عنوان جوانترین خیر استان گلستان از آن بانوی جوانی است به نام مریم شاملو. سیوسه ساله و دارای یک فرزند. کسی که فعالیتهای خیرخواهانهاش را با هنر دستش آغاز کرد. کیک و شیرینی خانگی میپخت و درآمد حاصل از فروش آن راصرف دستگیری از نیازمندان و گرهگشایی از کار همشهریانش میکرد. در گپ و گفتی صمیمی با این خیر جوان گلستانی او از فعالیتهای داوطلبانهاش برایمان میگوید.
قصه فعالیتهای داوطلبانه مریم شاملو در استان گلستان از خرید یک دستگاه فیزیوتراپی برای شهرش آغاز شد: «یک شب یکی از دوستان ما که اتفاقا در جمعیت هلالاحمر کار میکرد، میهمانمان بود. صحبت به اینجا رسید که اگر بتوانیم یک دستگاه فیزیوتراپی با کمک خیران برای شهر خریداری کنیم، دیگر لازم نیست مردم مسافت 150کیلومتری را از این شهر به شهر دیگر برای انجام یک فیزیوتراپی طی کنند. در لابهلای صحبتهایش از تلاش برای جذب کمک خیرین گفت و این جمله او همسرم را به فکر فرو برد. وقتی میهمانها رفتند، همسرم پیشنهاد داد اگر دوست داشته باشم، میتوانم این مبلغ را به هلالاحمر بدهم تا نیاز شهر تأمین شود. آن لحظه باورش برایم کمی سخت بود، اما از خوشحالی در پوستم نمیگنجیدم. اهدای این مبلغ و کمک به خرید دستگاه فیزیوتراپی شد سرآغاز فعالیتهای داوطلبانهام در جمعیت هلالاحمر.»
دستگاه فیزیوتراپی که خریداری میشود، مریم دوست دارد باز هم به مردم کمک کند، اما نمیداند چطور. بازهم همسرش به او پیشنهاد خوبی میدهد: «من به صورت حرفهای کار پخت شیرینی و کیک و غذاهای خانگی را دنبال میکردم. مشتریان زیادی هم داشتم که به واسطه شناخت از من سفارش میدادند. همسرم پیشنهاد داد تا پارکینگ 70 متری خانه را به کارگاه تولید شیرینی تبدیل کنم. پیشنهاد خوبی بود. خیلی سریع مقدمات کار را فراهم کردم. کارگاه را تجهیز کردم و به نیروهایی را که برای این کار لازم بود، از میان سرپرستان خانوار تأمین کردم.با این کار یک تیر و دو نشان میزدم، هم به توانمندسازی این بانوان کمک میکردم هم کارگاه رونق میگرفت، ضمن اینکه بستر فعالیتهای خیرخواهانهام هم فراهم میشد.»
از همان ابتدای شکلگیری کارگاه اولین دورهها برای زنان سرپرست خانوار برگزار شد: «خیلی از این بانوان که در گذشته هیچ درآمدی نداشتند، امروز توانمند شدهاند و برای خود کسبوکار خانگی دستوپا کردهاند.»
کارگاه که رونق میگیرد، مریم تمام درآمد حاصل از آن را صرف امور خیریه میکند: «هنوزهم بخشی از آموزشهایم در کارگاه شیرینیپزی برای بانوان سرپرست خانوار به صورت رایگان است. از محل درآمد این کارگاه امروز 12 خانوار نیازمند را تحت پوشش حمایتهایمان قرار دادهایم.»
مریم برای پیشبرد امور داوطلبانه و خیرخواهانه خود از صفحهکارگاهش در فضای مجازی هم کمک میگیرد و خیرین شهر به واسطه اعتمادی که به او دارند، دست یاری او را عقب نمیزنند.
دیدن محرومیتهای مناطق محروم استان سیستانوبلوچستان برای بانویی که از سرسبزترین خطه کشور راهی آن جا شده، قابل باور نبود: «در تمام روزهایی که آنجا بودیم گاه گریه میکردم، گاه دوست داشتم تمام آنچه را دارم به این مردم هدیه کنم تا آنها هم کنار بچههایشان یک زندگی عادی را تجربه کنند.»
مشارکت در طرح نذر آب
کمکم فعالیتهای او در جمعیت هلالاحمر به عنوان عضو داوطلب بیشتر و بیشتر میشود تا جایی که امروز یکی از نفرات ثابت جمعیت در مواقع بحران و امدادرسانی است. حتی در طرح نذر آب استان هم مشارکت خوبی داشته است؛ چه در بخش کمکهای نقدی به این طرح، چه همراهی با تیمهای امدادی تا سیستانوبلوچستان: «به همراه تیمی از امدادگران و پزشکان داوطلب در جمعیت هلالاحمر استان گلستان راهی سیستانوبلوچستان شدیم. هیچ تصوری از محرومیت این مناطق نداشتم، خانههای محقر، کودکان معصوم و نیازمند و مردان و زنانی که از فرط راه رفتن در زمینهای خاکی ترکهای ریز و درشت نشسته بر پاهایشان قابل شمارش نبود.»
دیدن محرومیتهای مناطق محروم استان سیستانوبلوچستان برای بانویی که از سرسبزترین خطه کشور راهی آن جا شده، قابل باور نبود: «در تمام روزهایی که آنجا بودیم گاه گریه میکردم، گاه دوست داشتم تمام آنچه را دارم به این مردم هدیه کنم تا آنها هم کنار بچههایشان یک زندگی عادی را تجربه کنند. از این سفر به بعد بود که حس مسئولیتم به این خطه بیشتر شد و برای جمعکردن کمکهای مردمی و انتقال این کمکها به مناطق محروم سیستانوبلوچستان تلاش بیشتری میکنم.»
او در این سفرها درسهای زیادی گرفت، چه از مردم صبور مناطق محروم سیستان، چه دوستان نیکاندیشی که همراهشان بودند: «خیلی جالب بود پزشکانی همراه ما بودند که تمام این سفر را رایگان خدمت میکردند، به محض شنیدن صدای اذان روی تکهای از خاک میایستادند و نماز اول وقت میخواندند. این عادت آنها حالوهوای آدم را عوض میکرد و مرا مشتاقتر به همراهی با آنها.»
کمک به زوجهای جوان
مریم میگوید اگر همراهی و پشتیبانی همسرش را که یک پزشک است، نداشت، نمیتوانست در این مسیر سخت گام بردارد:«همسرم همواره راهنما و پشتیبان و مشوق من است. او در تمام مسیر مرا همراهی میکند، اما اجازه نمیدهد نامی از او به میان بیاورم و من همیشه قدردان محبتهای خالصانه و روح مهربانش هستم.»
این زوج خیرخواه علاوه بر فعالیتهای خیرخواهانه در بخش دستگیری از زوجهای جوان هم دستی بر آتش دارند: «شرایط زندگی برای زوجهای جوان خیلی سخت است. جوانهای زیادی را میشناسیم که به علت مشکلات مالی امکان شروع زندگی را ندارند. درست است تلاش میکنیم در حد توان به همه این جوانها کمک کنیم، اما برای همه امکان حمایت صددرصدی نیست. ما در کنار کمکهای موردی به ازدواج جوانان نیازمند، دو زوج را به صورت کامل از صفر تا صد حمایت و راهی خانه بخت کردیم. هر دو این زوجها به پاس قدردانی از حمایتهای انجامشده، ما را به عنوان اولین میهمانان خود به خانههای جدیدشان دعوت کردند. حس این میهمانی وصفنشدنی بود، وقتی خوشحالی و خوشبختی این جوانها را دیدم، انگار خدا عمردوبارهای به ما داده است.»