روایت متفاوت یک نقاش درباره بالا رفتن از دیوار یک سفارت
گفتوگوی شهروندآنلاین با «مهدی قدیانلو» که با همکاری یک آرتیست خارجی دیوار سفارتخانه ایتالیا را نقاشی کرد
این روزها نقاشیهای دیواری دو آرتیست ایرانی و ایتالیایی بر روی دیوار اقامتگاه ییلاقی سفیر ایتالیا در خیابان فرمانیه توجه عابران زیادی را به خود جلب میکند؛ اتفاقی که برای اولینبار است در ایران میافتد و حاوی پیام تعامل و نزدیکی فرهنگ ایران و ایتالیاست. «مهدی قدیانلو» و«پائولو بوردینو» دو هنرمندی هستند که در یک همکاری مشترک طرحهایشان را روی دیوار سفارتخانه به تصویر کشیدند و این پروژه سرآغازی است برای نشاندادن فرهنگ و تمدن ایران به مردم ملتهای دیگر. قدیانلو، هنرمند شناختهشدهای که سابقه نقاشیهای دیواریاش روی دیوارهای لندن و آمریکا باعث شد تا سفیر ایتالیا از او برای این همکاری مشترک دعوت کند، میگوید: «روزهای اول کار همکار ایتالیاییاش در این پروژه سخت از فضای ایران ترسیده بود اما حالا قرار است به کشورش بگردد تا همسرش را هم به ایران بیاورد.» اگر این روزها از خیابان فرمانیه عبور میکنید، کمی مکث کافیست تا نشانههای این تاثیرگذاری را در معجزه رنگها و طرحهای هنر نقاشی پیدا کنید.
- آقای قدیانلو شما تجربه نقاشی روی دیوارهای مختلف شهر را دارید؛ اما اینکه مشخصا از یک سفارتخانه در ایران پیشنهاد کار بگیرید باید ماجرای جالبی داشته باشد. ایده و اجرای نقاشی روی دیوار سفارت ایتالیا چطور اتفاق افتاد؟
من در نروژ درگیر نمایشگاه نقاشیهایم بودم که سفیر ایتالیا از طریق کارمندان سفارتشان برایم پیغام گذاشته بودند و وقتی به ایران برگشتم، به کارگاهم آمدند و کارهایم را دیدند. تقریبا یک هفته بود که به عنوان سفیر ایتالیا به ایران آمده بود و خیلی دغدغه هنر و فرهنگ را داشت و از من خواست که روی دیوار سفارت نقاشی کنم. این ایده را به فال نیک گرفتم؛ چون تعامل بین دو کشور یک کار مثبت و فرهنگی بود. - اینکه سفیر ایتالیا شخصا برای ایجاد تعاملات فرهنگی پیشقدم شده، طبیعتا یک اتفاق خوب است. خیلیها هم معتقد هستند که مشترکات فرهنگی ایران و ایتالیا زیاد است. شما در این پروژه چه اشتراکاتی بین فرهنگ این دو کشور پیدا کردید؟
ایتالیا هم مثل ایران کشور بسیار مهمی در خلق آثار هنری بوده است؛ یعنی همیشه هنرمندانش تاثیر بسیار زیادی در تاریخ هنر داشتهاند، درست مثل تاریخ باقدمت هنر و هنرمندان ایرانی. - از این تعامل فرهنگی دقیقا چه هدفی را دنبال کردید؟ منظورم این است که در چه زمینهای میتواند تاثیرگذاری خودش را نشان دهد؟
الان به واسطه سیاهنمایی و اخبار ضد و نقیضی که از چهره ایران در اخبار جهانی و خبرگزاریهای غربی نشان داده میشود، مردم جهان تصویر درستی از کشور ما ندارند. برای همین فکر کردم به سهم خودم این همکاری با یک آرتیست ایتالیایی فرصت خوبی است تا نکات مثبت ایران را به مردم کشورهای دیگر نشان دهم.
دوست دارم روی دیوار میدان ونک یک آسمان خیلی بزرگ بکشم. زمستان دو، سه سال پیش که تهران خیلی آلوده بود این طرح به ذهنم رسید و اتفاقا به شهرداری هم بردم و گفتم میخواهم یک آسمان آبی با ابرهای سفید بکشم تا نشان دهم دیگر آسمانی باقی نمانده و آسمان آبی فقط در نقاشیهاست
- همکاری با یک ایتالیایی چطور بود؟
معمولا نقاشها دوست دارند که مستقل باشند، وقتی هم که کار میکنند، دوست ندارند با کسی حرف بزنند و کلا جنونهای مخصوص به خودشان را دارند. برای همین اولینبار در عمرم بود که با یک نقاش دیگر کار مشترکی انجام میدادم؛ ولی کارکردن در کنار« پائولو بوردینو» تجربه فوقالعادهای بود؛ شاید تجربهای مشابه تجربه یک زندگی، اینکه باید کارت را با یک نفر دیگر هماهنگ کنی، کسی که شاید نظرش 180 درجه مخالف تو باشد. - شما در این پروژه برای نشاندادن کشور و ملتی که به آن تعلق دارید، کار کردید. این آرتیست ایتالیایی برداشتش از ایران چه بود؟
روزهای اول همین تصوری که اخبار و رسانههای غربی به ذهن مردم جهان تزریق میکنند را داشت. حتی به من میگفت که همسرش خیلی نگران بوده که از سفرش به ایران زنده برمیگرددیا نه! میخواهم بگویم خبرگزارهای خارجی از ایران چنین تصویری ساختهاند. در حالی که با یکسری حرکات فرهنگی میتوانیم چهره مثبت کشور را هم نشان دهیم. در هر صورت من هم نمیتوانستم از این آرتیست ایتالیایی شاکی باشم و بگویم: «این چه فکری است که درباره ما میکنی؟» اما در این مدت خودش فرصت پیدا کرد که از نزدیک واقعیتهای و زیباییهای ایران را ببیند. تا جایی که روزی که داشتیم از هم خداحافظی میکردیم به من گفت: «کمتر از یک ماه دیگر با همسرم دوباره به ایران برمیگردم.» - روی دیوار سفارت ایتالیا دو نقاشی کشیده شده است؛ این طرحها را با هم کشیدید؟ یا یکی اثر شما و دیگری اثر نقاش ایتالیایی است؟
ما جداگانه کار کردیم. نقاشی سمت راست متعلق به پائولو بوردینو و نقاشی سمت چپ کار من بود. - طرح نقاشیها چطور انتخاب شدند؟
آقای بوردینو تحت تاثیر فضای فرهنگی و هنری ایران قرار گرفته و برای همین در نقاشیاش هم از یکی از ظروف سفالی ایران به نام «ریتون» الهام گرفته بود. کار او دوبعدی و کارتونی است و کار من سهبعدی. برای همین شاید دورترین کسی بود که چه به لحاظ فرهنگی و چه تکنیک نقاشی میتوانست در کنار من کار کند. درنهایت هم تصمیم گرفتیم که با کشیدن یک دریچه در نقاشیهایمان آنها را بهعنوان یک تبادل یا دروازه فرهنگی به یکدیگر متصل کنیم. - در نقاشی شما یک نردبان و بادکنک وجود دارد، معنیاش چیست؟
نردبان برای من به دو دلیل جذاب است؛ چون هم میشود از آن بالا رفت و هم پایین آمد. بادکنک هم برای من جالب است به این خاطر که از لحاظ رنگی فوقالعاده زیباست، نورها از آن رد میشوند و همیشه در مناسبتهایی مثل عروسیها و تولدها و جشنها استفاده میشوند. ولی از طرف دیگر مثل همان نردبان که از آن هم میشود بالا رفت و هم پایین آمد، میتواند امیدی باشد که میتواند بترکد و از بین برود. - این روزها که عابران زیادی از کنار نقاشیهای شما عبور میکنند، متوجه معنا و پیام نقاشیها میشوند؟ اصلا این تصاویر حاوی پیامی هستند که روی اقشار مختلف تاثیر بگذارند یا فقط جنبه زیباییشناسی دارند؟
پیام خاصی ندارند؛ ولی وقتی کارهایم در فضای عمومی نصب میشوند، دوست دارم فضای نقاشی مثبت باشد. میدانید چرا؟ چون وقتی کارت در خیابان به نمایش گذاشته میشود، نمیتوانی پیشبینی کنی که چه کسی آن را میبیند. بنابراین آدمها از حالتهای مختلف روحی و طبقات مختلف اجتماعی با نقاشیات روبهرو هستند. یادم میآید چندسال پیش یک خواننده موزیک پاپ ترکی آهنگی خواند که معنیاش این بود: «امشب میخواهم بمیرم، هیچکس نمیتواند جلوی مرا بگیرد!» و بعد یک موج خودکشی بعد از این آهنگ راه افتاد. همان موقع فهمیدم کسی که کارش مخاطب دارد، مسئولیتش هم چقدر سنگین است. به نظر من زندگی خودش خاکستری است و با هنر باید به آن رنگ و امید داد. نقاشی دیواری در فضای شهری که معماری زیبایی ندارد مثل مُسکن است که میتواند برای مدتی شهر را دلپذیرتر کند. شاید هر کسی از این نقاشی برداشت خودش را داشته باشد؛ مهم این است که این رنگ و طرحها برای چند دقیقه حالش را خوب کند.
- بنابراین شما ذهن مردم را در برداشت از طرحهایتان آزاد گذاشتهاید. در اینصورت باید بگویم شاید یک نفر مثل من که خیلی از تصاویر سمبلیک در نقاشی و هنر سر در نمیآورد، این نردبانی که در نقاشیتان روی دیوار سفارت کشیدهاید به معنای بالا رفتن از دیوار سفارت بداند!
حقیقتا به این یک مورد فکر نکرده بودم! (میخندد) - برای طرحهایتان سفارشی وجود نداشت؟
نه، چون دیوار سفارت ایتالیا بود هیچ سفارشی نشد. - تصوری که از آمریکا وجود دارد، این است که مردم این کشورها در خیلی از مسائل و مناسبات اجتماعی، سیاسی و هنری آزادند. یعنی فیلمسازانش به راحتی از سیاستمدارها و شرایط اجتماع انتقاد و روزنامهنگارها آزادانه در مورد مسائل مختلف اظهار نظر میکنند. چطور این اتفاق برای نقاشهایش هم میافتد؟
قبل از اینکه از نزدیک با آنها آشنا شوم، تصورم فرق میکرد. اما وقتی در آمریکا بودم بهخصوص آرتیستهای واشینگتن از اعمال نفوذ دولت مینالیدند و گریه میکردند. میگفتند چون دولت به ما کار میدهد، مجبورمان میکند تا چهره سیاستمدارها را بکشیم. - شما سالهاست در خیابانهای شهر تهران نقاشیهای دیواری میکشید. یکسری از آثارتان هم در جاهای خیلی معروف مثل بزرگراه نواب و میدان ونک قرار دارد.
بله، من و دوستانم جزو نخستین نفراتی بودیم که نهال نقاشی دیواری در شهر را کاشتیم و با همکاری شهرداری چندین پروژه اجرا کردیم. - آن موقعها این کار تازه مد شده بود، ولی در چندسال اخیر ظاهرا دست زیاد شده است و خیلی از نقاشها به این کار روی آوردهاند. به نظرتان این اتفاق خوب است یا بد؟
راستش هنوز هم خیلیها خوب کار میکنند، اما متاسفانه زیاد شدن این پدیده مشکلی را هم ایجاد کرده است؛ اینکه بعضی از دیوارهای شهر شبیه کتاب نقاشی بچهها شده است. عین بافت پارچه است؛ انگار تکهای پارچه بریده و به دیوار چسباندهای و دیگر کسی به اینکه مفهوم یا پیام تصویر چیست، کاری ندارد. - کار شما بهعنوان نقاش با گرافیتیکارها فرق میکند. فکر میکنم بیشتر تصاویر گرافیتیکارها مفهومی اعتراضی در خود دارد، اما نقاشی صرفا حاوی پیام اعتراضی نیست. درست است؟
دورهای که من کارم را شروع کردم، دوره تراکمفروشی در شهرداری بود، یعنی همینطور پول میدادند و ساختمانهای بلندتر میساختند. برای همین نقاشیهای من تصویر آسمان آبی بود. تا زمانی که درباره مفهوم نقاشیهایم حرفی نزده بودم، مشکلی وجود نداشت تا اینکه یکبار از من پرسیدند چرا اینقدر آسمان میکشی؟ گفتم دارم اعتراض میکنم. اعتراض به اینکه با این مجوزهای ساختوساز آسمان را از ما گرفتهاید. برای همین نقاشیای شبیه به آسمان میکشم روی یک دیوار. بعد هم گفتند آهان؛ پس شما فعلا کار نکن.
آقای بوردینو تحت تاثیر فضای فرهنگی و هنری ایران قرار گرفته و برای همین در نقاشیاش هم از یکی از ظروف سفالی ایران به نام «ریتون» الهام گرفته بود. کار او دوبعدی و کارتونی است و کار من سهبعدی. برای همین شاید دورترین کسی بود که چه به لحاظ فرهنگی و چه تکنیک نقاشی میتوانست در کنار من کار کند
- آثار اول شما هنوز هم روی دیوارها باقی مانده است یا زمان باعث از بین رفتن و محو شدنشان میشود؟
با توجه به تجربهای که دارم، اگر مراقب نقاشیها باشیم تقریبا پنج، شش سال روی دیوارها میماند و بعد از آن هم نیاز به ترمیم جزیی دارد، اما متاسفانه در طول زمان ممکن است جلوی خیلی از نقاشیهای دیواری، ساختمان ساخته شود و عملا از بین برود یا اینکه توسط عدهای برداشته شود؛ اتفاقی که چند وقت پیش برایم افتاد و جالب بود. درست روزی که در نمایشگاه نقاشیهایم در اسلو، شهردار آنجا برای بازدید آمده بود و از من درخواست کرد که مجسمهای از نردبان داخل تصاویرم درست کنم تا در یکسری از مناطق اسلو قرار دهند، یکی از دوستانم از ایران به من پیام داد و گفت: «مهدی مجسمهای که ساخته بودی، نیست.» خلاصه یکسری از آثار هم این شکلی از بین میرود. - مردم چقدر مراقب نقاشیهای دیواری هستند؟ تا به حال نقاشیهایتان مخدوش نشده است؟
راستش یکی از کارهای من در میدان ونک قرار دارد. جای شلوغی که حتی در زمانها مختلف مثل رفتن تیم فوتبال به جام جهانی و حتی چهارشنبهسوریها، مکان شلوغ و پرسر و صدایی است. اما واقعا جالب است که با همه این شلوغیها و نارنجکهایی که در میدان ونک پرتاب شده، نقاشی من هیچ آسیبی ندیده است. درواقع باید بگویم در جاهای نارنجکخیز شهر هم مردم مراقب نقاشیهای دیواری هستند. (میخندد) - اگر دستتان باز بود تا دیواری را در تهران انتخاب کنید و روی آن نقاشی بکشید، کدام دیوار بود و چه طرحی میکشیدید؟
دوست دارم روی دیوار میدان ونک یک آسمان خیلی بزرگ بکشم. زمستان دو، سه سال پیش که تهران خیلی آلوده بود این طرح به ذهنم رسید و اتفاقا به شهرداری هم بردم و گفتم میخواهم یک آسمان آبی با ابرهای سفید بکشم تا نشان دهم دیگر آسمانی باقی نمانده و آسمان آبی فقط در نقاشیهاست. در نهایت هم طرحم تأیید نشد و گفتند خیلی ممنون، نمیخواهیم. - کارتان با سفارت ایتالیا را ادامه میدهید؟
فعلا که نقاشیام تا دو ماه دیگر روی دیوار سفارت است. البته تا یک سال دیگر قرار است هر دو ماه یکبار آثار دو نقاش روی آن نصب شود. فکر کنم فرصت را در اختیار نقاشها و هنرمندان دیگر قرار دهم، چون از طریق مشارکت است که تعامل فرهنگی شکل میگیرد.