نجات کارگر اخراجی از طناب اعدام

پدر و مادر مقتول به خاطر تماس‌های مجرم از زندان و ابراز پشیمانی، از قاتل پسرشان گذشتند

تماس‌هایش، اشک‌های پشیمانی‌اش و التماس‌هایش به خانواده مقتول درنهایت نتیجه مثبت داشت. 8‌سال کابوس اعدام، مرگ و طناب دار پایان یافت. شب‌هایی که منتظر بود تا او را به انفرادی ببرند. روزهایی که مرگ زیر آن جوخه را تجسم می‌کرد. همه آنها به پایان رسید. کارگر اخراجی درنهایت توانست رضایت خانواده اولیای دم را جلب کند. آنهایی که پسر عزیزشان را بی‌گناه و در یک سناریوی هولناک از دست دادند، اما با بخشش یاد فرزند کشته‌شده‌شان را زنده نگه داشتند.

همه چیز از آن تیرماه ‌سال 91 شروع شد. روزی که اسماعیل از کارگاه اخراج شد. از شهرستان به تهران آمده بود. می‌خواست کار کند و زندگی بسازد، اما چند روز پس از کارکردن در یک کارگاه چوب‌بری و منبت‌کاری اخراج شد. همان شب تصمیم به انتقام گرفت. انتقامی که به بهای جان یک کارگر تمام شد. انتقام آتشین اسماعیل یک زندگی را به پایان رساند.

گرفتاری در میان شعله‌های آتش

روز حادثه تیرماه به مأموران آتش‌نشانی خبر یک آتش‌سوزی در حوالی میدان امام حسین(ع) رسید. آتش‌سوزی در یک کارگاه چوب‌بری و منبت‌کاری رخ داده بود. با حضور آتش‌نشانان مشخص شد سه‌نفر داخل کارگاه حضور دارند و در میان شعله‌های آتش گرفتار شده‌اند. بلافاصله عملیات برای اطفای حریق آغاز شد. دقایقی بعد با خاموش‌شدن آتش، امدادگران با سه مصدوم حادثه روبه‌رو شدند.

بلافاصله آنها به بیمارستان منتقل شدند، اما خبر رسید یکی از آنها که پسری 20ساله بود، روی تخت بیمارستان جان باخته است. بلافاصله موضوع به تیم جنایی اطلاع داده شد. بازپرس جنایی به همراه مأموران پلیس آگاهی در صحنه حضور یافتند و تحقیقات در این رابطه آغاز شد. برادر قربانی در تجسس‌ها به مأموران گفت: «چندسالی است با برادرم در این کارگاه مشغول کار بودیم. آن شب به همراه برادرم و یک کارگر دیگر در کارگاه بودیم. ساعت ۵ صبح بود که بوی سوختگی به مشامم رسید. وقتی از خواب بیدار شدم، شعله‌های آتش را دیدم. بلافاصله از کارگاه خارج شدم اما برادرم گرفتار شعله‌های آتش شد و درنهایت هم جانش را از دست داد.»

عمدی‌بودن آتش‌سوزی

با آغاز تحقیقات بیشتر کارشناسان آتش‌نشانی اعلام کردند حریق عمدی بوده است. گویا با یک مشعل این کارگاه چوب‌بری و منبت‌کاری به آتش کشیده شده بود. با مشخص‌شدن عمدی‌بودن آتش‌سوزی، تحقیقات از مالک کارگاه آغاز شد. صاحب کارگاه، مرد میانسالی بود. او با بیان اینکه احتمالا عامل آتش‌افروزی را می‌شناسد، گفت: «روز قبل از حادثه، یکی از کارگرانم را به نام اسماعیل اخراج کردم. فکر می‌کنم او کارگاه را به آتش کشیده باشد، چون روزی که داشت می‌رفت، خیلی عصبانی و ناراحت بود.»

با اعلام این موضوع بلافاصله تجسس‌ها در رابطه با دستگیری اسماعیل آغاز شد. اما او هیچ ردی از خودش به جا نگذاشته بود. درحالی ‌که هیچ ردی از اسماعیل وجود نداشت، بیست‌ویکم مهر ‌سال 94 خبر رسید که او در تهران در یک کارگاه نجاری مشغول کار شده است. با شناسایی مخفیگاه مرد ۴۲ساله سرانجام او دستگیر شد.

اعتراف به جنایت آتشین

با دستگیری اسماعیل، او بلافاصله تحت بازجویی قرار گرفت. او با اعتراف به این آتش‌سوزی در رابطه با جزئیات ماجرا به مأموران گفت: «چند وقت پیش به‌عنوان کارگر در آن کارگاه مشغول به کار شدم. از شهرستان به تهران آمده بودم. می‌خواستم از صفر شروع کنم. جایی برای زندگی نداشتم. برای همین مجبور بودم کار کنم، اما در آن کارگاه همیشه مرا مسخره می‌کردند. صاحبکارم هم مرتب به من توهین می‌کرد. همیشه می‌گفت بلد نیستی کار کنی. همین امر باعث می‌شد بقیه کارگران هم مرا مسخره کنند، تا اینکه یک روز قبل از حادثه، صاحب کارگاه با توهین و تحقیر مرا اخراج کرد. من هم هیچ جای خوابی در تهران نداشتم. یک شب را در خیابان خوابیدم. خیلی سردم شد. واقعا عصبانی بودم. توهین‌های صاحبکارم مرتب در ذهنم بود، تا جایی که تصمیم به انتقام گرفتم. فقط می‌خواستم به او خسارت بزنم. اصلا قصدم کشتن کسی نبود.»

قصد کشتن نداشتم

او در رابطه با روز حادثه گفت: «نزدیک صبح از بالای در وارد کارگاه شدم و دیدم دو کارگر در اتاق خواب هستند. اتاق خودم را دیدم که خالی است. پارچه آغشته به تینر و بنزین را به چوب وصل کردم، بعد هم آن را روی بخاری انداختم و با شعله‌ورشدن کارگاه، فرار کردم. روز بعد بود که متوجه شدم یکی از کارگران در این حادثه جانش را از دست داده است. من قصد کشتن نداشتم، فقط می‌خواستم از مالک کارگاه انتقام بگیرم. فکر می‌کردم بلافاصله آنجا را خاموش می‌کنند. فکر نمی‌کردم باعث مرگ کسی شوم. بعد از آتش‌سوزی، یک‌سالی از تهران فرار کردم. بعد به تصور اینکه ماجرا فراموش شده، به تهران بازگشتم و زندگی مخفیانه‌ای را شروع کردم.»

حکم قصاص

با اعترافات متهم، پرونده او برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. هیأت قضائی به این پرونده رسیدگی کردند. بعد از برگزاری جلسه محاکمه در شعبه سوم دادگاه کیفری، قضات جنایی حکم قصاص متهم را صادر کردند. این حکم در شعبه 31 دیوان‌عالی کشور نیز تأیید شد. پرونده برای اجرا به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی پایتخت ارسال شد.

بخشش

در نهایت وقتی اسماعیل به چوبه دار نزدیک بود، پدر و مادر مقتول صبح دیروز با حضور در دادسرای جنایی تهران اعلام رضایت کردند. آنها گفتند: «قاتل چندین‌بار از زندان با ما تماس گرفت و با گریه ابراز پشیمانی کرد. از طرفی چندبار خواب پسرمان را دیدیم و احساس کردیم او هم بخشش را دوست دارد، برای همین به خاطر پشیمانی قاتل و آرامش روح پسرم تصمیم گرفتیم که اسماعیل را ببخشیم.»

رهایی سرباز قاتل از اعدام

این درحالی است که از اسالم گیلان نیز خبر رسید که یک سرباز از مجازات قصاص رهایی یافت. این مجرم پس از سه‌سال توانست رضایت خانواده مقتول را جلب و از کابوس اعدام نجات پیدا کند.

بیست‌وهفتم دی‌ماه سال ۹۶ سرباز وظیفه پرهام جهان‌زاد که آن زمان ۱۱ماه از خدمتش در نیروی انتظامی می‌گذشت، در جریان وقوع یک درگیری حوزه استحفاظی جاجرود به اتهام قتل راهی زندان شد.

پرهام در دادگاه مجرم شناخته و به قصاص محکوم شد. مدت سه‌سال پیگیری‌ها برای جلب رضایت از خانواده مقتول ادامه داشت تا اینکه در نهایت پیگیری‌ها جواب داد.

فرهاد جهان‌زاد، پدر پرهام در این‌باره گفت: «از روزی که پسرم به زندان افتاد و دادگاه او را محکوم کرد، همه کارمان شد پیگیری برای نجاتش؛ در سه‌سال‌و‌خرده‌ای که از این اتفاق تلخ می‌گذرد، با پیگیری و پادرمیانی ریش‌سفیدان توانستیم بالاخره رضایت اولیای دم مرحوم خوانساری را به دست بیاوریم تا پرهام را آزاد کنیم. همه در این رابطه واسطه شدند تا در نهایت مقدمات جلب رضایت فراهم شد. نیروی انتظامی هم قبول کرد تا از ۱.۵میلیارد تومانی که خانوده مقتول خواستار شده بود، ۹۰۰میلیون تومان را پرداخت کند. ۶۰۰میلیون تومان باقی‌مانده هم با کمک‌های مردمی و فروش زمین کشاورزی خودم جور شد. در نهایت پرهام از زندان آزاد شد. البته گویا هنوز حدود ۱۰ماه از دوره خدمت سربازی پسرم باقی است و ما نمی‌دانیم قرار است چه تصمیمی گرفته شود.»

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.