منطقه کوهستانی زاگرس را مثل کف دستشان میشناسند. کافی است بدانند گروه یا فرد مفقود شده در کوهستان، از چه مسیری عبور کرده. بلدراهها نقشه راه را در ذهنشان میسازند و به همراه تیمهای امدادی راهی کوهستان میشوند؛ خوب میدانند کجا ممکن است پیدایشان کنند. همه یالها، پرتگاهها و پناهگاهها را به نام مخصوص خود صدا میزنند.
بلدراهها در چهارمحالوبختیاری اغلب با آموزشهای امدادونجات هم آشنا هستند و اگر امدادگر نباشند، حداقل میدانند که در زمان رسیدن به محل حادثه چه اقداماتی را باید انجام دهند.
بلدراهها در چهارمحالوبختیاری دست راست عملیاتهای امداد و جستوجو و نجات کوهستان هستند.
به کف دستش اشاره میکند: «از کوهرنگ تا خوزستان مثل کف دست برایم آشناست. همه گردنهها، یالها و پناهگاهها را میشناسم. 27 سال، این راه را رفته و برگشتهام.»
«بیلر محمدحسینی» تا 27 سالگی به همراه عشایر بختیاری از چهارمحال به خوزستان در رفتوآمد بوده. حالا 20سال است که یکجانشین شده.
خودش میگوید «بلدی را» است؛ بلد همه راههای کوهستانی از چهارمحال تا خوزستان: «روی وجببهوجب این خاک زندگی کردهام، گلّه گرداندم و راه رفتهام.» از همان سالهای کوچ، حادثههای کوچک و بزرگی که در میان ایلات رخ میداد توجهش را به یادگیری امداد جلب کرده است.
حالا هم راهنمای امدادگران و هم کوهنوردان در منطقه کوهرنگ است. او میگوید: «میگویند بختیاری خونش غلیظ است. عشایر وقتی به ارتفاعات میآیند دچار تنگی نفس میشوند.
گلّه در کوه و کمر گرفتار میشود و گلّهدار که برای نجات دام میرود خودش هم در میان صخرهها گرفتار میشود و کمک میخواهد. میدانید که خانم! همه سرمایه ایلات دامشان است. حاصل یک عمر زندگی سخت و پرزحمت را به راحتی در کوه و کمر رها نمیکنند.»
بلدراه مسیر عشایر بختیاری، فقط با مسیرها آشنا نیست؛ هم دورههای امدادونجات را گذرانده و هم طایفههای عشایر را به خوبی میشناسد. محمدحسینی میگوید: «منطقه کوچرو ایل بختیاری منطقه بسیار بزرگی است که مسیرهای زمستانی و تابستانی مختلفی دارد. از گله سهگاه و زردکوه و پنبهکال گرفته تا بازفت و کوه منار، باراندازها و چراگاههای خاص خود را دارد.
هر طایفه از ایلات در یک منطقه خاصی مستقر میشوند و هر فصل در مسیر خودشان حرکت میکنند. 13هزار خانواده عشایر از طایفههای مختلف در این منطقه هستند که من همه را میشناسم. کافی است یکی خبر بیاورد که فلانی را باران زده. میدانم از کدام طایفه است و در کدام نقطه از کوهستان مستقر شده. سریع با تیم امداد، خودمان را به او میرسانیم.» منظورش از سریع، زودترین زمان ممکن است که از یکی دوساعت کوهنوردی آغاز میشود و گاهی به 24 ساعت هم میرسد.
کسی خاک غار یخی را ندیده
برف 17 متری غار یخی، زمستان و تابستان کوهنوردان را به سمت خود میکشاند. حتی قدیمیترین ساکنان کوهرنگ هم یادشان نمیآید خاک منطقه غار یخی را دیده باشند.
بیلر محمدحسینی میگوید از وقتی خدا زمین را آفریده خاک اینجا خورشید و گرما به خودش ندیده است: «غار یخی منطقه خطرناکی است. ما که سالها است در این منطقه زندگی میکنیم میدانیم این غار تا به حال چقدر کشته داده و رفتن به آن چه عواقبی دارد.
اگر بدانم گروهی غارنورد برای فرود به غار یخی عازم شدهاند خودم را به آنها میرسانم و سعی میکنم منصرفشان کنم. هر صدای بلند و حرکت اضافهای در غار باعث فرو ریختن دیوارههای یخی غار میشود. ما که بلد این منطقه هستیم یکی از کارهایی که میکنیم همین است. حتی امدادرسانی به افرادی که در این غار گرفتار میشوند هم با مشکلات زیادی روبهرو است و جان امدادگران را هم به خطر میاندازد.»
خبر خیلی از حوادث که در نقاط کور رخ میدهد، گوشبهگوش به دست ما میرسد. کافی است افراد نشانههای محل حادثه را بدهند و حدودا بدانند که در کدام مسیر حرکت میکنند. ما نقشه راهش را در ذهنمان رسم میکنیم و حدس میزنیم که کجا ممکن است آن گروه یا فرد را پیدا کنیم
همه مسیرهای منطقه موگویی 6 ماه سرد سال زیر برف میماند و حتی امکان کوهپیمایی در آن هم وجود ندارد. با این حال امدادرسانی به این مناطق تعطیل نیست و بلدها، راههای دور و دراز اما امن رسیدن به این منطقه را به امدادگران نشان میدهند.
بیلر محمدحسینی میگوید: «تا اردیبهشت برای رسیدن به منطقه موگویی هیچ راهی از کوهرنگ وجود ندارد. ما باید به فریدن برویم و از منطقه کوهستانی فریدن خودمان را به موگویی برسانیم. گاهی ساعتها در راه هستیم و مجبور به شبمانی در منطقه کوهستانی هستیم.
پناهگاهها را میشناسیم و میدانیم از کجا برویم که گرفتار بهمن نشویم. زندگی در این منطقه کوهستانی به من یاد داد که باید برای محافظت از خودم و اطرافیانم با آموزشهای امدادی آشنا شوم.
همین آموزشها هم بود که باعث شد من، امدادگر شوم. برای رسیدن به هر فرد حادثهدیدهای در این منطقه کوهستانی ساعتها در حرکت هستیم. برای همین باید بدانیم زمانی که به فرد حادثهدیده رسیدیم باید چه کنیم و چه اقداماتی انجام دهیم.»
وقتی راه پس و پیش بسته میشود
تنها عشایر و ایلات کوچرو نیستند که حوادث امدادونجات و جستوجو در چهارمحالوبختیاری را رقم میزنند؛ کوهنوردان و گردشگران هم سهم مهمی از این حوادث را به خود اختصاص میدهند.
بلدهای راه برای جستوجوی کوهنوردان مفقود شده در این منطقه هم کمکحال امدادگران هستند. «حیات بدری» یکی از این بلدهای راه و راهنماهای محلی کوهستانهای چهارمحال است.
40 سال دارد و 20 سالی است که بهعنوان راهنما به امدادگران هلال احمر کمک داوطلبانه میکند. او میگوید: «چهارمحالوبختیاری مسیرهای کوهنوردی بسیار سختی دارد. علاوه بر آن کوهنوردان و چوپانها ممکن است در مسیر خود با خرس روبهرو شوند. در مناطق صعبالعبور گرفتار میشوند و نه راه پس دارند و نه راه پیش.
اگر حادثهای رخ دهد با توجه به فصل و موقعیت منطقه، باید مسیر درست را انتخاب کنیم که در زمان کم و سالم به محل حادثه برسیم.»
ماموریتهای 24 ساعته را پابهپای امدادگران هلال احمر پشت سر گذاشته. او میگوید: «راهنماهای محلی به جای اسکیت، وسیلهای به نام چوقسوار دارند. با این وسیله میتوانیم روی برفها با سرعت حرکت کنیم و سریعتر به محل حادثه برسیم. با این حال گاهی منطقه حادثه چنان دور از دسترس است که باید یک کوه را دور بزنیم و بیش از یک روز در مسیر هستیم. عشایری که سالها است در این مناطق تردد میکنند اینجا را خوب میشناسند، اما هرچه میگذرد تعداد عشایر منطقه هم کمتر میشود و یکجانشین میشوند. برای همین تعداد راهنماهای محلی هم کم میشود.»
از درهها و پرتگاهها و مسیرهایی میگوید که حتی امکان استفاده از جیپیاس هم در آن میسر نیست: «خبر خیلی از حوادث که در نقاط کور رخ میدهد، گوشبهگوش به دست ما میرسد. کافی است افراد نشانههای محل حادثه را بدهند و حدودا بدانند که در کدام مسیر حرکت میکنند. ما نقشه راهش را در ذهنمان رسم میکنیم و حدس میزنیم که کجا ممکن است آن گروه یا فرد را پیدا کنیم. مهمترین کاری که راهنماهای محلی و بلدراهها انجام میدهند این است که زمان رسیدن به حادثه را کم میکنند و امدادگران را از مسیر امن به محل حادثه میرسانند.»