نجاتگران «گرندکانیون» ایران

گفت‌وگو با پدر و پسر داوطلب فیروزآبادی که در امداد کوهستان حرفه‌ای و کاربلد هستند

«گرندکانیون» ایران، یا تنگه «هایقر» یکی از جاذبه‌های طبیعی استان فارس در شهرستان فیروزآباد است که هر‌سال گردشگران، کوهنوردان و صخره‌نوردان زیادی را از داخل و خارج کشور به سمت خود می‌کشد. سفرهایی که خالی از حادثه نیستند و اینجاست که امدادگران جمعیت هلال ‌احمر فیروزآباد به دل حادثه می‌زنند تا از عمق 460 متری دره و با سختی بسیار مصدومان و درراه ماندگان را بالا بکشند. البته فیروزآباد در کنار دره‌های عمیق و مشهورش، کوهستان‌های بلند و صعب‌العبور بسیاری هم دارد که بخش عمده‌ای از ماموریت امدادگران و نجاتگران هلال ‌احمر در این بخش متمرکز است. به همین علت است که تیم امدادونجات کوهستان فیروزآباد با سرپرستی «ناصر جعفری‌زاده» یکی از تیم‌های همیشه آماده در استان فارس و کشور است. ناصر به همراه پسرش آریا 20 ساله و سایر اعضای تیم در این منطقه به کار داوطلبانه امدادی در کوهستان مشغول هستند.

تیم نجات کوهستان فیروزآباد یکی از تیم‌های همیشه آماده جمعیت هلال‌احمر است اما یکی از نکات جالب این تیم همراهی زوج جعفری‌زاده‌ها در تمام عملیات‌های نجات با هم است. «ناصر جعفری‌زاده» و «آریا جعفری‌زاده » پدر 55 ساله و پسر 20 ساله‌ای که با هم عملیات‌های امدادی را داوطلبانه پوشش می‌دهند. قصه فعالیت‌های داوطلبانه  امدادی پدر به 20‌سال پیش باز می‌گردد. ناصرخان قبل از اینکه به عضویت جمعیت هلال ‌احمر دربیاید هم به صورت داوطلبانه کارهای امدادی زیادی در کارنامه شخصی‌اش دارد: «کوه‌روی را از کودکی انتخاب کردم. شاید علتش همسایگی محل زندگی‌مان با کوه‌های زیبای بسیار از جمله«پیدنو» بود. هر بار به کوه می‌رفتیم خبر از گمشدن افراد مختلف یا حادثه دیدن کوهنوردان می‌شنیدیم اما کسی نبود به فریادشان برسد. همیشه دوست داشتم به این افراد کمک کنم تا اینکه بزرگ‌تر شدم و توانایی کمک به دیگران را پیدا کردم.»

برای اولین بار دوستم را نجات دادم

اولین نفری را که نجات می‌دهد دوست صمیمی‌اش عباس بود: «یک روز با عباس به یکی از تنگه‌های اطراف شهر رفتیم. درحال پایین رفتن از تنگه بودیم که متاسفانه ادامه راه به دلیل نداشتن طناب سخت شد. دست به سنگ خودم را بالا کشیدم و از عباس هم خواستم دنبال من بیاید، اما او در یک نقطه گیر کرد و نتوانست جلوتر بیاید. سریع خودم را بالا کشیدم و سراغ دوستان دیگرمان رفتم. سه ساعتی طول کشید تا دوباره برای کمک به عباس به دره برگشتیم .هوا کم‌کم تاریک می‌شد و هرچه عباس را صدا کردیم پاسخی شنیده نشد. ترس از اینکه عباس طعمه حیوانات درنده شده یا سقوط کرده باشد تمام فکرمان را مشغول کرده بود. فانوس‌های روشن در تاریکی شب می‌درخشیدند اما خبری از عباس نبود. کمی که جلوتر رفتیم  بالاخره او را پیدا کردیم. امکان تکان خوردن نداشت. با کمک دوستان و طناب‌هایی که همراه داشتیم از این مهلکه ترسناک نجاتش دادیم. مرور این خاطره همیشه حالم را خوب می‌کرد تا اینکه رئیس جمعیت هلال ‌احمر فیروزآباد پیشنهاد پیوستن به جمعیت هلال ‌احمر و فعالیت در تیم نجات کوهستان را به من داد و بدون معطلی قبول کردم.»

امداد در تنگه ‌هایقر آسان نیست

نادر حالا 20‌سال است در جمعیت هلال ‌احمر به صورت داوطلبانه مشغول به‌کار است و خیلی‌ها او را به‌عنوان نجاتگر گرند کانیون ایران می‌شناسند: «تنگه ‌هایقر یا همان گرندکانیون در فیروزآباد یکی از دره‌های بزرگ و صعب‌العبور است و این نام را هم کوهنوردان و صخره‌نوردان خارجی(به دلیل شباهتش به دره‌ای به این نام در آمریکا) روی آن گذاشته‌اند. کار امدادرسانی در این تنگه خیلی سخت است و جز ما که محلی‌های منطقه‌ایم و به میانبرهای آن آشنایی داریم کسی نمی‌تواند به نجات در راه‌ماندگان و حادثه‌دیدگان در آن بپردازد.»

بالا کشیدن مصدومان و در راه‌ماندگان تنگه ‌هایقر از آن دیواره سنگی و صعب‌العبور کار آسانی نیست به‌خصوص به علت دهانه‌های تنگه امکان امداد هوایی در منطقه وجود ندارد: «ماه رمضان گذشته خبر رسید 4 نفردر تنگه راه را گم کرده و بدون آب و آذوقه گرفتار شده‌اند. به سرعت با اعضای تیم نجات کوهستان به منطقه رسیدیم. راه‌های میانبر را بلد بودیم. با طی کردن این مسیرها به سرعت خود را به این 4 طبیعت‌گر رساندیم و در کمال ناباوری دیدیم دو جانباز با عصا همراه با دو جوان به این تنگه آمده‌اند و امکان بازگشت ندارند. برای انتقال‌شان به بالا از بسکت استفاده کردیم. انتقال آنها با بسکت از پایین به بالا کاری سخت و طاقت‌فرسا بود مخصوصا وقتی نجاتگران با زبان روزه می‌خواستند این کار را انجام دهند. با دشواری زیاد این افراد را به بالا منتقل کردیم. نجات از این مهلکه برای آنها قابل باور نبود.»

کمک به انسان‌ها

از کمک به انسان‌ها لذت می‌برد و به همین علت هیچ وقت حاضر نشد زیر بار کار دولتی برود تا فرصت برای نجات انسان‌ها داشته باشد. این راه‌ و رسم را هم به تنها فرزندش خوب آموزش داده است . آریا جعفرزاده پسر 20 ساله ناصر است، کسی که به قول خودش از کودکی همراه پدر در دل کوه و تنگه‌های فیروزآباد بزرگ شده و حالا عصای دست او در فعالیت‌های داوطلبانه امدادی است: «در اکثر ماموریت‌های پدر همراه او هستم. چه بسا برای رسیدن به محل ماموریت سریع‌تر از پدر آماده می‌شوم چون آموخته‌ام که زمان، حرف نخست را در امدادرسانی و نجات جان یک انسان دارد. یکی از طولانی‌ترین عملیات‌های امدادی که همراه پدر حضور داشتم برای انتقال یکی از عشایر در ارتفاعات کوه «پیدنو» بود. ساعت 10 شب خبر از احوال وخیم این پیرمرد دادند. همراه با پدر و دو نفر دیگر از دوستان‌مان راهی منطقه شدیم. یکی از امدادگران به دلیل ارتفاع زیاد کوه و آماده نبودن بدنش مجبور به برگشت شد. همراه پدر و یکی دیگر از امدادگران خود را تا ساعت 2 بامداد به بالای کوه رساندیم . به محض حضور متوجه سکته مغزی پیرمرد شدیم. وقت نبود باید او را سریع به بیمارستان منتقل می‌کردیم. هنوز خستگی صعود از تن‌مان بیرون نرفته بود که مسیر آمده را همراه با پیرمرد روی بسکت برگشتیم. شیب تند کوه و تعداد افراد در حمل بسکت تاب و توانی برایمان باقی نگذاشته بود. دم‌دمای صبح بود که به پایین کوه رسیدیم و تا بیمار را منتقل کردیم تقریبا 12 ظهر شد. این ماموریت 12 ساعت تمام طول کشید.»

نجات جان چوپان بعد از 3 روز

یکی از آخرین ماموریت‌های این پدر و پسر همراه با هم نجات جان چوپانی مصدوم بعد از سه روز مصدومیت در کوه‌ها بود:  «یک چوپان روز پنجشنبه برای چرای گوسفندان گله را به دل کوه می‌برد. معمولا وقتی به کوه می‌رفت یکی دو روز برنمی‌گشت اما این‌بار تعداد روزهای غیبت او در روستا بیشتر شد. اهالی روستای سرتل وقتی می‌بینند تا روز یکشنبه خبری از پسر جوان چوپان نشد به منطقه کوهستانی می‌روند و او را درحالی‌که مصدوم و بی‌حال بود پیدا می‌کنند. سریع موضوع را به جمعیت هلال‌ احمر اطلاع دادند و ما فوری خود را به منطقه رساندیم. وقتی به منطقه رسیدیم متوجه شدیم چوپان درحالی‌که قصد نجات گوسفندان را داشته از ارتفاع سقوط می‌کند و دچار شکستگی ران پا می‌شود. وقتی سعی می‌کند سینه‌خیز خود را به یک نقطه دیگر برساند مجدد از ارتفاع سقوط می‌کند. بی‌آبی و نبود مواد غذایی در کنار سرمای شدید او را زمینگیر می‌کند. به محض رسیدن به منطقه در گام نخست او را گرم کردیم و بعد با کمک محلی‌ها به سختی او را از مسیری طولانی بالا کشیدیم و به بیمارستان انتقال دادیم. خیلی خوشحال بودیم به‌موقع در محل حاضر شدیم و اگر محلی‌ها او را پیدا نمی‌کردند قطعا جان سالم به‌در نمی‌برد.»

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.