لیلا مهداد- حکمرانی کرونا، نیمکتها را در حسرت هیاهوی بچهها گذاشت. بخت با کلاسهای حضوری یار نبود و قرعه به نام غیرحضوریها افتاد. تختهسیاه جایش را به فضای مجازی داد و اینترنت عهدهدار جابهجای فیلمها و فایلهای صوتی شد. دانشآموزان، خانهنشین چشم دوختند بر قاب گوشی و لپتاپ. پدرومادرها هم شدند معلم سرخانه. ساعت شروع کلاسها همه آنلاین شدند. هر دانشآموز گوشی بهدست کنار مادرش نشست و چشم به ویدیوهای ارسالی دوخت و گوش به فایلهای صوتی داد. فایلهای ارسالی حجم اینترنت را سرکشیدند و به دست دانشآموزان رسیدند. ویدیویی از فرمولهای شیمی گفت، دیگری اشکال هندسی را ترسیم کرد، فایل صوتی، اشعار حافظ را روخوانی کرد و دیگری داستان حسنک را خواند. فایلها که رسیدند به دست بچهها، آنها ماندند و مادرانشان. مادرانی که باید درس خواندن را دوباره امتحان میکردند.
خانههایی که مدرسه شدند
آموزش مجازی به مدارس تحمیل شد. کرونا مدارس را اجبار کرد به آنلاین شدن. مدارس غیرانتفاعی، دولتی و هیاتامنایی شدند همان گوشیها و لپتاپهای در دست بچهها. معلمها دور از چشم بچهها درس دادند و ویدیو گرفتند از فواصل کتابها. «بیشتر معلمها ویدیو میگذارند.»
«بهار» کلاس نهمی است و جزو شاگردان یکی از مدارس هیاتامنایی تهران. او هم مثل همشاگردیهایش حالا باید وقت بیشتری بگذارد برای درس خواندن. «در دوره حضوری همهچیز به محیط مدرسه ختم میشد.» سایت مدرسه حالا پُر شده از ویدیو درسهای شیمی، ریاضی، فارسی، دینی و… ویدیوهایی برای دوباره و حتی چندباره دیدن. «یکی از مزایای آنلاین همین چندباره دیدن ویدیوی درسهاست.»
آموزش که مجازی شد، کلاسها کوچ کردند به شاد، البته با همه دردسرهایش. هیات امناییها و غیرانتفاعیها اما سایت مختص به خودشان را راه انداختند برای تدریس بهتر. «بچهها در سایت مدرسه درس میخوانند اما بعضی از مطالب را در شاد تدریس میکنند.» زنگ علوم بهار که باشد، مادر و دختر چشم میدوزند به لپتاپ. تصویر ارسالی از آزمایشگاه مدرسه است؛ قرار است یکی از مباحث علوم آزمایش شود، اما کلاس فارسی در شاد برگزار میشود. کلاسی یکطرفه. «یک جلسه تدریس و یک جلسه پرسش.» کلاسهای آنلاین، بچهها را به تکاپو انداخته اما بیشتر مادرها دغدغهشان شده سیدی فلان معلم و بسته آموزشی که در فلان سایت بارگذاری شده است. «یکسری سایتها فلیم درس پایههای مختلف را میگذارند.»
قولوقرارها که از غیرحضوری شدن کلاسها گفتند بازار سیدیها و فیلمهای آموزشی داغ شد. مادرها از ترس عقب ماندن بچهها دست به دامن فیلمهای آموزشی شدند. مادرانی که مثل دانشآموزان منظم پای آموزشها نشستند تا خلأ غیرحضوری بودن را پر کنند. «اول سال یکسری سیدی آموزشی خریدم.»
سیدیهایی که دستبهدست میشوند
معلمها جای تخته سیاه در گوشیها از دروس و مفاهیم ریاضی و علوم میگویند و افعال فارسی را صرف میکنند. روش تدریس بر همان سبک و سیاق قبل است. محتواهای درسی حالا خلاصه نمیشوند به صفحات کتاب. معلمها تولید محتوا میکنند. ناشران کتابهای درسی هم عهدهدار بخشی از محتواهای درسی شدهاند. فیلم تدریس بعضی از معلمها هم دستبهدست میشوند. «در همین مدت چندبار معلم خصوصی گرفتهام.» هموغم مادر «یاشار» شده تکالیف و فصول کتابهای درسی پسرش. «همینطور پیش برود بچهها بیسواد بار میآیند.»«یاشار» کلاس ششمی است و دانشآموز یکی از مدارس دولتی تهران. «به نظر شما 30 یا 45 دقیقه تدریس آنلاین آن هم در شاد جوابگوست؟» مرور کتابهای کمک درسی و دیدن سیدیهای آموزشی حالا به بخشی از کار روزمره مادر «یاشار» بدل شده است. مادری که سعی دارد فرزندش از قافله تحصیل عقب نماند و بیسواد بار نیاید. کافی است کسی از معلم فرزندش تعریف کند، بلافاصله تقاضای فیلم تدریسش را میکند. «تدریس بعضی از معلمها خوب است.»
درس خواندن به یاری همسایهها
کمی دورتر از پایتخت هنوز بچهها دل بستهاند به شاد. اینجا خبری از بستههای آموزشی، کمکدرسیها و سیدی فلان استاد و فلان معلم نیست. مادرها چشم امیدشان به همت بچههاست. «پول این چیزها را نداریم که.» «محمد» سال تحصیلی جدید کلاس چهارمی شد. سال تحصیلی که به گفته مادرش با اضطرابهای محمد آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد. «خیلی همت کنیم همین بسته اینترنتی برایش بخریم.» عقربههای ساعت روی آنلاین شدن «محمد» که میایستد گوشی مادر میشود کلاس درس. مادر و پسر مینشینند پای درس. مادر با نیمچه سوادش نُت برمیدارد برای توضیحات بعدی کلاس درس پسرش. 45 دقیقه که تمام شد.کتاب و دفتر «محمد» پهن میشود وسط سالن کوچک خانهشان. «دیکته میگویم. مشقهایش را نگاه میکنم.» مسألههای ریاضی که گره بیندازند به کارشان نه زور مادر به آنها میرسد نه «محمد»، دختر صاحبخانه میشود معلم سرخانه و گره از مسائل ریاضی باز میکند. «مدرسه دولتی است. خیلی وقت نمیگذارند. روزی 2-3ساعت برای سه درس.»
درس اجتماعی «آیه» که رسید به مرزبندی ایران در دوره هخامنشیان، فیلم انیمیشنی رسید به دست بچهها. همینطور در درس سیارهها و فصلی که مربوط بود به سلولها. «در این مباحث معلمشان از انیمیشنهایی که در اینترنت است، استفاده میکند.»
مادران، همیار معلمها
در میانه شهر اما شرایط کمی فرق دارد. مدارس دولتیاند و کموبیش غیرانتفاعیها هم به چشم میخورند. «فقط از تدریس معلمش استفاده میکنیم.» معلم علاوه بر 2-3 ساعت تدریس، ساعاتی مینشیند پای رفع اشکال بچهها. کلاس درس «آیه» حالا یک معلم و سه نماینده دارد.«سه تا از مادرها شدیم نماینده کلاس برای کمک به معلم.» نمایندهها تکالیف را چک میکنند. تصحیح املاها با آنهاست و اشکالات بچهها را به گوش معلم میرسانند. «تدریس معلمش خیلی کامل است.» بچهها کلاس چهارمیاند. «به اندازه کافی فیلم و فایل صوتی میفرستد. نیازی به استفاده از محتواهای دیگر نیست.» جلسات پرسش و پاسخ هفتهای یکبار برگزار میشوند اما در طی هفتهها مادرها در کنار بچهها پای کار هستند. معلم درس میدهد و مادرها وظیفه تکرار و تمرین را بهعهده گرفتهاند. درس اجتماعی «آیه» که رسید به مرزبندی ایران در دوره هخامنشیان، فیلم انیمیشنی رسید به دست بچهها. همینطور در درس سیارهها و فصلی که مربوط بود به سلولها. «در این مباحث معلمشان از انیمیشنهایی که در اینترنت است، استفاده میکند.» ابتدای سال تحصیلی معلم «آیه» محتواهای درسی را از اینترنت و سایتها میفرستاد برای بچهها اما حالا درسها شدهاند تدریس خود خانم معلم.