شکسپیر در زبان انگلیسی چنان نفوذی دارد که بیش از 450 جمله از آثار او در زبان عمومی راه یافته و نزدیک به 2هزار شعر و تمثیل. سعدی نیز در زبان فارسی چنین جایگاهی دارد و بیش از 400 عبارت از آثارش را میتوان در زبان عمومی یافت.
یاسر نوروزی، شهروند آنلاین: این روزها همه مینویسند. گوشیهای هوشمند و فضای مجازی همه را به نوشتن کشانده. در واقع انقلابی به پا کرده از این حیث که خیلیها بالاخره چندماهی هم که بگذرد، بعید است چیزی ننویسند و به اشتراک نگذارند. البته این رویه، محاسنی دارد و معایبی که فعلا در این گزارش قرار نیست به آنها بپردازیم اما همه میدانیم که در همآمیختن زبان گفتار و نوشتار، میتواند منجر به خلق چه پدیدهای شود؛ نوعی زبان که دیگر مرزهای صحیح و نادرست در آن مشخص نیست. به قول سنایی: «به مارماهی مانی، نه این تمام نه آن». هرچند به زعم نگارنده در این وضعیت آشوب زبانی هم میشود گلیم از آب بیرون کشید و به سبکی ویژه دست یافت اما چنین کاری، جز با خواندن آثار منثور بزرگ فارسی به فرجام نخواهد رسید. در این گزارش، پیشنهادهایی برای علاقهمند تهیه کردهایم؛ به مناسبت بازنشر یکی از متون زیبا و خواندنی کلاسیک که میتواند نکات آموزنده فراوانی برای علاقهمندان نوشتن داشته باشد.
گلستان/ سعدی
چرا بخوانم؟
میگویند شکسپیر در زبان انگلیسی چنان نفوذی دارد که بیش از 450 جمله از آثار او در زبان عمومی راه یافته و نزدیک به 2هزار شعر و تمثیل. سعدی نیز در زبان فارسی چنین جایگاهی دارد و بیش از 400 عبارت از آثارش را میتوان در زبان عمومی یافت. هم در غزلیات جایگاه و مرتبهای بلند دارد و هم در نثر فارسی کسی را نمیتوان همپای او یافت.
کدام تصحیح را بخوانم؟
عموم متخصصان حوزه ادبیات کلاسیک، «گلستان» به تصحیح مرحوم غلامحسین یوسفی را پیشنهاد میدهند. هرچند نسخه محمدعلی فروغی نیز در اینباره مورد وثوق است. در سالهای اخیر مجموعهای از آثار سعدی هم در یک کتاب با توضیحات استاد خرمشاهی چاپ شده که میتواند توصیهای باشد برای علاقهمندانی که کمتر با آثار کلاسیک آشنایی دارند. برای شناخت کلی از این ادیب بزرگ نیز کتاب «سعدی» به قلم ضیاء موحد، اثری قابل استفاده خواهد بود.
نمونه متن:
مال از بهرِ آسایش عمرست نه عمر از بهرِ گِرد کردنِ مال. عاقلی را پرسیدند: نیکبخت کیست و بدبخت چیست؟ گفت: نیکبخت آنکه خورد و کِشت و بدبخت آنکه مُرد و هِشت (گذاشت و رفت).
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بیفایده کردند: یکی آنکه انداخت و نخورد و دیگر آنکه آموخت و نکرد.
یکی از ملوک (پادشاهان) بیانصاف، پارسایی را پرسید که از عبادتها کدام فاضلتر است؟ گفت: تو را خوابِ نیمروز که در آن یک نَفَس (یک لحظه) خَلق (مردم) را نیارازی.
تاریخ بیهقی/ ابوالفضل بیهقی
چرا بخوانم؟
در اهمیت مطالعه «تاریخ بیهقی» همین بس که هیچکدام از نویسندگان و شعرای بزرگ معاصرمان را پیدا نمیکنید که به خواندن این شاهکار نثر فارسی توصیه نکرده باشند؛ بهویژه فصل «بر دار کردن حسنک وزیر.»
کدام تصحیح را بخوانم؟
برای کسانی که میخواهند تمام سه مجلد این کتاب را داشته باشند، «تاریخ بیهقی» به کوشش مرحوم دکترخلیل خطیب رهبر (انتشارات مهتاب) را پیشنهاد میکنیم. از ویژگی شرحهای دکتر خطیب رهبر این است که تمام واژگان و عبارات دشوار را با نثر ساده توضیح داده است. کسانی هم که میخواهند گزیدهای از این متن بخوانند، بهتر است کتاب دکتر نرگس روانپور (نشر قطره) را تهیه کنند.
نمونه متن:
فصلی خواهم نبشت (نوشت) در ابتدای این حالِ بر دار کردنِ این مرد، و پس به شرح قصه (خواهم) شد. امروز که من این قصه آغاز میکنم… از این قوم که من سخن خواهم راند، یک دو تن زندهاند در گوشهای افتاده و خواجه بوسهل زوزنی چندسال است تا گذشته (مرده) شده است و به پاسخِ آنکه از او رفت، گرفتار (به خاطر رفتارش، به کیفر اعمال خود در آن دنیا گرفتار است….)
پس از آن، خودِ فراختر (کلاهخود بزرگتر) که آورده بودند، سر و روی او را بدان بپوشانیدند. پس آواز دادند او را که بدو! دم نزد و از ایشان نیندیشید. هر کس گفتند: «شرم ندارید مرد را که میبکشید، بهدو، به دار برید؟» و خواست که شوری (شورش) بزرگ به پای شود، سواران سوی عامّه تاختند و آن شور بنشاندند و حسنک را سوی دار بردند و به جایگاه رسانیدند، بر مرکبی (اسبی) که هرگز ننشسته بود بنشاندند، و جلّادش استوار ببست و رسنها (طنابها) فرود آورد. و آواز دادند که سنگ دهید (بزنید). هیچکس دست به سنگ نمیکرد و همه زار زار میگریستند، خاصه (بهویژه) نِشابوریان.
تفسیر عتیق نیشابوری (معروف به تفسیر سورآبادی)/ ابوبکر عتیق نیشابوری
چرا بخوانم؟
«تفسیر عتیق نیشابوری» یکی از قدیمیترین تفسیرهای قرآن به زبان فارسی است اما ممکن است عدهای گمان کنند شاید فقط در مطالعات مذهبی به کار بیاید اما نثر شیرین این کتاب و شیوه روایت قصههای قرآنی آن باعث شده یکی از پیشنهادهای مهم در حوزه متنخوانی آثار کهن باشد.
کدام تصحیح را بخوانم؟
استادان بزرگی همچون پرویز ناتل خانلری یا مجتبا مینوی در جهت انتشار این کتاب کوشیدند اما سادهترین روش خرید این کتاب، همان نسخهای است که بنیاد آفرینشهای هنری نیاوران در سال 79 با عنوان «تفسیر عتیق نیشابوری» منتشر کرد. این اثر با ویرایش جعفر مدرس صادقی چاپ شده و هماکنون در بازار کتاب موجود است.
نمونه متن:
خلق روی بنهادند به نظاره یوسف. خلق حیران گشتند. مالک را میگفتند این کیست؟ پری است؟ آدمی است؟ فرشته است؟ کیست که هرگز کس مثال این جمال ندیده و نشنیده. مالک میگفت: این غلام عبری است، بها را دادم. او را گفتند: کجا بها خواهی کرد؟ مالک گفت: به درِ کوشکِ (قصر) عزیز مصر. هر که خریدار است، آنجا آیید فردا. آن شب که خبر در مصر افتاد، خلق را خواب نبود، از آرزوی آنکه روز شود که به نظاره او آیند. همه شب خلق میآمدند و آنجا که مالک گفته بود جای میگرفتند و مالک یوسف را به گرمابه فرستاد. چون برآمد او را جامههای فاخر پوشانید و گیسوهای او را به مروارید پیوست و قبای زربفت در او پوشانید و کمر به جواهر و یواقیت (یاقوتها) پیوسته، بر میان (کمر) او بست. و تختی بر بالا بنهاد و او را بر آن تخت نشانید و منادا کرد در مصر که: وقت دیدار اوست.
قابوسنامه/ عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر
چرا بخوانم؟
«قابوسنامه» یا «نصیحتالملوک» نوشته عنصر المعالی یکی از شاهزادگان خاندان آل زیار دیلمی است که در قرن پنجم، حکومت دیلمیان را در دست داشته و کتاب را برای فرزندش گیلانشاه درباره آداب سیاست و زندگی نوشته. اما نثر سهل و ممتنع آن نکاتی بسیار به هر نویسندهای خواهد آموخت.
کدام تصحیح را بخوانم؟
«قابوسنامه» به همت زندهیاد دکتر سعید نفیسی و دکتر عبدالمجید بدوی در ایران انتشار یافته اما همچنان تصحیح مرحوم دکتر غلامحسین یوسفی موثقتر است. اما مطالعه این کتاب را با شرح و توضیحات دکتر منصور رستگار فسایی پیشنهاد میکنیم که با عنوان «قابوسنامه ناصری» منتشر شده است.
نمونه متن:
و از آموختن و شنودن ننگ مدار تا از ننگ رسته باشی. و در عیب و هنر هنرمندان نگر که نفع و ضرر ایشان چیست؟ و سود و زیان تا کجاست؟ آنگاه نفع خویش از آن میان جوی. و از آن چیزها که مردم را به زیان نزدیک گرداند دور باش. و تن خود را به فرهنگ و هنر آموختن عادت ده و چیزی که ندانی بیاموز، که سقراط میگوید: هیچ گنجی بهتر از هنر نیست و هیچ عزتی بزرگوارتر از دانش نیست و هیچ پیرایه بهتر از شرم نیست و هیچ دشمن بدتر از خوی بد نیست….
سکندر گفت: من منفعت نه از دوستان یافتم بلکه بیشتر از دشمنان یافتم، از آنچه اگر در من فعل زشت باشد، دوستان بر موجب شفقت بپوشانند تا من ندانم و دشمن بر موجب دشمنی که دارد بگوید و مرا معلوم شود، آن فعل بد را از خود دور کنم، پس آن نفع از دشمن یافته باشم.
هزار و یک شب/ ترجمه عبدالطیف تسوجی
چرا بخوانم؟
حتی اگر طرفدار قصههای عجیب «هزار و یک شب» نیستید، دستکم باید آن را به خاطر ترجمه عبدالطیف تسوجی بخوانید. درست است که او این اثر را از عربی به فارسی برگردانده اما ترجمهاش چنان درخشان است که از آن بهعنوان یکی از نمونههای مهم نثر فارسی یاد میکنند. بعدها ترجمههای دیگری نیز از «هزار و یک شب» منتشر شد که خود مترجمان نیز اذعان کردند به پای ترجمه تسوجی در صلابت زبان نمیرسد. این کتاب را در دو جلد از نشر هرمس تهیه کنید.
نمونه متن:
سالها نيز حال بدين منوال بود تا اينكه روزی از روزها در پای ديواری نشسته، چشم به راهِ انتظار داشت كه او را اجير كنند. ناگاه مردی نيكوروی و نظيفجامه پديد شد و به او نزديک گشته، سلامش داد. جوان به او گفت: «پيش از اين مرا میشناختي؟» آن مرد گفت: «ای فرزند! تو را هرگز نمیشناختم ولكن آثارِ نعمت و بزرگی در تو ديدم و بدان سبب سلام دادم.» جوان گفت: «ای مرد! آيا تو را كاری هست كه مرا بدان كار بِداری و به خدمتگزاری خود بگزينی؟» مرد گفت: «آری. كاری هست. نزد من ده تن از مشايخ هستند كه به يک خانه اَندراَند و در نزد ما كسی نيست كه حاجت ما را برآورد. اگر تو به خدمت، قيام نمايی، تو را خوردنیهاي لذيذ و جامعههای فاخر دهم و زياده بر آنچه كه تمنای توست به جای تو نكويی كنم.» جوان گفت: «سمعاً و طاعتاً.»
آنگاه شيخ به او گفت: «فقط بدان كه اين كار را شرطی باشد.» جوان گفت: «شرط كدام است؟» شيخ گفت: «ای فرزند! بايد رازِ ما بپوشی و هر چه از ما ببينی آشكار نكنی و هروقت ما را گريان بينی از سببِ گريستن، سوال نكنی.» جوان گفت: «باشد، چنين كنم.» پس شيخ گفت: «با من بيا.»