چگونه آزمایشگاه را به خانه بیاوریم؟
گزارشی از راهکارهای والدین برای پرکردن خلأ نبودِ آزمایشگاه و وسایل آموزشی
تقریبا از یکسال پیش «ووهان» چین سرتیتر خبرها شد. رسانههای دهکده جهانی پُر شدند از نام کووید-19؛ ویروس ناشناختهای که با بیرحمی جان میگرفت و از مرزها میگذشت. قرنطینه بر شهرهای بزرگ و کوچک حکمرانی کرد. شهروندان خانهنشین شدند؛ مدارس تعطیل. غافلگیری یقه مسئولان آموزشوپرورش را هم گرفت. سریعترین راه برونرفت کلاسهای 25دقیقه شبکه آموزش بود؛ کلاس درسی که شروع نشده و تمام میشد تا سوالات بیجواب دانشآموزان دردسر جدید اولیا شود. شبکه شاد هم آمد برای محکزدن آموزش آنلاین. شاد حالا ماندگار شده و سعی دارد در میدان رقابت برنده بازی باشد، شاید هم به این امید که نبازد و به رقابت ادامه میدهد. شاد که آمد، مادرها شغل دوم، معلمی را هم به عهده گرفتند؛ معلمانی که در دوران غیرحضوریبودن انتظار میرود خلاقیت به خرج داده و با لوازم خانه آزمایشگاه کوچکی برای دانشآموزان راه بیندازند. یکی چوبکبریتها را به خدمت میگیرد برای آموزش دستههای 10تایی و 100تایی. آن یکی فیلمهای آزمایشگاهی اینترنتی را دانلود میکند. دیگری ریاضی و حروف الفبا را به بازی میگیرد برای آموزش بهتر.
لیلا مهداد- همهگیری ویروس جهانگیر، دانشآموزان را خانهنشین کرد. مدارس به تعطیلی رفتند. کلاسهای ورزش و نقاشی هم فراموش شدند. آزمایشگاهها هم خالی از هیجان مخلوطکردن مواد و جستوجو زیر تلسکوپها شدند. بچهها ماندند و سوالات بیجواب آزمایشگاهی. کلاسهای علوم هم محدود شدند به واژههایی که از نتیجه آزمایشات مختلف میگفتند. مهسا کلاس سومی هم امسال فرصت دیدن آینه فرورفته و برونرفته را در آزمایشگاه پیدا نکرد. ریاضی که به بحث تقسیم رسید، هیچ درکی از تقسیمکردن اعداد نداشت. مادر، معلم سرخانه مهساست. از همان روزهایی که کرونا مرزگشاییاش را شروع کرد و مهسا و بقیه بچهها را پای لپتاپ و گوشی هوشمندان نشاند.
کنجکاوی ذات دنیای کودکی است، دنیای جستوخیزکردن، پرسیدن و بارها آزمایشکردن. مدارس که تعطیل شدند، زنگ ورزش هم هیچگاه نواخته نشد. مهسا عاشق ورزش و تکاپوست. «از همان روزهایی که مدرسه تعطیل شد، عصرها سرساعت مشخصی با مهسا ورزش میکنیم.» زنگ ورزش دختر و مادری عصرها در خانهشان نواخته میشود. لباس ورزشی تن میکنند و درس شروع میشود. از حرکات یوگا تا نرمش و حرکتهای کششی. «شرایط پیشبینینشدهای بود و برایش برنامهای نداشتیم.»
«مثل یک همکلاسی پابهپایش درس میخوانم.» مادر که همکلاسی باشد، درس شیرینتر میشود. درس معلم از راه دور که تمام شد، مهسا و مادر میمانند و تکالیفی که باید انجام شوند و سوالاتی که باید پاسخی برای آنها یافت. «سعی میکنم مهسا را به چالش بکشم.»
کرونا همه را غافلگیر کرد، چه دانشآموزانی که دیگر پشت نیمکت نمینشستند، چه معلمهایی که تختهسیاهی نداشتند برای نوشتن مباحث درسی. «من خیلی زود سعی کردم به یک برنامهریزی برسم تا مهسا از فضای آموزشی دور نماند.» سرکلاس آنلاین مادر و دختری مینشینند. «مثل یک همکلاسی پابهپایش درس میخوانم.» مادر که همکلاسی باشد، درس شیرینتر میشود. درس معلم از راه دور که تمام شد، مهسا و مادر میمانند و تکالیفی که باید انجام شوند و سوالاتی که باید پاسخی برای آنها یافت. «سعی میکنم مهسا را به چالش بکشم.»
درس ریاضی که به تقسیم اعداد رسید، چشمهای مهسا گِرد شد به صفحه گوشی. هشت تقسیم بر دو شد تا عدد چهار بیاید پای کار. «حین گوشدادن درس متوجه شدم گیج شده.» مادر حواسش به گیجشدن مهسا بود. «گلدان روی میز را آوردم تا با هم تقسیم کار کنیم.» 10 شاخه گلدان به تعداد مساوی میان گلدانهای دیگر تقسیم میشدند. «چندین و چندبار این بازی را انجام دادیم تا مهسا متوجه مبحث شد.» سر زنگ علوم، خانم معلم از آینهها گفت؛ آینههای فرورفته و برونرفته! «برای درک بیشتر مهسا از قاشق استفاده کردم. محدب و معقربودن را با برآمدگی و فرورفتگی قاشق توضیح دادم.» کلاسهای درس مهسا و ما درس هم بازی است، هم خنده و هم یادگیری.«بعضی وقتها که ابزار لازم را ندارم، از فیلمهای اینترنت استفاده میکنم.»
فیلم را ضبط میکنم به زبان ساده آنها را توضیح میدهم و صدای خودم را میگذارم روی فیلم تا نیما بهتر متوجه مبحث شود.» مادر «نیما» کمی خلاقیت را چاشنی این روزهای درس آنلاین میداند؛ چاشنی که اغلب مادرها باید به کار بگیرند تا چرخ آموزش بچرخد. «در همه موبایلها اپلیکیشنهای زیادی وجود دارد که میتواند خلأ ابزارهای آموزشی را پر کنند.»
«عصر، عصر تکنولوژی است.»
«نیما» کلاس پنجم را آنلاین شروع کرد؛ دلنگران درسها و دلتنگ همکلاسیهاست. «نیما خیلی به درس حساس است؛ بچهای منظم و درسخوان.» کلاسها که آنلاین شدند، استرس و اضطراب به سراغ «نیما» آمدند. دلشوره آموختن از راه دور. دلنگرانی برای پرسشهای بیجواب. «سال تحصیلی قبل خیلی اذیت شدیم برای همین برای امسال برنامهریزی کردم.»
«نیما» درسهایش را تنهایی و آنلاین میخواند تا مادرش از سرکار برسد. بعد از انجام تکالیف نوبت به مرور درسهاست. «هر درسی که آن روز داشته باشد را با هم مرور میکنیم.» وسایل خانه یا آشپزخانه مادر میشوند بازیگران نقش ابزار آموزشی. حتی اسکاچ آشپزخانه میشود معیاری برای سنجش زبری یک جنس یا پرده حریر سالن پذیرایی معیار سنجش نرمی. «برای هر مبحثی سعی میکنم از ابزار دمدستی و ملموس استفاده کنم.»
مشاور درسی و تربیتی، همان سال اولی که قرار بود «نیما» راهی مدرسه شود، از تأثیر بالای یادگیری دیداریاش گفت. «نیما باید همه چیز را ببیند و لمس کند تا به درک آن برسد.» طوطیوار حفظکردن مطالب برای نیما جذابتی ندارد؛ پسری اهل تجسس و کنجکاوی. «بعضی وقتها از فیلمهای اینترنت استفاده میکنم.»
مادر «نیما» معتقد است عصر، عصر تکنولوژی است و نسخه الکترونیک هرچیزی وجود دارد. «فیلم را ضبط میکنم به زبان ساده آنها را توضیح میدهم و صدای خودم را میگذارم روی فیلم تا نیما بهتر متوجه مبحث شود.» مادر «نیما» کمی خلاقیت را چاشنی این روزهای درس آنلاین میداند؛ چاشنی که اغلب مادرها باید به کار بگیرند تا چرخ آموزش بچرخد. «در همه موبایلها اپلیکیشنهای زیادی وجود دارد که میتواند خلأ ابزارهای آموزشی را پر کنند.»
«لذت یادگیری به قابل لمسبودنش است.»
کرونا حسرت نیمکتنشینی را بر دل کلاس اولیها گذاشت. بچههایی که هیچ تعریفی از معلم، همکلاسی، حیاط مدرسه، شیطنتهای کودکان و… ندارند. دانشآموزانی که درسخواندن را آنلاین شروع کردند تا خاطراتشان از مدرسه و درسخواندن محدود شود به گوشی هوشمند پدر یا مادر. «فرشاد» کلاس اولی است. هر روز ساعت 8 صبح آنلاین میشود و سرکلاس حاضری میزند. «بزرگترین اجحاف در حق کلاس اولیها شد.» فرشاد ذوق شروع مدرسه را نداشته. «برای اینکه علاقهمند شود، کلی انیمیشن دانلود کردم برای مباحث درسیاش.» دلزدهنشدن از درس و مدرسه مادر «فرشاد» را مجبور به خلاقیت بیشتر کرده است. «برای یاد دادن الفبا با هم بازی میکنیم.» مادر «فرشاد» برای هرکدام ازحروف الفبا یک قصه دارد. «درس ریاضی هم سختیهای خودش را دارد.»
کتاب ریاضی که به درس بستههای 10تایی و 100تایی رسید، سرویس قاشق مادر و چوب کبیریتها به کمک آمدند. «آموزش نیاز به ابزار کمک آموزشی دارد. مثل قدیم نیست که همه چیز را حفظ میکردیم.» بعضی از دروس هم میشوند بهانه کاردستی درستکردن «فرشاد» و مادرش. «لذت یادگیری به قابل لمسبودنش است. رویهای که کمک میکند مباحث در ذهن بچهها ماندگارتر شود.» دنیای کودکی، یعنی بازی، سرگرمی و یادگیری. «اگر یادگیری با دنیای بچهها همخوانی داشته باشد، تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت.»