وحید میرزایی- مثل همیشه جلوی دکه روزنامهفروشی ایستاده بودم و داشتم تیتر روزنامهها رو میخوندم: «تا پایان سال 1400 هفتاددرصد مردم واکسینه میشوند»، «از گوجه وزیر تا خیار نماینده»، «مردم نگران نباشند»، «مسئولان نگران معیشت مردمند»، «افزایش رضایت مردم از برنامههای صداوسیما» و…. تو همین حالوهوا بودم که دیدم یه نفر با خودش زمزمه کرد: «خدا رو شکر برای این موهبت خدمت.» نگاهش کردم دیدم چهرهاش آشناست. گفتم: «برادر من شما رو جایی ندیدم؟» حرف خودم رو قطع کردم و گفتم: «بهبه شما کجا اینجا کجا؟ شما الان باید خواب باشین.» گفت: «تیکه میندازی فرزندم؟ تا همین الان صحن بودم. دو دقیقه مرخصی گرفتم، یه کار اداری داشتم.» بهش گفتم: «تیکه چیه، نفرمایید. آقا خیلی خوشحالم از اینکه میبینمتون. چه خبر جون دل؟ برقراری عزیز؟ سر کیفی؟» جواب داد: «خدا رو شکر. این روزها درگیر کلیات بودجه هستیم دیگه. بالاخره مملکت رو یک سال میخوایم اداره کنیم. شوخی که نیست.» گفتم: «استاد؛ دولت مگه اداره نمیکنه؟» گفت: «بالاخره دولت داریم تا دولت. خدا رو چه دیدی.» یه چشمکی بهش زدم و گفتم: «آی شیطون. آتیشپارهای هستینها. برنامه دارین پس؟» جواب داد: «معلومه. خدمت به مردم مگه بدون برنامه هم میشه؟» گفتم: «نه والا. مورد داشتیم حتی با برنامه عمل کردن، مردم خدمت درد گرفتند؟ حالا اینارو ولش کن. این داستان طرح شفافیت نمایندگان چی بود بهش رأی ندادین؟» یهو عصبانی شد و گفت: «یه سوال دارم؟ شما دوست داری حموم خونت دیوار شیشهای شفاف داشته باشه که از تمام زوایا داخلش پیدا باشه؟» گفتم: «راسش خونه ما 45 متره، رسما حموم و دستشویی و آشپزخونهاش یکیه. از تمام زوایا همه چیزمون داخلش پیداست. اما حالا، نه دوست ندارم. منظور؟» گفت: «خب چطور شما دوست نداری شفافیت رو توی خونهات برقرار کنی اون وقت انتظار داری ما همه چیزمون رو در تالار شیشهای قرار بدیم و همه ببینند؟ این درسته؟» گفتم: «بذار پیشونیات رو ببوسم لعنتی. یعنی مثالی که زدی یه تار مو رو بدنم نذاشت. یه برنامه بذار یه سفر شمال با هم بریم. خوش میگذره.» گفت: «تیکه میندازی؟» گفتم: «معلومه نه. درست میگی واقعا. حالا که فک میکنم میبینم واقعا دلم نمیخواد تن بیلباسم رو کسی ببینه. آقا حله. من قانع شدم. اصلا مگه نمایندگان نیاز به شفافیت دارن؟ دور هم نشستن دارن فرتوفرت خدمت میکنند دیگه.» سرش رو تکون داد و گفت: «والا البته با فشار افکار عمومی احتمالا دوباره رأیگیری کنند این طرح شفافیت رو.» گفتم: «من از طرف افکار عمومی عذر میخوام. برو دیگه دیرت شد. بنداز خط ویژه برو که برسی. خدا به همرات.»
لینک کوتاه:
https://shahrvandonline.ir/48674