درست است فعالیتهای داوطلبانه عمدتا بخشی از زندگی داوطلبان را در یک برهه زمانی خاص در برمیگیرد اما در میان داوطلبان افرادی هم هستند که بخش زیادی از عمر خود را در این راه صرف کردهاند؛ درست مثل «رسول خامه یار» از داوطلبان برتر و فعال استان قم. کسی که علاوه بر 30سال خدمت در جمعیت هلالاحمر بعد از بازنشستگی هم دل از فعالیتهای داوطلبانه نکند و این فعالیتها را در جبهه دیگری دنبال کرد. به بهانه روز داوطلب گفتوگویی با او درباره این فعالیتها داشتهایم.
کارمند هلالاحمر بود. همان سالها هم خیلی بیشتر از این یک کارمند برای پیشبرد امور جمعیت مایه میگذاشت. این را دوستان و همکارانش میگویند؛ کسانی که رسول خامه یار را یکی از اعضای فعال جمعیت هلالاحمر استان قم معرفی میکنند و معتقدند از هیچ تلاشی برای ترویج فرهنگ داوطلبی در میان جوانان و مردم شهر قم کوتاهی نکرده است. خودش اما متواضع است و سخت درباره فعالیتهایش سخن میگوید: «در تمام سالهایی که در جمعیت هلالاحمر فعال بودم، کوشیدم تا ارتباط خوبی با خیرین شهر داشته باشم. به همین علت، در مجمع خیرین هلالاحمر قم فعال بودم تا بستر کمکرسانی به نیازمندان شناساییشده را فراهم کنم.»
حالا 12سالی میشود که از کادر اداری جمعیت هلالاحمر جدا شده اما این به معنای کنارکشیدن از فعالیتهای داوطلبانه نیست: «وقتی بازنشسته شدم، با جان و دل بیشتری به فعالیتهای داوطلبانه روی آوردم. راستش را بخواهید کار داوطلبانه حس و حال دیگری دارد. شاید بخش عظیمی از فعالیتهایم در زمان خدمت هم داوطلبانه بود اما تا وقتی بر مسند کار باشی، حتی کار داوطلبانه خودت هم به دلت نمینشیند.»
صبور است و فروتن. سعی میکند تمام فعالیتهای خیرخواهانه خود را در موسسه خیریه «شفا گستر» دنبال کند: «نام موسسه را شفاگستر گذاشتیم؛ چون بخش قالب فعالیتهای ما ارایه خدمات به بیماران نیازمند است. خوشبختانه خیریههای زیادی درشهر قم فعالیت میکنند. ما سعی کردیم با تأسیس یک خیریه ویژه رسیدگی به بیماران نیازمند کاری کنیم که تنها دغدغه بیماران بیماریشان باشد و کسی دغدغه دیگری نداشته باشد.»
در خیریه شفاگسترکوثر 100 خانوار دارای بیمار بدحال از خدمات این موسسه بهرهمند میشوند. برخی از این بیماران را پزشکان هلالاحمری معرفی میکنند. تعدادی را هم مراکز درمانی: «بخش عمده بیماران تحت پوشش ما در بیمارستان «فرجاد» درحال درمان هستند که خیلیهایشان بیماران سرطانی هستند.»
درست است با خودشان عهد بستهاند در خیریه به نفع بیماران گام بردارند اما این عهد و قرار آنها را از کمک به خانواده این بیماران منع نکرده است: «بخش زیادی از بیماران ما سرپرست خانوار هستند. از تأمین هزینههای زندگی آنها و تحصیل کودکانشان تا تأمین ملزومات زندگی و حتی ازدواج بچههای دمبخت، حواس ما به همه این موارد است. جوانهای زیادی را در دوران درمان پدر و مادرانشان به خانه بخت فرستادیم و برای دانشجویان فارغالتحصیل از دانشگاه جشن گرفتیم و خوشحالیم میتوانیم کمی از دغدغه بیماران را در این شرایط کم کنیم.»
ایستاده در برابر کرونا
از روزی که ویروس کرونا سروکلهاش در قم پیدا شد، کار آقا رسول و موسسه خیریهاش حسابی زیاد شد: «قم به یکباره درگیر این بیماری شد. شرایط خیلی بدی بود، ما را یاد دوران جنگ میانداخت. همه داوطلبان از همان روزهای نخست به میدان آمدند. ما هم به نوبه خود دست به کار شدیم. یکی از مهمترین نیازهای بیماران در این ایام کپسولهای اکسیژن بود. تعداد بیماران بسیار و تعداد کپسولها اندک بود. خیلی از بیماران به علت این کمبود دوام نیاوردند. وقتی این نیاز را احساس کردیم، بلافاصله 30 کپسول اکسیژن به مراکز درمانی اهدا کردیم. علاوه بر این سرکپسول، ریگلاتور و… هم اهدا کردیم. خیلی از مراکز درمانی به ملزومات دیگری از قیبل ویلچر، تخت مواج، تشک مواج و… برای بیماران بدحال نیاز داشتند. در این بخش هم کمکهای قابل توجهی به مراکز درمانی ارایه کردیم.»
وقتی بازنشسته شدم، با جان و دل بیشتری به فعالیتهای داوطلبانه روی آوردم. راستش را بخواهید کار داوطلبانه حس و حال دیگری دارد. شاید بخش عظیمی از فعالیتهایم در زمان خدمت هم داوطلبانه بود اما تا وقتی بر مسند کار باشی، حتی کار داوطلبانه خودت هم به دلت نمینشیند.
تجربه او در سالهای گذشته و به وقت بروز بحرانهای سخت درسهای بزرگی به حاج رسول داده است. او معتقد است در مواقع بحرانی اگر همه کنار هم نایستند، کاری از پیش نمیرود. راست میگوید تاریخ را که ورق میزنیم، این همدلیها و همراهیها در مواقع بحران بوده که به آرامشدن شرایط کمک کرده است. حالا در جبهه کرونا باید این فرهنگ تبیین شود: «در طول سالهایی که در جمعیت هلالاحمر فعال هستم، چه بهعنوان کارمند و چه امروز بهعنوان داوطلب، همواره دغدغه کمک به نیازمندان را داشته و دارم و معتقدم چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار. هیچوقت نتوانستم نسبت به همنوعان خود بیتفاوت باشم. هرگاه هم برای ارزیابی وضع زندگی خانوادههای معرفیشده مراجعه میکنم، واقعا تحتتأثیر قرار میگیرم. خیلی وقتها دوست دارم کارهای بزرگتری انجام دهم اما توان موجود این امکان را نمیدهد. ما داوطلب هستیم و یک دست صدا ندارد. باید در کنار هم قرار بگیریم و برای برداشتن سنگهای بزرگتر پیش پای نیازمندان در بخشهای مختلف درمانی و اجتماعی و اقتصادی دست به کار شویم.»
در میان فراز و نشیبهای فعالیتهای داوطلبانهاش خاطرههای خوب و شیرین کم ندارد اما شیرینترین خاطرهاش را کمک به بهبودی یک بیمار سرطانی میداند: «این بیمار سرپرست خانوار بود. حال خیلی بدی داشت. حدود 4سال پیش بود که به ما معرفی شد. خانواده او را در تأمین هزینههای درمان یاری کردیم و خدا را شکر این بیمار بهبود یافت و تمام 4سال گذشته هر هفته جمعه غروب خانوادهاش پیامک میدهند و میگویند شما را در این وقت غروب جمعه دعا میکنیم. وقتی این پیامک را میخوانم، هر هفته با انرژی بیشتری به کارم ادامه میدهم.»
درست است حاج رسول این روزها حسابی مشغول امور خیریه و رسیدگی به مددجویان خود است اما از مشارکت در فعالیتهای داوطلبانه هلالاحمر غافل نمیشود و در مواقع بحران اولین نفری است که کاور امدادگری به تن میکند و در خط مقدم جبهه امدادرسانی به مردم حاضر میشود.