال دیگر در ویترین این فروشگاه بزرگ لباس بود. در این مدت قیمت آن هیچ تغییری نمی‌کرد. در سرزمین خودم قیمتی نیست که دو هفته دوام بیاورد، روزنامه‌ای نیست که د‌و هفته یک عقیده را داشته باشد، در تلویزیون به سرعت عقیده‌ها در سریال‌ها جا‌به‌جا می‌شود. در سینما یک فیلم را سه کمیسیون دید، صحنه‌ای را یک کمیسیون رد کرد، همان صحنه را کمیسیون بعدی چقدر خوش آب و هوا دید».

تلخ، مثل دنیای امروز

«مسعود کیمیایی» مسایل اقتصادی امروز را تلخ می‌بیند و تاثیر این تلخی را در آفرینش هنری غیرقابل پیشگیری: «مردم گرسنه‌اند. مردم جاجیم زندگی‌شان را نمی‌توانند بکشند، این حقوق‌هایی که مردم می‌گیرند خودبه‌خود آنها را وادار به ضد اخلاق می‌کند. الان دیگر مفاهیم زیبای هنرمندانه ‌و کشفیات این جهانی از هنرهای ناب، تاریک است. ما در جای تاریکی از تاریخ جهان زندگی می‌کنیم. یک دفعه می‌خوانی یک سرزمینی می‌آید مردم را روی این کره زیبای زمین ترور می‌کند یک ویروسی را می‌دهد به جهان که عده‌ای بمیرند. یک زمانی بود که قاضی دادگستری می‌گفت تو این را کشتی باید اعدام شوی. الان آن کسی که باید اعدام بشود کیست؟ آثار و تبعات مخرب اقتصادی، انسانی، روحی و روانی و فرهنگی این وضعیت هولناک را چه کسی جوابگوست؟ از خدای خودت می‌‌پرسی اینجا کجاست که من دارم زندگی می‌کنم؟ میان این همه نازیبایی و این همه زشتی، من چگونه زیبایی بسازم، زیبایی بیافرینم؟ حافظ می‌خوانی  می‌بینی این واژه‌ها چرا غریبه شده‌اند؟ واژه‌هایی که تو در بیست سال پیش یک حس عاشقانه به آنها داشتی الان اصلا آن را نمی‌شناسی».

چرا فیلم می‌سازی؟

کارگردان «قیصر» و «گوزن‌ها» درباره انتقاداتی نیز که ازش می‌شود- که چرا در سال‌های اخیر بیشتر از کیفیت آثارش به کمیت تولید اثر هنری فکر کرده است- پاسخ داده است: «هنرمند باید حرف بزند، باید کار کند. برای اینکه چرا کار نمی‌کند هم باید کار کند. هنرمند نمی‌تواند بیکار باشد. هنرمندی که کار نکند و حرف نزند بیمار می‌شود».

تزریق امید!

و البته درباره آثار دستوری امیدآفرین که همه ساله دستورالعمل‌هایی درباره تولیدشان صادر می‌شود: «یکی از دستورات بد در جهان، تزریق کردن امید است. آن امید اگر امید باشد، تزریق نمی‌شود. اصلا در بطن شناخت و حرکت جامعه‌ات، ایستایی جامعه‌ات و به ناچار ایستایی مردم و تفکر نمی‌توان امید تزریق کرد. امید را باید نشان داد. امید را باید دید. امید همه‌اش در آینده نیست. پایه‌هایی که امید را باور کنی حالاست. من اگر به تو سفارش زیبایی بدهم و هیچ‌گاه به دستت نرسد زشت‌ترین آدم دنیایم».

 

 

 

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.