داستان یک تولد زیر صفردرجه

امدادگران خداآفرین جان مادر باردار و نوزادش را نجات دادند

برف به‌شدت می‌بارید، ساعت 8 صبح به امدادگران خبر رسید مادر باردار جوانی در روستای دیش گدیگی برای انجام زایمان نیازمند کمک فوری است. روستا در مرز جمهوری آذربایجان در دل جنگل‌های مشهور ارسباران است. جاده باریک، برفگیر و دره‌ای روستا راه را برای امدادرسانی بسته است. جز امدادگران جمعیت هلال ‌احمر به کسی برای نجات جان این مادر و نوزاد امیدی نیست. «پناه حسن‌زاده» نجاتگر جمعیت هلال ‌احمر خداآفرین به محض دریافت این خبر در ساعت 8 صبح همراه با دو ماما از شبکه بهداشت و دو امدادگر جمعیت راهی روستا می‌شوند: «هوا به‌‌شدت سرد و مسیر روستا سربالایی و خطرناک بود. دو امدادگری که همراه ما بودند با دست مسیر برف‌آلود مقابل را باز می‌کردند تا خودروی امدادی مسیر را طی کند.»

تولد نوزاد در نیسان آبی

گذر از مسیر 50 کیلومتری روستا 6 ساعت طول می‌کشد. خانواده مادر باردار برای رساندن سریع‌تر بیمارشان به نیروهای امدادی او را سوار بر نیسان آبی می‌کنند اما تولد بچه در میانه راه، آنها را از ادامه مسیر بازمی‌دارد: «وقتی خبر دادند بچه به دنیا آمده سعی کردیم خود را با سرعت بیشتری به روستا برسانیم هر چند با وضع جاده امکان این کار سخت بود.» سرعت زیاد خودروی امدادی در جاده یخ‌زده و باریک و دره‌ای روستا، ترسناک بود اما همه سرنشینان آن فقط به یک موضوع فکر می‌کردند و آن نجات جان مادر و نوزاد بود.»

 

وضع وخیم مادر و نوزاد

قبل از اینکه خودروی امدادی به روستا برسد مادر و نوزاد تازه متولدشده توسط اهالی روستا به خانه منتقل می‌شوند. به گفته سمیرا علیپور، مامای حاضر در این مأموریت نه مادر سی ساله و نه نوزاد تازه متولدشده‌اش به دلیل خونریزی شدید و ناقص‌بودن زایمان حال‌ و روز خوشی نداشتند: «زایمان جفت هنوز انجام نشده بود و نوزاد به دلیل خونریزی شدید بندناف نیازمند رسیدگی جدی بود. با تزریقات انجام‌شده جلوی خونریزی شدید مادر را گرفتیم و موفق شدیم با بریدن ناف بچه که قبل از رسیدن ما با یک تکه نخ بسته بودند از خونریزی ناف هم جلوگیری کنیم.»

نیروهای امدادی 2 ساعتی در روستا ماندند تا وضع مادر و نوزاد به حالت طبیعی بازگردد. بهبود وضع مادر لبخند را بر لبان دو مامای حاضر در مأموریت می‌نشاند، کسانی که در دو روز گذشته هم با حضور در این منطقه با کمک نیروهای امدادی جان یک مادر باردار جوان دیگر را هم نجات داده بودند: «2 روز قبل از این مأموریت، باز خبر زایمان مادر بارداری به مرکز رسید. با تحمل همین سختی‌ها بعد از 8 ساعت خود را به روستای خانقاه در همسایگی دیش گدیگی رساندیم. زایمان به صورت بریچ بود (تولد طبیعی بچه با پا) و اگر نیروهای امدادی و ما خودمان را به منطقه نمی‌رساندیم قطعا جان مادر جوان و نوزادش به خطر می‌افتاد.»

 

100 روستای صعب‌العبور داریم

منطقه خداآفرین و روستاهای آن جزو مناطق صعب‌العبور آذربایجان ‌شرقی محسوب و هر ‌سال زمستان مأموریت‌های امدادی بسیاری در این منطقه انجام می‌شود. به گفته عبادت عبدلی، رئیس هلال ‌احمر خداآفرین، 100 روستای صعب‌العبور در این منطقه قرار دارد که هر‌ سال زمستان با آغاز بارش برف، راه‌های دسترسی مردم به خارج از روستا قطع می‌شود و جز نیروهای امدادی جمعیت هلال ‌احمر هیچ ارگانی امکان خدمات‌رسانی به اهالی این منطقه را ندارد.

جمعیت هلال ‌احمر خداآفرین نقش مهمی در مأموریت‌های ستاد پیشگیری از مرگ مادران منطقه ایفا می‌کند: «به محض اطلاع از کمک‌خواهی مادران باردار ساکن مناطق صعب‌العبور در فصل زمستان، نیروهای امدادی با تجهیزات کامل همراه متخصصان حوزه زنان و زایمان راهی مناطق می‌شوند و خدمات لازم را ارایه می‌دهند. در مأموریت اخیر هم نیروهای امدادی با اعزام سریع به منطقه جان مادر و نوزاد دیش گدیگی را نجات دادند.»

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
۱ دیدگاه
  1. اهورا می‌گوید

    آخه خواهر من, به باباجونشم که تبریک گفتین…, بگین آخه بین تمام موجودات حدودا فقط گونه انسان, قادر به تولیدئ مثل در تمام طول فصول است… بازه زمانی تولیمثلی ما آدمها هم 265-275 روز هست, شما گیرم از ترق و توروق های !! همسایگان نابخرد, بی خبر بوده باشین… فصل زمستان و سرمای استخوان سوز اون منطقه کم برخوردار که تجربه سپهر زیستِ تاریخی شماست… یک 2 ماه جلو و عقب تر حون بچه و مادر رو توی زایمان سایپایی به خطر نمی انداخت. بازم مبارکه..!!
    من از هم وطنان اون وری شما یعنی شمالی ترین بخش خراسان شمالی (شهرستان رازوجرگلان) هستم و یک زیست شناس.. یکی از اقوام نزدیک ما در روستاهای شهرستان که غالبا ترکمن نشین هست, مامای روستایی بود… این ماما و کل کادر درمانی اونجا با مسئله ای پروبلماتیک (دارای پیامد و..) روبرو می شوند , به نوعی که فکر میکنند که یک رسم و سنتی هست که با اختلاف حدود یک ماه حدودا تمام زنان روستا به مرخله زایمان می رسند و بقیه سال بسیار نرخ تولد نزول میکند؛ آنان که به هیج نتیجه علمی و قانع کننده نمی رسند
    لذا ؛ از زنان تاحدی باسواد و رابطه اجتماعی را در لفافه ای از پیش فرض های تابویی و.. . جویا میشوند..
    تا اینکه از جوف کلام مستتر آنان چنین نتیجه علمی, قانع کننده و به حق به این غیور زنان جرگلانی می دهند..
    زیرا فهمیدند که:
    طبق سبک عادی زندگی قریب به اتفاق مردان روستا, در اکثر ماههای سال برای کار کردن مقیم تهران هستند,!!!
    ولی عید بزرگ قربان, هر ترکمنی را در هر جا و موقعیتی باشد, به آغوش گرم خانواده ( که داغتر هم شده است@ببخشید) می کشاند
    لذا آنان یک سیکل حدودا 40 روزه برای تغییر اقلیم زیستی از کم برخوردار به طبقات مرفه جهت تشکیل نوزاد سال حدید (که بعید است سالی بدون زادآوری داشته باشند, را بصورت طبیعی ) سپری می کنند, و این کادر ماما و پرستاران هستند که با پیش بینی علمی این سیکل, بایستی خود را برای 40-50 روز تولد پرتیراژ مهیا نموده و آماده باش باشند..
    وگرنه در باقی فصول بجز کسبه و اندک اهالی مقیم دائمی روستایی و یا پیرمردان سخت کوشی که تا نزدیک دهه 80 (حالا گیرم از همسر Nاُم خود هم شده بایستی بر بستر بابایی, نشانی از یک تزکمن نژاد حقیقی# بر پای و جای میگذارند),…
    و این قصه سز دراز دارد..
    دلایل شما هم لابد شیرین از شور هستی است….
    و ما دبیران زیست شناسی بایستی کمک کار توجیه چنین پدیده هایی نیز باشیم..
    مجددا آرزوی سلامتی و شادکامی دارم. %

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.