تقسیم درآمد حاصل از موسیقی عادلانه نیست!

گفت‌وگو با عادل آروند؛ خواننده و آهنگساز:

اولین خواننده و آهنگساز ایرانی دارنده گواهی‌های حرفه‌ای از تبدیل موسیقی ایران به یک صنعت پولساز می‌گوید و البته از جایگاه بالقوه و بالفعل موسیقی ایران در ویترین جهانی هنر…

شهروند آنلاین: اولین خواننده و آهنگساز ایرانی دارنده گواهی‌های حرفه‌ای از Steinberg و Ableton آلمان است. عادل آروند سال 1371 زاده شده و توانسته گواهی آهنگسازی پروتولز نسل جدید از کمپانی Avid آمریکا را نیز دریافت کرده است. خوانندگی در ارکستر ایران-اتریش و ارکستر آنسامبل مسایا، تدریس پیانو و آهنگسازی، سرپرستی گروه کاما، سرپرستی گروه کودک و نوجوان سرای‌ هنر، نوازندگی پیانو و تنظیم ارکستر در کنسرت ترانه‌های قدیمی، اجراهای پژوهشی و همچنین نوازندگی هارمونیکا، درامز وگیتاربیس و… در کارنامه هنری او دیده می‌شود. آروند تاکنون از محضر استادانی همچون تیگران مزروپیان و محمدرضا ظریف آموزش دیده است و بعدتر نزد حمزه یگانه و محمد شریفیان به یادگیری ادامه داد. جز، پاپ، آراندبی و… سبک‌هایی است که آروند تجربه کرده است. گفت‌وگو با این هنرمند را در ادامه می‌خوانید:

* با توجه به شناختی که از موسیقی جهانی دارید، فکر می‌کنید در ایران بتوان این هنر را به صنعت تبدیل کرد و از آن به‌عنوان صنعت موسیقی نام برد؟

بله، می‌توانم بگویم که حتی این فرآیند شروع شده است. تبدیل هنر به صنعت دو محور دارد؛ یکی تکثیر مکانیکی یا نشر انبوه است که از نوشته‌های والتر بنیامین نظریه‌پرداز فرهنگی- هنری آلمانی استخراج شده و به‌ نوعی اساس قوانین حق پخش شده است و دیگری جذب سرمایه‌های عام، غیرتخصصی یا غیرعلاقه‌مند به موسیقی است. اولی که انجام شده است، اما دومی هنوز بسیار جای کار دارد. تا روزی که خانواده‌ها از فرزند موزیسین خانواده‌شان می‌خواهند که در کنار درس و کار به علاقه‌هایش مثل موسیقی برسد، یعنی موسیقی را به‌عنوان کار نپذیرفته‌اند، نشان از آن دارد که صنعت نشده است.

*چه زمانی موسیقی منبعی برای درآمد محسوب می‌شود و اصولا با هنر برای پول و کسب درآمد موافقید یا ادعای به‌اصطلاح روشنفکران را که از هنر برای درآمد استفاده نمی‌کنند را درست می‌دانید؟

از زمانی که صفت حرفه‌ای به آن اضافه می‌شود. به نظر من کار حرفه‌ای از زمانی شروع می‌شود که شما مراحل آموزشی و تمرینی را گذرانده‌اید و به‌عنوان گیرنده یا ارایه‌دهنده خدمتی در اکوسیستم موسیقی پول می‌پردازید یا دریافت می‌کنید و حرفه‌ای‌گری بدون تراکنش مالی و درآمد معنی ندارد؛ چراکه بدون درآمد حداقل هزینه‌های جاری و تبلیغاتی کار تأمین نمی‌‎شود و درنهایت هنرمند را در یک حلقه باطل حذف‌شدن می‌اندازد. با احترام به نظرهای برخی روشنفکران، هنرمند هم یک انسان است و نیاز به کسب روزی و ارتزاق دارد.

*چه زمانی این هنر در ایران صنعت می‌شود؟

تمام‌شدن‌ها نیاز به دو قسمت دارند: یکی اعمال قوانین، شیوه‌نامه‌ها و ساختار سازنده و دیگری ایجاد جذبه و کشش در جامعه‌ موردنظر.

اینجا هم دو اتفاق این است: اول اینکه قوانین کپی‌رایت و پرداخت حقوق صاحب اثر بابت دانلود، استریم، اجرای زنده، هماهنگ‌سازی و… ثبت و اجرا شوند، دوم فرهنگ حمایت از هنرمند، همکار، هموطن و دیگر ازاین‌دست از سمت مردم شکل بگیرد و هنرمند به‌عنوان شخصی بیشتر از یک سرگرم‌کننده و به‌عنوان یک سرمایه‌ ملی و ارزشی پذیرفته شود. من به‌شخصه از رفتار مردم انگلیس نسبت به هنرمندان و چهره‌هایشان لذت می‌برم که حمایت‌شان می‌کنند، برایشان رسانه می‌شوند و اصطلاحا بزرگ‌شان می‌کنند. اقلام فرهنگی- هنری مثل کنسرت، سینما، تئاتر، خرید آلبوم و… مثل نان و برنج جزئی از سبد خانوار است، کافی است یک فیلم سینمایی با بازیگر انگلیسی یا یک اثری از خواننده حتی درجه‌ دو و سه انگلیسی پخش شود، چنان او را حمایت می‌کنند که به ‌راحتی در چارت‌ها جای می‌گیرد، دقیقا برعکس کاری که فی‌الحال اکثر اوقات در جامعه ما رواج دارد!

*به تعبیر برخی قشر شارلاتانی که این روزها از موسیقی کسب درآمد می‌کنند، عرصه را برای هنرمندان واقعی این حوزه تنگ کرده‌اند. راه‌حل فرار از این بحران چیست؟

حقیقت من با عبارت شارلاتان که فرمودید موافق نیستم، زیرا چه بد چه خوب در طی سال‌ها افرادی که خدمتی واقعی به هنرمندان یا حتی تهیه‌کننده‌ها ارایه نمی‌کنند، جزئی از اکوسیستم موسیقی شده‌اند و با ایجاد سیستم دلالی و شبه مافیایی بعضی هنرمندان را تباه یا بعضا غیرهنرمندان را بزرگ می‌کنند. این موضوع جدیدی نیست و سال‌ها بوده است. مثل بحث تحریم که از سال‌های سال قبل همراه ما بوده و به ‌نوعی جزئی از سیستم تصمیم‌گیری ما شده است. حتی در کشورهای قدرتمند در صنعت موسیقی تا حدی وجود دارد. مشکل ما اینجاست که شدت آن به نسبت وسعت بازار زیاد است و هر هنرمندی احتمالا یک‌بار هم که شده، این ارتباط مسموم را با هزینه‌های کم یا زیاد تجربه می‌کند، تنها راه‌حل آن‌هم به نظر من بزرگ‌شدن بازار موسیقی و کاهش موانع است؛ یعنی تعداد سالن‌ها زیاد شود، هزینه‌های اجرا کاهش یابد، ممیزی کاهش یابد و درنهایت فضای موسیقی توسعه پیدا کند. درنتیجه شارلاتان‌ها به قول شما در بازار حل می‌شوند و به توفیق الهی آسیب‌شان کمتر می‌شود. هنرمندان هم لازم است یاد بگیرند هنر خود را بفروشند نه اینکه به‌رایگان پخش کنند.

*فکر می‌کنید موسیقی بتواند چرخ‌های اقتصاد مملکت را بچرخاند؟

این سوال خیلی کلی است و من به‌ تنهایی نمی‌توانم پاسخگوی همه‌ قسمت‌های آنکه از حوزه‌های تخصصی من خارج است، باشم و قطعا کارشناسان باید بررسی کنند و نظر بدهند. من می‌توانم به دادن یک‌سری اعداد و آمار گزینشی در این حوزه بسنده کنم و شنونده یا بیننده خود تحلیل کند.

درآمدهای مستقیم موسیقی اصولا در دودسته‌ کلی موسیقی ضبط شده و اجرای زنده قرار می‌گیرند. در سال 2019 درآمد مستقیم از موسیقی در کل دنیا در حدود 56میلیارد دلار بوده است که 21میلیارد دلار آن از فروش موسیقی ضبط‌شده به‌ صورت دانلود، استریم و… بوده است و استریم هم با کسب 56درصد از این مقدار با سهم 12میلیارد دلاری پرارزش‌ترین روش فروش موسیقی ضبط شده است. این تصویر تفکیک بخش‌های ارزشی صنعت موسیقی دنیاست، وارد سال 2020 هم نشدم؛ چراکه پاندمی ویروس کرونا تکانه شدیدی به بازار وارد کرد که اعداد را ممکن است به ‌صورت موقت دچار خلل کند. حالا برای مثال بخواهیم تأثیر این صنعت را روی یک اقتصاد بزرگ مثل اروپا را ببینیم. به گزارش مطالعات اقتصادی آکسفورد ارجاع می‌دهم که اعلام کرد بیش از یک‌سوم درآمد کل موسیقی توسط کشورهای اروپایی به‌علاوه انگلیس به ‌دست ‌آمده است. حالا قسمت جالب اینجاست که زنده‌شدن این صنعت در اروپا منجر به رونق فعالیت‌های غیرمستقیم موسیقی یعنی دیگر افرادی که به دلیل وجود این صنعت برایشان کار و درآمد ایجاد شده است و عدد خارق‌العاده‌ 81.9میلیارد یورو ارزش‌افزوده یعنی 0.44درصد تولید ناخالص ملی اروپا و نزدیک 10میلیارد یورو صادرات را برایشان به وجود آورده است و 2میلیون شغل؛ دقیق‌تر بگویم یک شغل به ازای هر 119 شغل، یعنی اگر یک صنعت قوی شود، زنجیره‌های اقتصادی زیادی را فعال می‌کند.

حالا در شرایط فعلی ایران کلا درآمد دانلود، استریم و… وجود ندارد و فقط می‌ماند اجراهای زنده توسط انگشت‌شمار خوانندهی شناخته‌شده که سالن پر می‌کنند، یعنی حساب کنیم عملا سهمی در اقتصاد ندارد.

به نظر بنده، مشکلات اقتصادی ما با صنعت موسیقی به ‌تنهایی حل نمی‌شود ولی با یک حساب سرانگشتی ظرفیت بیش از 190هزار شغل در راستای صنعت موسیقی ما وجود دارد که حتی نسبت به عدد نزدیک به 900هزار شغلی صنعت خودرو معنی‌دار است و تا قبل از پاندمی این عدد زیر 10هزار شغل بوده و الآن هم که با شرایط تعطیلی کنسرت‌ها الله‌اعلم.

*برای توزیع منصفانه درآمد حاصل از موسیقی چه پیشنهادی دارید که صرفا تهیه‌کننده و خواننده ذینفع نباشند؟!

این سوال یک جواب کوتاه دارد و یک جواب بلند. جواب کوتاه این است که عدالت در اینجا به معنی تقسیم برابر درآمد حاصل از موسیقی نیست؛ چراکه سهم زمان، سرمایه و همّ و غمی که خواننده، آهنگساز و تهیه‌کننده به‌عنوان صاحب اثر می‌گذارند، اصلا قابل ‌مقایسه با بقیه نیست.

اما در جواب بلند این صحبت بنده به معنی تأیید شرایط حال حاضر نیست، چراکه سیستم بهره‌کشی غیرمنصفانه‌ای به‌ مرور زمان به وجود آمده است که اقتصاد جامعه همکاران مثل نوازنده‌ها یا دیگر دست‌اندرکاران را ضعیف کرده است که عمده آن به محدودبودن مجوز و تعداد کنسرت‌های کوچک و بزرگ یا شرایط فصلی‌بودن کار موزیسین‌ها برمی‌گردد که اساسا مربوط به خواننده یا تهیه‌کننده نیست. پیشنهاد من این است که کمک کنیم فستیوال‌های موسیقی مفصل و چندروزه شکل بگیرند، استقبال از کنسرت‌های بی‌کلام، سولو آرتیست و اجراهای گروه‌های مستقل موسیقی بیشتر شود تا دیگر اقتصاد این حوزه در گروی خواننده و تهیه‌کننده نباشد و هرکس اندازه هزینه‌ای که می‌کند، زحماتش و سطح دغدغه‌اش از کار انتظارات داشته باشد و از شرایط مالی خوبی هم بهره ببرد. ترکیب گروه خیلی وقت‌ها بهتر از یک خواننده تنها به همراه انبوهی از هزینه‌ها و کارهاست و در طولانی‌مدت هم همه منتفع خواهند شد؛ چراکه در آن حالت صاحب اثر تمام گروه هستند، فقط این تفاهم مشترک به وجود آمده باشد که خواننده گروه صورت گروه است و بیشتر دیده می‌شود، منتی بر او نیست و طبیعت این کار است.

 *به کسب درآمد از ویترین موسیقی در سطح جهان خوشبین هستید؟

به‌عنوان یک فرد بله، ما در عصر ارتباطات هستیم و بستر ارتباطی با همه افراد دنیا برقرار است. قسمت سخت ماجرا ازاینجا شروع می‌شود که همه از این بستر بهره‌مند هستند بنابراین در اصطلاح مدیریتی با یک اقیانوس سرخ هنری و شلوغ در رده‌ جهانی مواجه هستیم که استراتژی‌های مخصوص به خود را می‌طلبد، من هم‌روی وجه تمایزم و شناسایی فضاهای بازتر موجود متمرکز و به این امر خوشبین هستم.

فقط من هم نیستم. از ابتدای سال 98 روند رو به صعودی حضور خوانندگان به‌ نام ایرانی را در یوتیوب و دیگر پلتفرم‌های پخش جهانی شاهد بودیم و همچنان هم ادامه دارد. این خود گواه دیگری بر دید مثبت هنرمندان ایرانی به حضور در موسیقی سطح جهان است.

*چشم‌انداز اقتصاد موسیقی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در سوال‌های قبل‌تر فکر می‌کنم عرض کردم که عرصه و ظرفیت برای رشد اقتصاد موسیقی به‌خصوص با رشد قشر خلاق ایران وجود دارد، اما حقیقت من هنرمندم نه قانون‌گذار هستم و نه مجری، این کار نیاز به یک تصمیم ملی و جمعی و همچنین ایجاد آمادگی در جامعه برای به نتیجه‌رسیدن دارد و آرزویم این است که یک روز این اتفاق را یعنی یک صنعت موسیقی تمام‌عیار در کشورم شاهد باشم.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.