داستان خلافکاران بی‌سابقه

گفت‌وگوی «شهروند» با 3 زورگیر خشن پایتخت که برای بار اول دست به تبهکاری می‌زدند

اولین‌بار است که خلاف می‌کنند. اما همین بار اول به خشن‌ترین زورگیران پایتخت تبدیل شدند. سه تبهکاری که سرقت‌های خونین را در نخستین سابقه قضائی خود ثبت کردند. آنهایی که چاقو به دست به سراغ طعمه‌هایشان رفتند. سناریوی ترسناکی را اجرا کردند. در نهایت پول، خودروی لوکس و گوشی موبایل نصیب‌شان شد. اما زمان زیادی نتوانستند از اموالی که به جیب زدند، استفاده کنند؛ چراکه هر سه نفرشان د عملیات‌های جداگانه پلیس پایتخت دستگیر شدند، آن‌هم در مدت زمان بسیار کوتاه.

یکی به خاطر خواهرش به یک دزد تبدیل شد. دیگری چون عاشق فیلم‌های پلیسی و لباس پلیس بود، تصمیم گرفت تبهکار شود. آن یکی هم عشق به ماشین او را به دنیای مجرمان حرفه‌ای پایتخت فرستاد،  اما حالا دستبند به دست در حیاط پلیس پیشگیری پایتخت ایستاده‌اند. دیگر از آن همه قدرت‌نمایی خبری نیست. با خشونت نه، سعی می کنند با شرمندگی نگاه کنند. چشمان‌شان سرخ از عصبانیت نیست. سر را پایین انداخته‌اند و وانمود می‌کنند که پشیمان هستند.

رد خون روی کفش‌های پسر سارق

یوسف یکی از این سه‌نفر است. می‌گوید به خاطر خواهرش دست به دزدی زده است. دزدی که قربانی را به بیمارستان کشانده است. تنها به خاطر یک گوشی تلفن همراه، چاقو به دست گرفت. زخمی کرد و می‌خواست متواری شود، اما پلیس خیلی زود او را گیر انداخت. حالا شاکی در بیمارستان بستری است و خودش هم راهی زندان می‌شود. پسر کتانی‌فروشی که به خاطر پرداخت قسط‌های خواهرش یک مرد جوان را تا سر حد مرگ زخمی کرد. هنوز هم روی کتانی‌اش لکه‌های خون وجود دارد. رد خون شاکی خشک نشده که دستگیر شد.

چند سال داری؟

18 سال.

چرا تصمیم گرفتی که سرقت کنی؟

خواهرم بدهی داشت. باید قسط خانه‌اش را پرداخت می‌کرد، وگرنه آواره می‌شد. هیچ راهی نداشتیم. به هر دری زدیم، فایده‌ای نداشت. باید خیلی زود یعنی درعرض دو سه روز این پول جورمی‌شد. خواهرم از من کمک خواسته بود. نمی‌توانستم به او نه بگویم. برای همین تصمیم گرفتم دزدی کنم.

مبلغ قسط خانه خواهرت چقدر بود؟

دومیلیون تومان.

نمی‌توانستی این مبلغ را قرض بگیری؟

نه. کسی نبود به ما پول بدهد. زمان هم نداشتیم. مجبورشدم این کار را بکنم.

چند نفر را با چاقو زخمی کردی؟

فقط یک‌نفر.

چی شد که این کار را کردی؟

وقتی می‌خواستم گوشی تلفنش را سرقت کنم، مقاومت کرد. اصلا قصد ضربه‌زدن نداشتم. خیلی مقاومت کرد که گوشی‌اش را ندهد. نمی‌دانستم باید چه کار کنم، برای همین یک ضربه سرش زدم و فرار کردم.

چطور به سراغش رفتی؟

روز دوشنبه غروب این اتفاق افتاد. در حال عبور از خیابان بودم. به دنبال سوژه می‌گشتم. قصدم فقط سرقت گوشی بود. می‌دانستم خیلی زود می‌توانم گوشی را بفروشم و پول خواهرم را جور کنم، تا اینکه این پسر جوان را دیدم. به سراغش رفتم. فکر می‌کردم اگر چاقو را نشانش دهم، گوشی را می‌دهد، ولی سروصدا کرد، مقاومت کرد، راهی برایم باقی نگذاشت.

چی شد که بازداشت شدی؟

شاکی شروع به داد و فریاد کرد. مردم هم با سروصدای او جمع شدند. از آن طرف گشت پلیس هم در حال عبور بود، برای همین دستگیر شدم.

مدل گوشی چه بود که به خاطر آن یک‌نفر را زخمی کردی؟

اصلا به مدل گوشی‌اش دقت نکردم. فقط دیدم که گوشی به دست دارد.

چند وقت است که سرقت می‌کنی؟

فقط سه روز است. هیچ سابقه‌ای هم ندارم. اولین بارم بود که دزدی می‌کردم.

سرقت برای دو دور در خیابان‌ها

دومین مجرم، دزد مسلحی است که به سراغ خودروهای مدل بالا می‌رفت. از لندكروزر گرفته تا بنز و هيوندا. اسلحه کلت‌کمری داشت. در سرقت‌ها مسلحانه به سراغ رانندگان می‌رفت. آنهایی که خودروی لوکس داشتند را شناسایی می‌کرد. با خودروی پراید سرقتی سد راهشان می‌شد. کافی بود یک تیرهوایی شلیک کند یا فقط اسلحه‌اش را نشان بدهد. خیلی زود پشت فرمان بود. بعد هم با سرعت زیاد در خیابان‌ها می‌چرخید. پیش از اینکه گیر بیفتد، تمام لوازم داخل خودرو را سرقت می‌کرد و خودرو را هم در خیابان رها می‌کرد.

چرا فقط به سراغ خودروهای لوکس می‌رفتی؟

من عشق ماشین هستم. این خودروها را می‌بردیم تا بتوانم ساعتی را پشت فرمان یک ماشین مدل بالا باشم. در خیابان‌ها دوردور می‌کردیم و بعد هم خودرو را در خیابان رها می‌کردیم.

همدست هم داشتی؟

بله. با دوستم سرقت می‌کردیم. اما او حالا فراری است.

شگرد سرقت‌تان چه بود؟

اول خودروهای معمولی مثل پراید یا تیبا سرقت می‌کردیم. بعد هم با همان خودروهای سرقتی به خيابان‌های تهران می‌رفتيم. خودروهای مدل بالا را شناسايی می‎کردیم. بعد از تعقیب راننده، در جای خلوت او را گیر می‌انداختیم. دوستم پشت فرمان خودروی پرايد يا تيبا می‌نشست و من به سراع ماشین مدل بالا می‌رفتم. با تهدید اسحله پشت فرمان می‌نشستم.

بعد چه کار می‌کردید؟

پلاکش را مخدوش می‌کردیم. با ماشین دوردور می‌کردیم. ویراژ می‌دادم و لذت می‌بردم. بعد از آن لوازم داخل خودرو را سرقت کرده و به سراغ سوژه جدید می‌رفتیم.

تیبا و پراید را چطور سرقت کردید؟

تحت عنوان مسافر سوار شدیم. بعد هم در محلی خلوت راننده را از خودراش بیرون کردیم.

شلیک هم می‌کردید؟

یکی دوبار در سرقت خودروهای لوکس، از شلیک تیرهوایی استفاده کردیم تا راننده حسابی بترسد.

چند خودروی مدل بالا سرقت كرديد؟

4  خودرو بود. دو لندكروزر و یک هيوندا و بنز.

 

سرقت از خانم مهندس با لباس پلیس

عاشق پلیس‌شدن بود. لباس پلیس خرید. آن را پوشید. از دیدن خودش در آینه لذت برد. بعد از آن با همین لباس رفت تا برای اولین‌بار دست به دزدی بزند. به خانه‌ای در محدوده تهران نو رفت. زنگ یکی از واحدها را زد. زن تنها که مهندس عمران بود، آیفون را برداشت. مرد جوان خود را مأمور معرفی کرد و وارد خانه شد. بعد از آن سناریوی خشن دزدی‌اش را اجرا کرد. او درِ واحد را هم زد. وقتی زن جوان در را باز کرد، با تهدید اسلحه قلابی و چاقو پول نقد و گوشی موبایل را با خود برد. حالا با لباس مأمور پلیس در چند قدمی شاکی ایستاده است.

چی شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟

اشتباه کردم. نمی‌دانم چرا این کار را انجام دادم. اولین‌بارم بود و می‌خواستم هیجان این کار را تجربه کنم.

چرا لباس پلیس پوشیدی؟

چون عاشق این لباس بودم. برای همین لباس را از مغازه خریدم. یکی اسلحه قلابی نیز از اسباب‌بازی‌فروشی خریدم و به دزدی رفتم.

این خانه را از قبل شناسایی کرده بودی؟

نه. به صورت کاملا اتفاقی زنگ خانه را زدم.

وقتی وارد خانه شدی، چه کار کردی؟

یک زن جوان در را باز کرد. بلافاصله او را هل دادم. سرش به مبل خورد و روی زمین افتاد. چند ضربه به پهلویش زدم. بعد هم وقتی دیدم جای پول و طلا را به من نمی‌گوید، چاقو را بیرون آوردم. وقتی چاقو را دید، ترسید و جای پول‌ها را گفت. 30میلیون تومان پول نقد داشت. آن را برداشتم و هنگام رفتن گوشی موبایلش را هم دزدیدم.

چند سرقت دیگر انجام دادی؟

این اولین سرقتم بود.

چند وقت بعد از این دزدی دستگیر شدی؟

خیلی زود در عرض دو روز دستگیر شدم.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.