خبرنگاری را از سال 72 آغازکرده است. 10سال است که در کنار نوشتن از مشکلات و رنجهای مردم روستاهای محروم، برای حلکردن مشکلاتشان گروهی از داوطلبان متخصص را با خود همراه کرده است.
«زهرا مشتاق» را سالهاست علاوه بر فعالیت رسانهای، بهعنوان داوطلب فعال در روستاهای محروم میشناسیم. روستابهروستا در سفر است و سختیهای رسیدن به صعبالعبورترین مناطق را به جان میخرد تا گوشهای از مشکلات آن را برطرف کند.
از ساخت مدرسه، حمام و سرویس بهداشتی گرفته تا کمک به درمان بیماریهای کودکان و تأمین آب آشامیدنی روستاهای مرزی، گوشهای از این فعالیتهاست.
مشتاق میگوید: «بارها درباره مشکلات روستاهای محروم گزارش نوشته بودم، اما تنها نوشتن این گزارشها برایم راضیکننده نبود. فکر میکردم این مشکلات به قوه خود باقی میمانند. برای همین تصمیم گرفتم از ارتباطهایی که داشتم برای حلکردن این مشکلات استفاده کنم.»
نوشتن گزارشهای میدانی از معیشت و مشکلات مردم روستاهای مرزی، پای او را به دورافتادهترین مناطق کشور باز کرده بود.
پیش از آن با آسیبهای حاشیهنشینی آشنا بود و دغدغههایش او را با فعالان اجتماعی، مددکاران و داوطلبان مرتبط کرد. قصه از روزی شروع شد که در میانه جشنواره فیلم فجر به همراه یکی از داوطلبان خیر، راهی روستاهای محروم کرمان شد: «دوستی به نام خانم اربابی، داوطلب خیری بود که برای همراهی در یکی از پروژههای روستایی من را دعوت کرده بود.
بعد از آن حضور در روستاهای محروم کرمان حس کردم این همان کاری است که میتوانم در آن احساس رضایت داشته باشم. بعد از آن هرگز نتوانستم روستاهای مرزی را فراموش و رها کنم.»
کرمان تنها استانی که در آن حضور داشت، نبود؛ از سیستانوبلوچستان و هرمزگان گرفته تا خراسانجنوبی و رضوی و استانهای دیگر را زیر پا میگذاشت تا به روستاهای دورافتاده سر بزند: «10سال از آن روزها گذشته.
سیستانوبلوچستان را وطن اول خودم میدانم. در این سالها به کمک ارتباطهایی که در شهرها و استانهای مختلف پیدا کرده بودم، توانستیم مشکلات زیادی را برطرف کنیم. از ساخت مدرسه و سرویس بهداشتی گرفته تا کمک به ساخت خانه برای کپرنشینها. کمک به تأمین هزینههای درمان کودکان و حتی آزادکردن زندانیان دربند.»
متخصصان همراه
«زندگی در روستاهای محروم مرزی بسیار با آنچه در تصورمان است، تفاوت دارد. این را تا قبل از دیدن این روستاها نمیتوان به درستی تصور کرد. روستاهایی در کشورمان هستند که از امکانات اولیه زندگی محرومند.
از آب آشامیدنی گرفته تا سرویس بهداشتی و حتی چهارچوبی به نام خانه. در یکی از این روستاهای بسیار دورافتاده و محروم یک روز لابهلای دستوپای دامهایی که مشغول چرا بودند، دستهای کودکی را دیدم که روی زمین حرکت میکرد. دختربچهای بود که پا نداشت و مجبور بود به کمک دستهایش حرکت کند.
از آن لحظه 40روز طول کشید تا خانواده این کودک را متقاعد کنم که وسیلهای به نام پروتز وجود دارد و این کودک میتواند به کمک آن روی پاهایش حرکت کند. پدرومادر این بچه روزهای اول حرفم را باور نمیکردند، اما همه تلاشها و دوندگیها به دیدن خوشحالی کودک و والدینش بعد از راهرفتن او میارزید.»
بیش از 300 داوطلب و خیّر را با خود همراه کرده تا در پروژههای روستایی که تعریف میکنند، به تأمین هزینهها کمک کنند و حتی از تخصص آنها برای رفع محرومیتها استفاده میکند: «حفر چاه در روستاهایی که سالهاست درگیر کمآبی هستند؛ علاوه بر هزینه زیاد، پیگیری مداوم و مستمری میخواهد و همچنین نیاز به تخصص دارد.
در میان دوستانی که با ما همکاری میکنند، مهندسانی هستند که برای تعیین محل دقیق چاه و نقشه حفر چاه به ما کمک میکنند. اغلب این افراد نهتنها دستمزدی دریافت نمیکنند بلکه اگر نیاز باشد، تجهیزات و امکانات شخصی خود را هم در اختیار ما میگذارند. کار داوطلبی بدون حضور و همراهی چنین افرادی سخت میشود.»
همراهی با هلالاحمر
همراهی هلالاحمر برای شناسایی روستاهای محروم و رسیدن به این مناطق را ضروری میداند. مشتاق سالهاست خود را داوطلب هلالاحمر میداند. او میگوید: «برای رسیدن به روستاهای محرومی که در نقاط صعبالعبور واقع شدهاند، هیچ نهادی به جز هلالاحمر نمیتواند موثر باشد.
هلالاحمر در تمام شهرها و روستاها شعبه دارد و با مسیر رسیدن به تکتک روستاها آشناست. بسیاری از روستاهای محروم حتی جاده آسفالتی هم ندارند و هیچ نهادی بهتر از هلالاحمر با این جادهها آشنا نیست و از طرف دیگر بارها به این روستاها رفته و میتواند در نیازسنجی روستاها و شناسایی مشکلاتشان کار ما را پیش ببرد.
برای همین فکر میکنم شعبههای هلالاحمر باید از هر لحاظ تجهیز باشند و روسای شعب و کارکنانشان دغدغه امکانات لجستیکی جمعیت را نداشته باشند. مسیر دسترسی به برخی از این روستاها آنقدر خطرناک و خراب است که امکانات لجستیکی را مستهلک میکند.
اما شعب هلالاحمر بهخصوص در استانهای محروم باید آنقدر از نظر لجستیکی تقویت شوند که نگران مستهلکشدن این تجهیزات نباشند و دغدغهشان فقط و فقط حمایت از نیازمندان و کمک به آنها باشد.»
حلقههای زنجیره داوطلبی
با شناسایی مشکلات یک روستا، جذب حامی برای حلکردن این مشکلات را آغاز میکند. گروهی از خیران در فضای مجازی را در کنار خود جمع کرده و اغلب از طریق همین گروه کارها را پیش میبرد. همزمان روند اداری برای دریافت مجوزها آغاز میشود.
برای رسیدن به روستاهای محرومی که در نقاط صعبالعبور واقع شدهاند، هیچ نهادی به جز هلالاحمر نمیتواند موثر باشد. هلالاحمر در تمام شهرها و روستاها شعبه دارد و با مسیر رسیدن به تکتک روستاها آشناست. بسیاری از روستاهای محروم حتی جاده آسفالتی هم ندارند و هیچ نهادی بهتر از هلالاحمر با این جادهها آشنا نیست و از طرف دیگر بارها به این روستاها رفته و میتواند در نیازسنجی روستاها و شناسایی مشکلاتشان کار ما را پیش ببرد.
گروههای تخصصی مشکلات را بررسی میکنند و به مرور که هزینهها تأمین میشود، کارها هم پیش میروند. مشتاق میگوید: «اغلب حامیان ما افرادی هستند که تنها از طریق فضای مجازی با ما در ارتباط هستند و صرفا به دلیل اعتمادی که به گروه ما دارند، از ما حمایت میکنند.
ایرانیان خارج از کشور را در حل مشکلات معیشتی روستاهای محروم دغدغهمند میبینم و این افراد هم کمکهای قابل توجهی به ما میکنند تا بتوانیم هزینههای این فعالیتها را تأمین کنیم.
هزینههایی که شامل در اختیارگرفتن تجهیزات فنی و ساختوساز یا هزینه درمان و همچنین رفتوآمد مددجویان نیازمند به شهرها برای درمان و… میشود. کار داوطلبی در این روستاها کاملا یک کار گروهی است که هرکسی به اندازه توان خود گوشهای از آن را برعهده میگیرد و زنجیرههای کوچکی که دستبهدست هم دادهاند، کار بزرگی را رقم میزنند.»