فیدل کاسترو، حدادعادل و واکسن کرونا

اول؛ غلامعلی حدادعادل، آن زمان که رئیس مجلس بود به همراه تعدادی از اعضای هیأت دولتِ وقت سفری به کوبا داشت و دیداری با فیدل کاسترو. در بازگشت و در جمع دانش‌آموزان مدرسه فرهنگ تجربیات آن سفر را بازگو کرد که من هم در آنجا حاضر بودم. این دو خاطره را از میان آن حرف‌ها بخوانید:

  • وزیر صنعت همراه‌مان بود. پیشنهاد دادیم که کوبا از ایران لوازم خانگی بخرد. کاسترو از جایش بلند شد و ما را به اتاقی در دفترش راهنمایی کرد. جایی که شبیه انباری‌های بازار امین‌الدوله بود. از هر نوع لوازم خانگی از یخچال گرفته تا پنکه و کولر در آنجا یکی وجود داشت. تک‌تک آنها را به ما معرفی کرد و میزان مصرف برق هر کدام را هم اعلام کرد و بعد از ما پرسید که مثلا یک یخچالی که شما تولید می‌کنید چقدر از این یخچالی که اینجا هست کمتر برق تولید می‌کند؟ سکوت کردیم. هیچ پاسخی نداشتیم. می‌گفت که برای کشوری که تحت فشارهای بسیار بین‌المللی است میزان و کنترل مصرف برق مهم‌ترین موضوع است.
  • کوبا در دو حوزه در دنیا نمونه است. یکی آموزش و دیگری بهداشت و درمان. دلایلش را خود کاسترو برای‌مان توضیح داد. در آموزش که معتقد بود باید طوری باشد که بتواند ارزش‌های انقلابی را نسل به نسل منتقل کرد اما نظر و دیدگاهش درباره سیستم بهداشت و درمان برای ما خیلی جالب بود. او می‌گفت با خودم فکر کردم که کشور من بیخ گوش بزرگ‌ترین دشمنش یعنی آمریکا قرار دارد. آنها با تمام قدرت خود سعی می‌کنند که وحدت ما را در هم بشکنند و ما را تسلیم خواسته‌های خود کنند. این اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه مردم کشورم به من و ارزش‌های انقلاب‌مان پشت کنند. او می‌گفت با خودم فکر کردم چگونه و چه زمانی ممکن است مقاومت آنها در هم بشکند و ما مجبور شویم دست نیاز به سوی همسایه دشمن‌مان دراز کنیم؟ وقتی که گرسنه و فقیر باشیم؟ احتمالا نه چندان؛ وقتی که در رفاه نباشیم؛ حتما نه؛ با خودم فکر کردم در همه این سختی‌ها و مشکلات امکان مقاومت هست اما در یک جا دیگر نمی‌توان کاری کرد: وقتی که پدر و مادری فرزندشان از بیماری در حال مرگ باشد و ما از درمان آن ناتوان باشیم! آنگاه هیچ وقت از آنها نمی‌توان انتظار داشت که بایستند و در برابر دشمنی که امکان درمان پاره‌تن‌شان را دارد، مقاومت کنند! و این شد که با خودم عهد کردم سیستم بهداشت و درمان کوبا نباید از بقیه چیزی کم داشته باشد.

 

دوم؛ ایران و کوبا دارند یک واکسن مشترک برای مقابله با کرونا می‌سازند. این خاطرات را یادآوری کردم تا اول بدانید که ما با یکی از کشورهای پیشرفته در این حوزه این همکاری را انجام می‌دهیم که به گواه بسیاری از کارشناسان دنیا در زمینه دارو و شبکه بهداشت و درمان در دنیا نمونه است. بنابراین از نتیجه آن دلهره نداشته باشید. اما موضوع مهم‌تری در این خاطرات هست که خطرات بسیاری را به ما گوشزد می‌کند. کوبایی‌ها و رهبران و مسئولان‌شان فهمیده‌اند که مقاومت در برابر قلدرمآبی قدرت‌های بزرگ آن هم در همسایگی آنها با حرف زدن و شعار دادن دوام چندانی ندارد و بالاخره روزی به انتها می‌رسد. آنها به جای شعار دادن و مرگ بر این یکی و آن یکی گفتن، شرایط کشورشان را طوری برنامه‌ریزی کرده‌اند که کمترین نیاز را به آنها داشته باشند، چراکه خوب می‌دانند نیاز، سرمنشأ تسلیم است. حالا به کشور خودمان خوب نگاه کنید. نظام آموزشی‌مان با مشکلات فراوان دست‌وپنجه نرم می‌کند. نسل جدید اصلا اعتقادی به ارزش‌های گذشته ندارد. زیرساخت‌های بهداشت و درمان‌مان فرسوده شده. یکی از پرمصرف‌ترین کشورهای دنیا در زمینه برق و گاز و بنزین هستیم و… آیا در این شرایط امیدی به ادامه مقاومت هست؟ آیا آن مادری که لنگِ داروی کودک سرطانی‌اش است؛ گوش شنوایی برای حرف‌ها و شعارهای ما دارد؟

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.