پادکست، رادیو نیست!

پادکست برای نسل ماست، برای نسل‌های قبلی نیست. تلویزیون و رادیو هم برای نسل ما نیستند. شاید برای ‏نسل‌های قبلی و بعدی باشند، اما برای ما نیستند. شب‌های سال‌های کودکی اگر در خانه پدربزرگ‌هایمان ‏می‌خوابیدیم، صبح‌ها با صدای رادیو از خواب بیدار می‌شدیم. اما به جرأت می‌توان گفت آن صدای رادیو باعث ‏نشد تا رادیو وارد زندگی نسل ما شود. حالا آنهایی از ما که پادکست گوش می‌کنند، نمی‌توانند حداقل روزی ‏چند دقیقه پادکست مورد علاقه‌شان را نشنوند. مهمترین موضوع هم این است، پادکست، رادیو نیست. ‏پادکست‌ها متفاوت‌اند، موضوعات مختلف دارند و صداها، صداهای رادیویی نیست که اگر باشد،  شاید دیگر تفاوتی ‏با پادکست نداشته باشد.

پادکست‌ها این امکان را به ما می‌دهند که هر چه می‌خواهیم را گوش کنیم، سلیقه و ‏علاقه‌مان را دنبال کنیم و مجبور نباشیم هر آن‌چه پخش می‌شود را گوش کنیم. خوشبختانه امروز ‏پادکست‌های زبان فارسی زیاد شدند و هر کدام از ما با هر سلیقه و علاقه‌مندی، گزینه‌هایی برای انتخاب گوش ‏کردن به پادکست داریم.‏ و اما 8 مهر روز جهانی پادکست بود و باید این را بپذیریم که پادکست آنقدر بزرگ شده که روز جهانی هم ‏داشته باشد. به مناسبت روز جهانی پادکست در کتابخانه ملی همایشی برگزار شد و پادکست‌سازها و ‏پادکست‌شنوها را دور هم جمع کرد و همین باید باعث خوشحالی باشد و بود، اما باعث ناراحتی هم بود.

حالا ‏پادکست در حال رفتن به سمتی است که هیچ‌کدام از پادکستی‌ها آن را نمی‌خواهند و از آن خوشحال ‏نیستند. پادکست نیاز به مجوز ندارد، پادکست‌ساز‌ها می‌دانند برای چه کسانی پادکست می‌سازند، می‌دانند کجا ‏کار می‌کنند و باید چه چیزهایی را رعایت کنند، آنها خودشان خط قرمز دارند، ولی شاید اسمش را این ‏نمی‌گذارند، آنها حواس‌شان هست، ولی نمی‌گویند که حواس‌شان هست، در عوض می‌گویند خودسانسوری ‏نمی‌کنند. در مراسمی که برگزار شد هم این را گفتند: «اساسا ما پادکست را انتخاب کردیم به خاطر این‌که فعلا آن ممیزی‌های معمول، در آن دخیل نشده!‏»

اما مهمترین اتفاقی که در مراسم روز جهانی پادکست افتاد، غیبت پرمخاطب‌ها بود. نمی‌شود مراسمی به ‏مناسبت روز جهانی پادکست برگزار شود و سازندگان پرمخاطب‌ها در آن نباشند. «شاید با ساخت پروژه ‏مشترک تلویزیون – پادکست متوجه شویم چرا رویداد روز پادکست مورد تایید بسیاری از پادکسترها نبود، ‏چون پیش‌بینی می‌شد به سمت رادیو شدن می‌رویم.» اینها را پادکست‌شنوها ‏می‌گویند. به حق است که مثلا بگوییم چرا علی بندری هیچ‌وقت در مراسم پادکستی نبوده و نیست؟ کسی که ‏یکی از پرمخاطب‌ها را ساخته و می‌سازد و از همه پادکست‌سازها حمایت کرد و تا آنجا که می‌توانست خوب کار ‏کرد و سعی کرد دیگرانی هم که خوب کار می‌کنند، شنیده شوند. ‏اما حالا انگار می‌خواهند مثل همیشه این چیزی که متعلق به نسل ماست را از ما بگیرند. روی سِن مراسم روز ‏پادکست، یک صندلی خالی بود، اما کس دیگری روی سن آمد و به همان صندلی خالی اشاره کرد، از فیلتر ‏شدن پادگیرها و کانال‌های انتشار پادکست گفت. اما مهمتر از همه گفت اگر تمام این کارها را هم بکنید ‏مطمئن باشید افراد زیادی می‌آیند و این جاهای خالی را پر می‌کنند. ‏

و حالا همه پادکست‌سازها و پادکست‌شنوها امیدوارند روزی که قرار است هر پادکستر مجبور باشد پادکستش ‏را در سامانه‌ای ثبت کند و از ارشاد تاییدیه بگیرد، هرگز نیاید. شاید این یکی برای نسل ما باقی بماند. ‏

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.