ناامید نیستیم، نوع امیدمان تغییر کرده است

گزارش شهروندآنلاین از نشست بررسی «موانع فعالیت ورزشی زنان»

جامعه‌شناسان دور هم جمع شدند و ماجرای خودسوزی «سحر خدایاری» را بررسی کردند؛ سحر، ‏دختری که چندی پیش در اعتراض به روند رسیدگی به پرونده‌اش برای بار دوم خودکشی کرد و این‌بار جانش را از دست داد. او را به دلیل ورود به ‏ورزشگاه با لباس پسرانه بازداشت کرده بودند و در ادامه، متهم به جریحه‌دارکردن عفت عمومی و توهین به ‏ماموران شد. حالا جامعه‌شناسان می‌گویند خودسوزی این زن جوان، اتفاقی فردی نیست و نیاز به تحلیل ‏اجتماعی دارد.‏

اینها بخشی از صحبت‌هایی است که در نشست «موانع فعالیت ورزشی زنان» مطرح شد؛ نشستی که گروه مسائل و آسیب‌های اجتماعی انجمن جامعه‌شناسی ایران آن را برگزار ‏کرد. قرار بود در این نشست، معاون وزیر ورزش و جوانان، مهسا صابری، والیبالیست و طیبه سیاوشی، نماینده ‏و عضو فراکسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی هم حضور داشته باشند، اما تنها دو نفر از کارشناسان یعنی ‏سعید مدنی، جامعه‌شناس و پژوهشگر و حسن محدثی، جامعه‌شناس دین حاضر شدند. مدیریت جلسه هم ‏به عهده احمد بخارایی، جامعه‌شناس بود. سخنرانی حسن محدثی در این نشست با پاسخ به این پرسش که ‏چه اتفاقی در جامعه رخ داده که درنهایت منتهی به چنین اتفاقی می‌شود، شروع ‏شد. محدثی اما ترجیح داد در ابتدا درباره جایگاه فقه در جامعه و حکومت توضیح‌هایی دهد: «فقه دانشی ‏است که شیوه زندگی دینداران را تعیین می‌کند، وقتی به تاریخ اسلام نگاه می‌کنیم می‌بینیم که فقه ‏مهمترین دانش دینی بوده و فقها هم نیرومندترین قدرت فرهنگی در جهان اسلام بودند، بنابراین نمی‌توان ‏گفت که فقه بخش فرعی از دین است، اما نکته‌ای که وجود دارد این‌که وقتی فقه تبدیل به قانون ‏می‌شود، اتفاق دیگری می‌افتد. » ‏

در دنیای مدرن یک نوع خودسالاری ایجاد شده است‏

محدثی معتقد است که فقه باید پویا باشد و دراین‌باره مثالی آورد: «قبل از ماجرای خودسوزی سحر، در ‏فضای مجازی فیلمی منتشر شد که نشان می‌داد دختر 9 ساله‌ای با جوان 30 ساله‌ای عقد کرده است، فقه ‏این اتفاق را جایز می‌داند، اما اذهان عمومی براساس فرهنگ مدرن، این اتفاق را غیرانسانی می‌داند و به آن ‏اعتراض می‌کند، اینجاست که فقه دچار چالش می‌شود. در مورد ورود زنان به ورزشگاه هم چنین اتفاقی ‏افتاده است، در اندیشه فقهی چنین چیزی وجود ندارد که زنان مشتاق فوتبال باشند و در ورزشگاه حضور ‏پیدا کنند.»

به گفته این جامعه‌شناس دین، قوانین باید با توجه به تحولات جامعه پیش روند، چراکه اگر این ‏اتفاق نیفتد، مشکلات ایجاد می‌شود و در حوزه زنان این موضوع بیشتر از بخش‌های دیگر خودش را نشان ‏می‌دهد: « یکی از پیامدهای انقلاب اسلامی این بود که زنان وارد خیابان شدند و عرصه عمومی را به ‏دست آوردند.» به گفته او در گذشته انسان سنتی احکام سنتی را اجرا می‌کرد، اما در دنیای مدرن، یک نوع خودسالاری ‏ایجاد شده است، انسان مدرن نسبت به انسان سنتی خودسالارتر است و منابع دگرسالاری مدرن ایجاد شده، البته که زن ایرانی خودسالار نیست، اما منابع دگرسالاری‌اش متفاوت شده است.

خودکشی موضوعی فردی نیست‏

میزان ‏خودکشی در ایران روند صعودی دارد و در هفت هشت‌سال اخیر، سالانه 5‌درصد به شاخص‌ها اضافه شده ‏است

سعید مدنی، جامعه‌شناس سخنران بعدی این نشست بود، او ماجرای خودسوزی سحر خدایاری را این‌طور ‏بررسی کرد: «خودکشی یک نفر هیچ وقت یک مسأله فردی نیست، میانگین جهانی خودکشی 12 در 100 ‏هزار نفر است، در ایران این رقم 6 در 100‌هزار نفر است، درست است که در مقایسه با میانگین جهانی ‏وضعیت خوبی داریم، اما در منطقه وضع‌مان خوب نیست، چراکه این نرخ در افغانستان 4.7 است، در عراق 3 ‏نفر و در سوریه با همه گرفتاری‌هایی که دارند، 1.9 است. مسأله‌ای که وجود دارد این است که میزان ‏خودکشی در ایران روند صعودی دارد و در هفت هشت‌سال اخیر، سالانه 5‌درصد به شاخص‌ها اضافه شده ‏است. در‌ سال 94، نرخ خودکشی در ایران 5 در 100‌هزار بود، در ‌سال 95، 5.50 بود و در ‌سال 96عدد 6.23. ‏در حالی که خیلی وقت‌ها آمار خودکشی دچار کم‌شماری هم می‌شود.»

به گفته او میزان اقدام به خودکشی ‏بدون مرگ هم در ایران آمار قابل توجهی دارد، مثلا در ‌سال 94، 94 در 100‌هزار بود، در ‌سال 95این عدد 99.47 ‏بود، در ‌سال 96هم 109.8 در 100‌هزار نفر و در ‌سال 97به 125.2 رسید. بنابراین اتفاقی که برای سحر رخ داده، ‏یک موضوع جدی است و نباید ساده از آن گذشت. ‏مدنی به نرخ خودکشی در شهرهایی مثل ایلام، کهگیلویه‌وبویراحمد و کرمانشاه هم اشاره کرد: «از‌سال 87، ‏‏67 نرخ خودکشی در ایلام به صورت انفجاری بالا رفت. آمارها نشان می‌دهد که میزان خودکشی در این استان ‏در‌سال 96عدد 13.8 در 100‌هزار نفر بوده، در کهگیلویه‌وبویراحمد هم این رقم 13.7 بوده و در کرمانشاه، ‏‏11.9.»‏

خودکشی سحرخدایاری، نیاز به تحلیل اجتماعی دارد‏

به اعتقاد این جامعه‌شناس، آن‌چه برای سحرخدایاری اتفاق افتاده، بیشتر از این‌که نیاز به تحلیل فردی داشته ‏باشد، نیازمند تحلیل اجتماعی است.
او با اشاره به این‌که دامنه نابرابری اجتماعی در ایران گسترده است و ‏عواقبی دارد، به ماجرای ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه اشاره کرد و گفت که این اقدام منع قانونی ندارد. با ‏این حال این اتفاق می‌افتد. او در ادامه با اشاره به ایراداتی به روند بررسی پرونده سحر، گفت: «در ماده 266 آیین ‏دادرسی کیفری آمده، متهمی که برایش قرار کفالت یا وثیقه صادر شده تا معرفی وکیل و سپردن وثیقه باید ‏در بازداشتگاه بماند و در مقابل در ماده 220 هم اعلام شده که اگر متهم می‌خواهد به جای وکیل، وثیقه ‏بگذارد، بازپرس مکلف به تبدیل قرار است.

با این‌که سحرخدایاری وثیقه آورده بود، اما سه روز در بازداشتگاه ‏ماند. بعد هم که 6ماه مجازات‌ حبس برایش صادر می‌شود، آن‌هم از طرف شخصی که ‏مسئولیتی در نظام قضائی ندارد.» او ادامه داد: «براساس ماده 340 آیین دادرسی کیفری، جرایم تعزیری 7 و ‏‏8 یعنی کسانی که مجازاتشان 6 ماه و کمتر است اصلا نیازی نیست که به بازپرسی بروند. آنها باید ‏مستقیما به دادگاه ارجاع داده شوند، اما سحر را به بازپرسی برده بودند و بعد برایش قرار وثیقه صادر شد، در ‏حالی‌که اصلا نیازی هم به وثیقه نبود. از سوی دیگر، اصلا برای موردی مثل سحر، نیازی نبود که به دادگاه ‏انقلاب ارجاع داده شود، دادگاه انقلاب براساس ماده 303 آیین دادرسی کیفری، در موارد خاصی می‌تواند ‏ورود کند. یکی از آنها جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی، دیگری توهین به رهبری و جرایم مواد مخدر و … ‏است. هیچ‌کدام از اینها در گروه اتهامات سحر نبوده است.

علاوه بر سخنان سخنرانان این نشست باید گفت بدون تردید مورد «سحر خدایاری» می‌تواند سوژه مناسبی برای بررسی‌های جامعه‌شناسانه در جامعه ایرانی باشد. اگرچه سوءاستفاده از پرونده او برای تخریب رسانه‌ای نظام، امری محکوم است، اما وظیفه جامعه‌شناسان و تحلیلگران این است که با واکاوی همه جوانب موضوع از عوامل ریشه‌ای پرده بردارند تا از آسیب‌های اجتماعی در جامعه کاسته شود.


‏اگر هم سحر اختلالی داشت متاثر از شرایط اجتماعی بود

وقتی افراد در یک جامعه احساس می‌کنند که به بازی گرفته‌نمی‌شوند و دارای کارایی لازم نیستند ‏احساس بی‌کفایتی و احساس بی‌هنجاری و احساس پوچی می‌کنند و نهایتا منزوی می‌شوند که ممکن است ‏به خودکشی یا اعتیاد بینجامد

در ادامه این نشست، تعدادی از حاضران پرسش‌هایی مطرح کردند، یکی از آنها مربوط به امید اجتماعی بود و ‏این‌که امیداجتماعی را چطور می‌توان تعریف کرد و منابعش چیست؟ سعید مدنی در پاسخ به این پرسش ‏توضیح داد: «امید یک تصور ذهنی از وضع مطلوب است، یعنی ما براساس وضع موجود، تصوری از ‏وضعیت مطلوب داریم که قابل دسترسی است. در امید فردی ناامیدی محض ایجاد می‌شود و ممکن است فرد ‏دست به خودکشی بزند. در مورد امیدجمعی اما هیچ وقت ناامیدی محض ایجاد نمی‌شود، در گوشه ذهن ‏جامعه یک ناامیدی وجود دارد و در گوشه دیگر، امیدواری. در جامعه ما در برخی زمینه‌ها امید وجود دارد و ‏در برخی زمینه‌ها وجود ندارد.

اما ارزیابی من این است که جامعه ایران، جامعه ناامیدی نیست، بلکه سویه ‏امیدش را تغییر داده است.» ‏حسن محدثی، جامعه‌شناس دین اما نظر دیگری داشت، او گفت که در جامعه ما غارتگری ساختاری رخ داده. ‏یعنی انسان در مقابل سازمان‌ها و ساختارها، بی‌پناه است و چه بسا، سحرخدایاری هم لحظاتی از این بی‌پناهی ‏را تجربه کرده است. به اعتقاد او امید برآورد ذهنی فرد برای تحقق طرح‌هایش در آینده بلند مدت و کوتاه ‏مدت است، درحالی‌که در ایران افراد فاقد افق بندی‌اند. او ‏درباره سوالی درباره این‌که آیا مشکل زنان، تنها ورود به ورزشگاه است، توضیح داد: «ما در جامعه متکثر زندگی ‏می کنیم، زنان ما هم متکثرند، بنابراین مطالبات متنوعی دارند، ورود به ورزشگاه، مطالبه بخشی از زنان ‏است.»‏

احمد بخارایی، جامعه‌شناس که مدیریت این نشست را به عهده داشت، پرسش‌هایی را مطرح کرد: «آیا ‏می‌توان خودسوزی سحر را منفک از این جریان اجتماعی تحلیل کرد؟ آیا این ر‌خداد با حکایت ورزش زنان بی‌‏ارتباط است؟ گفته‌ می‌شود تعداد زنان ورزشکار سازمان‌دهی شده یک چهارم مردان ورزشکار است. آیا ‏تجهیزات و امکانات و بودجه ورزشی زنان و مردان گویای فاصله زیاد و شکاف عمیق نیست؟ مهمتر از تجهیزات ‏و امکانات در ورزش زنان، موانع فرهنگی- اجتماعی است. آیا رسانه‌های دولتی و حتی خصوصی در ایران این ‏اجازه را دارند که نسبت به لزوم و جایگاه ورزش زنان در روند فعالیت‌های اجتماعی مساوات‌طلبانه سخن ‏بگویند و سطح فرهنگ را ارتقا دهند؟ آیا الگوهای رفتاری در فرهنگ سنتی در مواجهه با زنان در خانواده‌ها باز ‏تولید نمی‌شود و آیا این موانع فرهنگی چگونه و چرا باعث شده‌است که در بسیاری موضوعات ازجمله در ‏ورزش بین زنان و مردان تبعیض وجود داشته‌باشد؟»
به گفته او، خانم اولاد قباد، نماینده مجلس و رئیس ‏فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی ۳ روز پس از فوت سحر خدایاری و در ۲۱ شهریور ۹۸ در گفت‌و‌گو با ‏ایسنا مطرح کرد که حدود یک ماه پیش در جلسه با وزیر ورزش، آقای سلطانی‌فر گفته ‌بود که زیر ساخت ‏ورود زنان در تمام ورزشگاه‌های کشور فراهم است و هیچ مشکلی وجود ندارد. آیا به واقع چنین است و زنان ‏می‌توانند همانند مردان به ورزشگاه‌ها ورود کنند؟ ‏

او ادامه داد: «روانشناسان می‌گویند واکنش طبیعی جوانان به آسیب‌دیدگی پی در پی، «ترس» است که ‏وقتی تکرار می‌شود مکانیسم «بی‌حسی» به‌طور خودکار در افراد فعال می‌شود. ما هم در جامعه‌شناسی ‏می‌گوییم وقتی افراد در یک جامعه احساس می‌کنند که به بازی گرفته‌نمی‌شوند و دارای کارایی لازم نیستند ‏احساس بی‌کفایتی و احساس بی‌هنجاری و احساس پوچی می‌کنند و نهایتا منزوی می‌شوند که ممکن است ‏به خودکشی یا اعتیاد بینجامد. پس چه روانشناسی و چه جامعه‌شناسی به عناصر و عوامل بیرونی تاثیرگذار ‏در اختلال‌های فردی و جمعی توجه دارند و آن رقم ۳۰‌درصد جامعه ایران قابل تقلیل به ابعاد فردی ‏نیست.» به گفته او، سحر خدایاری در خانواده از جسارت شکستن الگوهای سنتی برخوردار بود، اگر اختلالی ‏هم در درون داشت متاثر از شرایط اجتماعی بود. این رخداد منحصر به سحر نیست و کم و بیش در جامعه ‏وجود دارد که نشأت گرفته از ساختارهاست. باید به مجموعه عناصر مندرج در ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، ‏سیاسی و اقتصادی توجه کرد تا بتوان این گونه رخدادها را فهمید. ‏

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.