مادر پائولو کوئیلو پس از شنیدن این موضوع به او میگوید: «عزیز من، پدر تو مهندس است. واقعا میدانی اینکه تو نویسنده بشوی چه معنایی دارد؟» درونگرایی و سرپیچی کوئیلو از سنتها در ۱۶ سالگی، منجر شد تا پدرومادرش او را به یک مؤسسه روانی بفرستند که از آنجا سه بار قبل از اینکه به سن ۲۰ سالگی برسد، فرار کرد.
پائولو کوئیلو، نویسنده معاصر برزیلی که رمانهای او بین مردم عامه در کشورهای مختلف دنیا پرطرفدار است، از سال ۲۰۰۷ سفیر صلح سازمان ملل در موضوع فقر و گفتوگوی بین فرهنگی است. او یکی از پرفروشترین نویسندگان زنده عصر حاضر به شمار میرود. همچنین از مدافعین آزاد شدن مواد مخدر مانند ماری جوانا و کوکائین است، زیرا ممنوع بودن آنها را علت جذابیت این مواد برای تجربه کردن میداند؛ تجربهای که برای خودش تلخی فراوان به همراه داشته. او از وقتی نوجوان بود، میخواست نویسنده شود. مادرش پس از شنیدن این موضوع به او میگوید: «عزیز من، پدر تو مهندس است. منطقگراست، انسانی منطقی با چشماندازی بسیار مشخص از جهان. واقعا میدانی اینکه تو نویسنده بشوی چه معنایی دارد؟» درونگرایی و سرپیچی کوئیلو از سنتها در ۱۶ سالگی، منجر شد تا پدرومادرش او را به یک مؤسسه روانی بفرستند که از آنجا سه بار قبل از اینکه به سن ۲۰ سالگی برسد، فرار کرد.
کوئیلو بعدا میگوید «آنها نمیخواستند به من صدمه بزنند، اما نمیدانستند چه کار باید بکنند، آنها این کار را انجام ندادند تا مرا نابود کنند، این کار را کردند تا مرا نجات بدهند.» به خاطر آرزوهای پدرومادرش، کوئیلو وارد مدرسه حقوق شد و رؤیای خود را برای نویسنده شدن رها کرد. یک سال بعد، مدرسه را ترک کرد و مدتی را به مسافرت گذراند؛ از جنوب آمریکا، شمال آفریقا، مکزیک و اروپا. کوئیلو همچنین قبل از نویسندگی، به عنوان بازیگر، روزنامهنگار و کارگردان تئاتر کار کرده است. او در سال ۱۹۸۶، بیش از ۵۰۰ مایل در جاده سانتیاگو د کامپوستلا در شمال غربی اسپانیا راه رفت که همین سفر، نقطه عطفی در زندگیاش به ارمغان آورد. در راه، کوئیلو بیداری معنوی را تجربه کرد و در اتوبیوگرافی خود با عنوان «زیارت» به طور مفصل به شرح آن پرداخته است.
کتاب «کیمیاگر» او به یکی از پرفروشترین کتابها در تاریخ تبدیل شده است. این کتاب به بیش از ۷۰ زبان ترجمه شده و از زمان انتشار این کتاب، کوئیلو تقریبا هر دو سال یکبار رمانی نو نوشت از جمله «کوه پنجم»، «ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد»، «شیطان و دوشیزه پریم»، «یازده دقیقه»، «مثل رود روان»، «ندیمههای اودین» و «جادوگر پورتوبلو».
«کماندار» که آخرین اثر این نویسنده برزیلی به شمار میرود، در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است. این کتاب که در اصل در سال 2003 به صورت کتابی الکترونیکی با عنوان پرتغالی «آیین کمانگیری» منتشر شده بود، اکنون با ترجمه سونیا سینگ از سوی انتشارات «مجید» در ایران چاپ شده است. صحنههای «کماندار» دنیایی تمثیلی و قلمروی انتزاعی را با رنگهایی ملایم همراه با حاشیهای مبهم و تار، در دروسی که در شرف کشف است، به تصویر میکشند. طرح، همانطور که هست، فقط چند صفحه مقدماتی را درگیر خود میکند و به چالش میکشد: غریبهای از راه میرسد و فاش میکند که نجار شهر، تتسویا، در واقع «بهترین تیرانداز کشور» است. تتسویا که زمانی بهخاطر استعداد حیرتآورش در کار با تیروکمان مشهور بوده، دیگر در اجتماع حضور ندارد و منزوی شده است. او سالها پیش کمان خود را کنار گذاشته بود و از آن زمان با فروتنی در گمنامی زندگی میکرد، اما غریبه او را با دعوت به مسابقه تیراندازی به چالش میکشد. استاد بازنشسته با اکراه موافقت میکند اما به سرعت با تیراندازی معجزهآسای خود غریبه را شکست میدهد. پسربچهای فریاد میزند: «به او نشان دادی واقعا بهترین هستی.»
پس از شنیدن صحبتهای تتسویا درباره «آیین کمانگیری»، پسربچه شیفته او میشود و میگوید «میتوانی به من هم یاد بدهی؟» پسربچه در جستوجوی پاسخ سوالات زیادی است که در ذهن دارد. سرانجام تتسویا با نشاندادن مسیری که برای یادگیری تیروکمان طی کرده و اصول زندگیِ معنادار به آنها پاسخ میدهد. بقیه رمان به صورت مجموعهای از استعارههای انگیزشی آشکار میشود که تیراندازی با کمان را به عنوان استعارهای از زندگی خوب از بین میبرد، اما در ادامه این تصور به سرعت جای خود را به حقانیت و اصالت میدهد و ما در تلاشیم تا تصویر کووی را که لباس چرمی پوشیده و پر در کلاه دارد، به گونهای دیگر نشان بدهیم. «کماندار» شامل تصاویری تمام صفحه از هنرمند آلمانی کریستف نیمان است، گویی فضای آرام را برای هضم چنین معارفی در اختیار خوانندگان قرار میدهد و بسیاری صفحات خالی هستند با این مطلب «به الهامات خود اعتماد کنید و به گفتههای دیگران توجه نکنید.»
این داستان کوئیلو نشان میدهد زندگانی بدون برقراری ارتباط میان روح و عمل تحقق نمییابد و زندگیای که با ترسِ از طردشدگی و شکست محدود شده باشد بیارزش است. درعوض باید ریسک کرد، شجاعت به خرج داد و سفر غیرمنتظرهای را که سرنوشت سر راهمان میگذارد پذیرفت. کماندار میگوید: «ذهن شخصی که شلیک کرده ابعاد خود را تغییر میدهد و با کل جهان در ارتباط است.» در هر زندگی چالشهایی سر راه انسان قرار میگیرد که نیاز به خرد واقعی و بصیرتی سخت دارند. کوئیلو مینویسد «همانطور که تیر به دنبال هدف میرود، هدف نیز به دنبال تیر است.» به عبارت دیگر، کتابی که میخوانید در حال خواندن شما هم هست. بنابراین مراقب باشید.
* برگرفته از واشنگتن پست