تحمیل یک انتخاب تلخ
گزارشی تحلیلی بر چرایی خودکشی، اینکه بَدنکُشی را باید پدیدهای فردی در نظر گرفت یا اجتماعی
خودکشی همزمان چهار دختر در بابل. خودکشی پسری 18ساله بعد از برگزاری آزمون کنکور. حلقآویز شدن یک پسر 10ساله در شهرستان دیر. خودکشی پسری 12ساله با کلت کمری. اینها گوشهای از اخبار مربوط به بَدنکُشی در ماههای اخیر است. خودکشی یا بَدنکُشی. اقدامی خودخواسته برای پایان دادن به زندگی. فرآیندی پیچیده متشکل از عوامل زیستشناختی، ژنتیک، روانشناختی، اجتماعی، فرهنگی، سياسي، اقتصادي و … امنيتي. پدیدهای که برخلاف تصورات رایج تنها به سطح درآمد افراد ارتباط ندارد. بررسیها نشان از این دارند که کرهجنوبی با سطح قابل قبولی از توسعهیافتگی رده دهم جهان را در خودکشی دارد. ژاپن در سطحی بحرانی است. در بسیاری از کشورهای اروپایی هم خودکشی علت اصلی مرگ افراد 15 تا 24 ساله است؛ البته در مردان بیشتر.
آمارهای جهانی 1.4درصد مرگومیرها را به بدنکشی نسبت میدهند. هرچند در کشورهای صنعتی بدنکشی بعد از بيماريهای قلبی، سرطان، سکته مغزی، تصادفات، ذاتالریه و بيماريهای قند، مهمترین عامل مرگومیر محسوب ميشود.همین آمارها گواه این مسألهاند که در مقابل یک خودکشی موفق، بهطور متوسط 10 اقدام به خودکشی وجود دارد.
لیلا مهداد- آمار سازمان بهداشت جهاني و ساير مراجع بينالمللي هم میگویند، سالانه بیش از هشتصد هزار نفر جان خود را بر اثر خودکشی از دست میدهند، یعنی هر 40ثانیه یک نفر. بدنکشیهایی که در تقسیمبندی جنسی مشخص میکند در مردان حدود 12 در يكصدهزار و در زنان حدود 8 در يكصدهزار نفر است.
و اما ایران. پژوهشهای جدید از افزایش 60درصدی بدنکشیها در چهارساله 1394 تا 1398 خبر میدهند. هرچند همین پژوهشها تاکید دارند که در سه ماهه نخست 1399 نسبت به مدت مشابه تعداد بدنکشیها افزایش معناداری یافتهاند. حتی در ماهیت و کیفیت آن. به این معنا که بدنکشی در گذشته بیشتر توسط نوجوانان، جوانان و بزرگسالان در سنین 15- 45 سال به روشهایی هولناک انجام ميگرفته. امروز افراد از روشهای جدید اقدام به بدنکشی میکنند و گستره این پدیده به کودکان هم کشیده تا جایی که اخیرا شاهد خودکشیهای دستهجمعی و خانوادگی نيز بودهايم. درواقع به جرأت میتوان از کاهش سن خودکشی و افزایش تلفات خودکشی در کشور یاد کرد. (مریم عباسینژاد، مدیر برنامه پیشگیری از خودکشی دفتر سلامت روان وزارت بهداشت، ..baharnews.ir۱۳۹۹/۰۳/۲۴)پدیدهای که جامعهشناسان و روانشناسان در گفتن از آن مسائل اجتماعی را در کنار دغدغههای فردی شهروندان میبینند. اقدامی که در ظاهر خودخواسته است اما در بطن آن نمیتوان لایههای زیرینش را نادیده گرفت و از کنار آنها بیاعتنا گذشت. در ادامه نگاهی داریم به نظرات برخی از جامعهشناسان، روانشناسان و آمارهایی که از چرایی این معضل اجتماعی روایت میکنند.
بَدنکُشی؛پدیدهای چندوجهی
جامعه ایران، جامعهای در حال گذار از سنتی به مدرن است. موضوعی که میتواند در میان عوامل دخیل در بدنکشی به آن استناد کرد. به باور دورکهایم، بیماری روانی تنها عامل تعیینکننده در عمل فردی انتحار نیست. این جامعهشناس فرانسوی معتقد است در زمانها و مکانهایی که افراد دچار کمبود روابط اجتماعی و هنجارهای اخلاقی میشوند، میزان خودکشی میل به سیر صعودی میکند. به باور دورکهایم خودکشی انتخاب فرد است اما این انتخاب بیتردید تحتتأثیر عوامل اجتماعی است. هرچند محمد ایرانمنش، جامعهشناس بر این باور است که اغلب خودكشيها، زاده ميزان آستانه تحمل شخص اقدامكننده نسبت به شكاف بين واقعيات پيرامون او و انتظاراتش است؛ مجموع شرايط اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي، رواني و… در محيط زندگي. ایرانمنش معتقد است خودكشيها با نيات متفاوتي صورت ميگيرند و انواع متفاوتی دارند. «شاهد آشفتگيهاي شديد و تناقضات فراواني در سامانههاي گوناگون جامعهايم كه بسترهاي مساعدي را براي بحران خودكشي فراهم آوردهاند.» این پژوهشگر اجتماعی در تشریح جامعه کنونی ایران میگوید: «اکنون فقر، نابرابري، تبعیض و بيماري در حدي است که سرپرستان خانوارها با مصائب روحی و روانی فراواني دستوپنجه نرم ميكنند.»
برخلاف روند جهانی که معمولا مردها بیشتر خودکشی میکنند آمار ارتكاب به خودکشی در زنان ایران در حال افزایش است.» این پژوهشگر اجتماعی خودکشی زنان در ایران را بالاترین نرخ در خاورمیانه میداند. پدیدهای که اغلب در استانهاي غربي كشور بهخصوص در ایلام، کرمانشاه و کردستان روي ميدهد. «پیشبینی ميشود در نتيجه ادامه سير اوضاع كنوني، متأسفانه موج ابتلا به افسردگیهای شدید و خودکشیها تا آیندهاي نامعلوم رشدي شديد داشته و شاهد افزایش خودکشیها در بین نوجوانان و کودکان باشيم.»
نااميدي، سرگشتگي و احساس بلاتكليفي
ایرانمنش قربانیان اصلی شرایط فعلی را جوانان میداند؛ قشری با محدودیتهای بسیار و مواجه با کمبود شادی و تفریح. «لاجرم دچار نااميدي، سرگشتگي، احساس بلاتكليفي، افسردگي و نهايتا پرخاشگري، پريشان حالي و بيماريهاي رواني ميشوند.» به باور او این بخش از جامعه معمولا مستعد گرايش به سوي اين بحران ميشوند، یعنی بدنکشی. این جامعهشناس، زنان را قشر آسیبپذیر در برابر بدنکشی میداند. ایرانمنش معتقد است زنان در کنار عوامل مشترک با سایر اقشار در اثر ستم تبعيض جنسيتي در قوانين و در روابط عيني، دستخوش انواع محروميتها و سرخوردگيها هستند. «برخلاف روند جهانی که معمولا مردها بیشتر خودکشی میکنند آمار ارتكاب به خودکشی در زنان ایران در حال افزایش است.» این پژوهشگر اجتماعی خودکشی زنان در ایران را بالاترین نرخ در خاورمیانه میداند. پدیدهای که اغلب در استانهاي غربي كشور بهخصوص در ایلام، کرمانشاه و کردستان روي ميدهد. «پیشبینی ميشود در نتيجه ادامه سير اوضاع كنوني، متأسفانه موج ابتلا به افسردگیهای شدید و خودکشیها تا آیندهاي نامعلوم رشدي شديد داشته و شاهد افزایش خودکشیها در بین نوجوانان و کودکان باشيم.»
شرایط نامطلوب اجتماعی و تابآوری ضعیف
بدنکشی هم جنبه فردی و هم اجتماعی دارد. در واقع هر چهار بعد جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی در این اقدام دخیلاند. این در حالی است که برخی افراد به صورت جسمی آمادگی زیستی برای افسردگی و دیگر اختلالهای روانی و نیز بدنکشی را به ارث میبرند. هرچند افرادی هم به دلیل ابتلا به مشکلات روانی، عاطفی و هیجانی دست به بدنکشی میزنند. جمعیتی که اغلب انعطافپذیری روانشناختیشان کاهش یافته و در حل مسأله و تابآوری ضعیف هستند. گروهی دیگر هم در اثر شرایط نامطلوب اجتماعی و فشار عوامل خارج کنترل و تحملشان را از دست داده و دست به این اقدام میزنند. مجتبی دلیر معتقد است از نظر روانشناسی اجتماعی هر رفتاری از جمله بدنکشی تابع تعامل تیپ شخصیتی و محیط فرد است. این عضو هیأتمدیره و دبیر انجمن روانشناسی اجتماعی ایران بر این باور است عوامل فردی و شخصیتی بسیار بیشتر از عوامل محیطی و اجتماعی قابل کنترل بوده، در اختیار فردند و میتوان آنها را در جهت مثبت و مطلوب تغییر داد. هرچند عوامل اجتماعی در تعیین رفتار افراد نقش غیرقابل انکاری دارند. این روانشناس با اشاره به جمله معروفی در زمینه بدنکشی با این مضمون که به سمت پل میروم، اگر در مسیر حتی یک نفر به من لبخند بزند، نخواهم پرید ادامه میدهد: «این متن نشان از اهمیت محیط و اجتماع دارد که میتواند مانع یا مشوق تن دادن به بدنکشی باشد.»
به باور او در جامعهای که افراد آنقدر گرفتار روزمرگیها هستند که گفتوگو و ارتباط در خانوادههایشان به چند دقیقه محدود شده، نمیتوان چندان امید به اصلاح و پیشگیری از این مشکل مهلک داشت! «نقش عوامل فرد و روانشناختی در آموزش، پیشگیری، درمان و توانبخشی افراد است که اهمیتی فوقالعاده مییابد.»
کسی که اقدام به بدنکشی میکند و شوربختانه موفق به از بین بردن جسم خود میشود قادر به از بین بردن دیگر ابعاد وجودی خویش نیست! در حالی که اغلب انگیزه از بین بردن بدن، از بین بردن مشکلات اجتماعی است!»
نقش اساسی جامعه در سلامت و سعادت شهروندان
این روانشناس با اشاره به اینکه انسان، موجودی اجتماعی است، میگوید: «جامعه در سلامت و سعادت شهروندانش نقشی اساسی دارد. جامعهای که شرایط برآورده کردن نیازهای اولیه افراد خود را فراهم نمیآورد بستر مناسبی برای پرورش افراد با افکار بدنکشی خواهد داشت.» در جامعهای که پیدا کردن کار نیاز به تجربه دارد و کسب تجربه هم نیاز به داشتن کار! در جامعهای که نوجوانان زود عاشق و زود فارغ میشوند و رکورد آمار طلاق را میشکنند! در جامعهای که فقط پول و پارتی حلال مشکلات است! در جامعهای که از هر 5 نفر یک نفر درگیر پرونده قضائی است! در جامعهای که اعتماد جایش را به احتیاط داده است! و دهها مورد دیگر، آمار افراد بدنکشگرا افزایش پیدا خواهد کرد. توقع بیجا و انتظارات بالا از نوجوانان و جوانان، مقایسه خود با گروه همسالان، باورهای نادرست القاشده توسط دیگران، چالشهای مغرضانه و دستکاریکننده روانشناختیِ موجود در فضای مجازی، والدین آموزش ندیده برای فرزندپروری با کفایت، ناکامیهای مکرر در کسب موفقیتهای اجتماعی، تحصیلی، شغلی و ازدواج، نقص و کاستی در اصول اعتقادی، معنوی و مذهبی، ناامیدی از رسیدن به خواستهها، دیدن و شنیدن خبرهای بدنکشی و الگوبرداری از آنها و عوامل متعدد دیگر از عوامل اجتماعی دخیل در بدنکشی است.«کسی که اقدام به بدنکشی میکند و شوربختانه موفق به از بین بردن جسم خود میشود قادر به از بین بردن دیگر ابعاد وجودی خویش نیست! در حالی که اغلب انگیزه از بین بردن بدن، از بین بردن مشکلات اجتماعی است!» دلیر بر این باور است تقریبا تمام اقدامهای بدنکشی با مراجعه به روانشناسان ماهر، متعهد و متخصص قابل پیشگیری هستند.«این مسئولیت برعهده مسئولان، ما، شما و همه شهروندان است که با نشانههای فرد در معرض بدنکشی آشنا بوده و مجهز به مهارت معرفی چنین فردی به روانشناس متخصص در این زمینه باشیم.»
خودکشی؛ فریاد استمدادطلبانه
افکار خودکشانه و نمایش خودکشی در حوزه عمومی که بهشدت در جامعه ما رواج پیدا کرده بهعنوان کدهایی است که باید نظام اجتماعی را به تفکر وا دارد زیرا خودکشی در انظارعمومی انعکاس خشم و تنفر فروخفتهای است که فرد با نابودی خودخواسته، تلاش دارد تا قضاوتهای عمومی را علیه نهادهای اجتماعی ناکارآمد برانگیخته و حساس کند. بهعبارتی دیگر انواع خودکشیهایی که اخبارش را به کرات میشنویم ریشه روانی نداشته بلکه مشخصا از کژکارکردی ساختارها و نهادهای اجتماعی نشأت میگیرد و خودکشی در این شرایط را میتوان نوعی فریاد استمدادطلبانه تلقی کرد. مصطفی آبروشن بر این باور است خودکشی اقدامي است كه شخص با آگاهی كامل در مورد نتايج مرگبارش، به زندگي خود خاتمه ميدهد در بهترین مفهوم میتوان آن را یک ناراحتی چندبعدی در انسان نیازمند دانست.«خودکشی در ظاهر شاید یک مشکل فردی تلقی شود ولی از آنجایی که فرد در اجتماع زندگی میکند و همواره وضعیتی کنترل ناشدنی از سوی جامعه بر او تحمیل میشود، باید بهعنوان یک مسأله اجتماعی مورد واکاوی دقیق قرار گیرد.»
«به علت نگرش عمومی بسیار منفی نسبت به خودکشی، ابهامات زیادی در مورد آمار خودکشی در ایران وجود دارد و از سوی دیگر به علت قبح شرعی و اجتماعی، بستگان افرادِ خودکشیکننده این عمل را ننگ و بیآبرویی تلقی کرده و از افشای آن خودداری میکنند.»
خودکشی انعکاس تنهایی، انزوا یا طردشدگی اجتماعی
خودکشی در جوامع در حال گذار عموما با این هدف مشخص رخ میدهد که فرد رابطه خود و جامعه را گسسته و ناچیز فرض میکند و همبستگیهای اجتماعی از قدرت چندانی برخوردار نیست که او را علیه تصمیم «خود ویرانگرانه» منصرف کند. به عبارتی هر چه وابستگیهای فرد با خانواده و گروههای اجتماعی سست و ناچیز باشد ایمنی فرد نسبت به خودکشی کمتر خواهد شد. درواقع خودکشی انعکاس تنهایی، انزوا یا طردشدگی اجتماعی در افرادی است که در جمع زندگی میکنند اما احساس میکنند از حمایتهای گروهها و نهادهای اجتماعی بیبهرهاند. «به علت نگرش عمومی بسیار منفی نسبت به خودکشی، ابهامات زیادی در مورد آمار خودکشی در ایران وجود دارد و از سوی دیگر به علت قبح شرعی و اجتماعی، بستگان افرادِ خودکشی کننده این عمل را ننگ و بیآبرویی تلقی کرده و از افشای آن خودداری میکنند.»
طبق آمارهای منتشر شده نیمی از خودکشیها در شهرهای بزرگ، یکچهارم در شهرهای کوچک و متوسط و بقیه در روستاها اتفاق میافتد. افکار خودكشي در بسياري از اقشار مردم از جمله جوانان، مردان، زنان و افراد مسن ديده ميشود كه عدم برنامهریزی صحیح جهت پيشگيري از آن ميتواند اقدام به خودكشي را استمرار بخشد. این جامعهشناس خودکشی را یک معضل اجتماعی میداند؛ با ابعاد مختلف و پیچیدهای که در نتیجه تعامل عوامل متعدد روانشناختی، اجتماعی، فرهنگی و محیطی بهوجود میآید.
همگی مسئولیم
بحران خودكشی معمولاً توسط یك تجربه آسیبزا یا مجموعهای از تجارب تلخ شامل فقدان عزیزان، خواستنها و نتوانستنها، ناكامی در رسیدن به اهداف یا مشكلات شخصی مزمن كه احساس خود ارزشمندی شخص را پایمال میكند، ایجاد میشود. به عبارتی زمانی كه نظام مقابلهای شخص قادر به سازگاری و رویارویی با تجارب منفی زندگی نباشد، افسردگی و یأس ناشی از آن میتواند شخص را به افكار خودكشی آسیبپذیر کند. عموما شخصِ در معرض خودكشی به دلیل احساس بیگانگی، از تعاملات اجتماعی كنارهگیری میكند. او در پس انبوه جمعیت احساس انزوا و تنهایی دارد.«بیشتر منابعی که در زمینه خودکشی وجود دارند بر این باورند که خودکشی فرایندی اجتماعی است.» تلاشهای ناموفق برای خودکشی معمولا منجر به این میشود که دیگران رفتارشان را در اعتنا و احترام به فرد خودکشیکننده تغییر دهند، بنابراین فرد خودکشیکننده ممکن است برای بهدست آوردن توجه، تغییر رفتار دیگران، دلسوزی استوار و نظیر اینها دست به خودکشی بزند. «اینگونه خودکشیها تقریبا همیشه در نزدیکی افراد دیگر رخ میدهند.»
اگرچه خودکشی برای سلامت عمومی جامعه خطرناک است و ممکن است در هر قشری از جامعه اتفاق بیفتد ولی بالقوه قابل پیشگیری است، بنابراین عواملي نظير ایجاد فرصتهای برابر اجتماعی، اشتغال بهینه و رفع بیکاری، حمايت از طرد شدگان اجتماعي و آموزش مهارتهای زندگی در شهروندان ميتوانند در پيشگيري از وقوع خودكشي موثر باشند.