نویسنده‌‌‌ای که نوازنده آلبوم شهرام ناظری بود

فهرستی از آخرین نسل رمان‌های جریان‌ساز ایرانی که توانستند خوانندگان و منتقدان را با خود همراه کنند

پیش از مطالعه مروری بر این کتاب‌ها در نظر داشته باشید که کیفیت ادبی به معنای ارزشمندی این رمان‌ها در ارایه این فهرست دخیل نبوده، بلکه هر کدام از این سه رمان در دهه پیشین با موجی از تحسین، انتقاد و حتی جنجال مواجه بوده‌ است.

شهروندآنلاین: دهه 90،‌ دهه پرباری بود و نبود. بود از این جهت که نویسندگانی جوان پا به عرصه انتشار آثارشان گذاشتند و نگاه‌هایی نو را به ادبیات داستانی ایران عرضه کردند و نبود از این جهت که تقریبا هیچ‌کدام‌شان نتوانستند در جریانی ادبی،‌ نویسندگان و منتقدان و مخاطبان را با خود همراه کنند. دلایل آن البته فراوان است و ما قرار نیست در این گزارش به آنها بپردازیم، بلکه می‌خواهیم فهرستی از رمان‌های یک دهه قبل‌تر را که توانستند جریانی به همراه داشته باشند، ارایه کنیم. پیش از مطالعه مروری بر این کتاب‌ها در نظر داشته باشید که کیفیت ادبی به معنای ارزشمندی این رمان‌ها در ارایه این فهرست دخیل نبوده، بلکه هر کدام از این سه رمان در دهه 80 با موجی از تحسین، انتقاد و حتی جنجال مواجه بوده است.

چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

زویا پیرزاد

سال چاپ: 1380

نشر مرکز

تعداد چاپ: 102 بار

«چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» اثر زویا پیرزاد سال 80 از سوی نشر مرکز به چاپ رسید. در آن زمان بخشی از جریان روشنفکری در ایران تصمیم گرفت درباره این رمان سکوت کند، چون در عصر برتری زبان و فرم، این رمان به نظرشان کیفیت خاصی نداشت. در ماه‌های آتی این استقبال با وجود سکوت بخشی از مطبوعات همچنان ادامه پیدا کرد و نشان داد جریانی که علاقه‌مند است خود را سردمدار معرفی و پرفروش‌شدن یک کتاب نشان بدهد، تصویری توهم‌آلود از خود دارد. تازه در آن دوران علاقه‌مندان کتاب به جوایز و جریانات فکری اینچنین مثل امروز بی‌اعتماد نبودند. البته ناشران معتبر اگر کتابی چاپ می‌کردند، به هر حال تحت‌الشعاع نام ناشر، کیفیت کتاب هم بالا در نظر گرفته می‌شد. جوایز هم هنوز به شکلی درنیامده بودند که اعتماد به آنها کمرنگ شده باشد. با وجود تمام اینها اما سکوت‌ بخشی از جریان روشنفکری کارگر نشد و رمان زویا پیرزاد همینطور فروخت. چرایی استقبال مخاطبان از این کتاب برای عده‌ای عجیب بود و عده‌ای دیگر هم به دنبال تبیین تئوریک جهان ساده و زنانه پیرزاد بودند. در این میان رمان همچنان با پیشتازی در جدول پرفروش‌های کتاب جلو رفت و به جایی رسید که حالا به چاپ صدودوم رسیده است. پیرزاد در واقع توانسته بود به سادگی روحیات زنان طبقه متوسط در عصر معاصر را در رمانش روایت کند. جریانی هم که به راه انداخت از آن پس مورد علاقه خوانندگان و نویسندگان بود؛ حتی سینماگران هم به آن علاقه نشان دادند و در آثارشان تلاش کردند دنیای یک زن شهری را نمایش بدهند.

همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها

رضا قاسمی

سال چاپ: 1380

انتشارات نیلوفر

تعداد چاپ: 16 بار

«همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها» اولین بار سال 1996 در آمریکا منتشر شد و بعد از آن بود که مجوز چاپ در ایران گرفت. بعد از انتشار در ایران هم به‌سرعت تحسین و تکریم شد و این تمجیدها صرفا به جهت حمایت جریان روشنفکری از قاسمی نبود. همین حالا هم اگر این رمان را بخوانید و با آثار روز ایران مقایسه کنید، می‌بینید چه به لحاظ روایت، چه قصه‌گویی و چه زبان، بسیار جلوتر است. رضا قاسمی بعد از انتشار این رمان و موفقیت آن،‌ رمان‌های دیگری هم نوشت که هیچ‌کدام اقبال «همنوایی…» را نداشتند؛ هرچند مجوز انتشار هم نگرفتند که بتوان تجدید چاپ‌شان را با «همنوایی…» مقایسه کرد. اما تا همین امروز خیلی‌ها معتقدند این رمان، آخرین رمان باکیفیت ایرانی است که تا همین حالا چاپ شده و بعد از «همنوایی…» دیگر رمان ایرانی ندیده‌ایم که به قدرت این رمان باشد. راوی، فردی است در تبعيد که در اتاقی در طبقه ششم پانسيونی اجاره‌ای زندگی می‌كند و داستان از طریق برخوردهای او با آدم‌های مختلف جلو می‌رود. تأثیرگذارترین بخش‌ها مربوط به فضایی است که در این تنهایی ساخته شده؛ غربت انسانی دور از وطن که در صدای اره‌ها و چوب‌ها محصور شده. این تأثیرگذاری بی‌شک متأثر از زندگی خود نویسنده هم بوده؛ قاسمی بعد از مهاجرت از ایران دقیقا در چنین جایی زندگی می‌کرد. تصور کنید نابغه‌ای مثل او که نوازنده آلبوم «گل صدبرگ» شهرام ناظری هم بود، چطور در چنین جایی زندگی می‌کرد… .

کافه پیانو

فرهاد جعفری

سال چاپ: 1386

نشر چشمه

تعداد چاپ: 59 بار

ماجرای کتاب فرهاد جعفری هم برای خودش قصه‌ای دارد؛ روزنامه‌نگاری که بعد از انتشار «کافه پیانو» ناگهان به صف متعصبان سیاسی پیوست، علیه مابقی قد علم کرد، خطابه‌های مجازی عجیب‌وغریب نوشت و سرآخر آرام‌ شد! ماجرا هر چه باشد چندان برای اهالی ادبیات دلپذیر نیست. چون سابقه جذابی در ذهن خوانندگان حرفه‌ای از او در ذهن نیست. بعد از اینکه «کافه پیانو» را سال 86 نشر چشمه چاپ کرد، کتاب با سرعتی کم‌نظیر فروخت و در عرض یک سال به چاپ بیستم رسید، فرهاد جعفری هم به‌تدریج تغییراتی کرد که نشان می‌داد نگه داشتن شهرت حتی از به دست آوردن آن سخت‌تر است. البته قصد نداریم پرونده‌ جنجالی  این نویسنده را در این نوشته کوتاه بررسی کنیم، اما همین‌قدر مرور کنیم که بعد از پیوستن او به جرگه طرفداران محمود احمدی‌نژاد، عده‌ای کتابش را پس آوردند، جریانی علیه او به راه افتاد و کار به جایی رسید که نشر چشمه از انتشار چاپ‌های بعدی سر باز زد. هرچند سال 94 دوباره چاپ‌های مجدد این رمان از سوی همین ناشر ادامه پیدا کرد و حالا رسیده به چاپ 59. رمان فرهاد جعفری البته در فرم یا روایت، ایده تازه‌ای نداشت، جز اینکه نوعی سادگی دوست‌داشتنی در روایت را پیش گرفته بود و خوانندگان هم به خاطر همین صمیمت از آن استقبال می‌کنند.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.