آزادی بدیهی سحر تبر
هر چه در مورد روانیبودن او گفته شده بود، دود شد و به هوا رفت
فاطمه خویشوند منطق اصلاح را پذیرفته و خواسته یا ناخواسته بدان تن داده است.
با مصاحبه هفته گذشته فاطمه خویشوند میتوانستیم منتظر خبر آزادیاش باشیم. او از برخورد مقامات قضائی و مسئولان زندان شکایتی نداشت و خیلی امیدوار بود با توجه به ناآگاهیاش مورد عفو قرار گیرد و بارها تکرار کرده بود که دیگر سراغ اینستاگرام و شهرت مجازی نخواهد رفت. او دلش نمیخواست رسانههای معاند نظام در پرونده او مداخلهای داشته باشند و با سیاسی جلوهدادن اعمالش برای او حاشیهسازی کنند. او دلش میخواست رسیدگی به پروندهاش در آرامش پیش برود و حرفهایش را از طریق مجرای قانونی بزند. فاطمه خویشوند دیگر دوست نداشت او را سحر تبر بشناسند.
میبینید! هر چه در مورد روانیبودن او گفته شده بود، دود شد و به هوا رفت.
بارها گفته شده بود افرادی که با انجام رفتارهای هنجارشکنانه و غیر عادی سعی در جلب توجه در فضای مجازی دارند ابتدا باید به لحاظ روانشناسی بررسی دقیق شوند. گفته شده بود یکی از احتمالات بسیار قوی درباره او این است که با به نمایشگذارن خود برای جذب مخاطب، دارای اختلال شخصیت نمایشی است. اما از صحبتهای اخیر او نه بوی جنون میآمد و نه ناپختگی و نه جوانیکردن!
او منطق اصلاح را پذیرفته بود و خواسته یا ناخواسته بدان تن داده بود.
حالا که او آزاد شده، به نظر باید سراغ نیمه دیگر ماجرا رفت؛ یک دختر که اغلب به سبب ذات و ماهیت دختربودنش باید به سمت زیبایی گرایش داشته باشد، سعی کرده بود خود را این طور مخوف و منزجر جلوه دهد، چه کسانی جذب این فرد شده بودند؟ شاید دنبالکردن این افراد به کمبودهای عاطفی که از نظر ذهنی برای ما وجود دارد، مربوط است؛ چون به دنبال این هستیم تا آن را جبران کنیم. برخی که افرادی مثل او را دنبال میکردهاند، میخواهند در جامعه لایه پنهان خود را که مورد توجه نبوده است، بروز دهند و کمبودهای روحی و روانی دارند و در الگوپذیری خود مسیر اشتباهی را رفتهاند.
مشکل روحی و روانی فاطمه خویشوند با پا درمیانی قوه قضائیه حل شد اما مشکل دنبالکنندگان را چه کسی باید حل کند؟ نگویید که احتمالا قوه قضائیه!