سنگ اول:
سال نو مبارک. اخم نکنید. ما ایرانیها تا اردیبهشت سال نو را به هم تبریک میگوییم. برای همین در روزهای آینده هم تا مطلب کم بیاورم، با سال نو مبارک پرش میکنم. خیلی هم حلال است.
سنگ دوم:
یکی از زیباییهای کشور این است که به مشکلاتش اضافه میشود. مثلا قبلا مشکلمان این بود که در ابتدای سال تا میپرسیدیم ساعت چند است همه میپرسیدند «قدیم یا جدید؟» از امسال و با توجه به اختلاف بین علما که بالاخره امسال شروع قرن جدید است یا خیر، تا میگویی قرن، همه میپرسند قرن جدید یا قدیم؟ حالا از همین روزها مشکل جدیدی هم به اینها اضافه خواهد شد. با توجه به پروسه حذف چهار صفر از جلوی پول ملی و چاپ اسکناسهایی که صفرهایشان کمرنگ است، تا یکی از شما قیمت چیزی را بپرسد و شما به فرض محال بگویید پنجاه تومان (چون جنس با این قیمت در داستانها هم پیدا نمیشود) فوری همه میپرسند پنجاه قدیم یا جدید؟
سنگ سوم:
به برادرم گفتم قدر ماشینت را بدان. قیمتش سر به فلک گذاشته. جواب داد: بله. البته قیمت عوارضش هم سر به فلک گذاشته. با اعمال سیاستهای هوشمندانه و بدون اینکه احدی از ملت رضایت داشته باشند، قیمت ماشین رفته بالا و حالا که بر اثر اقدام مسئولان قیمتها بالا رفته، ما باید تنبیه شویم و قیمت عوارض ماشینمان برود بالا. تازه مالیات هم میگیرند. صدای ناشناسی گفت یکبار موقع خرید خودرو مالیات میگیریم و یکبار هنگام استفاده از آن. برادرم گفت: بله. درست مثل اینکه بروی رستوران ناهار بخری و مالیاتش را بدهی. غذا را بیاوری بگذاری در مایکروویو تا ویروس کرونایش از بین برود. تا غذا را دربیاوری فوری مالیات استفادهاش را هم بپردازی. زیبا نیست؟
صدای ناشناس گفت: تقصیر ماست که برای حل مشکلات شما قرارگاه تشکیل میدهیم. نمونهاش همین قرارگاه ساماندهی مرغ.
برادرم جواب داد: اتفاقا مثال خوبی بود. تا قرارگاه تشکیل شد، قیمت مرغ رفت بالا. چرا؟ چون قرارگاه مرغ، کارمند دارد و تأمین حقوقشان وظیفه ماست. زیباتر نیست؟
صدای ناشناس رفت و تو افق محو شد!
شهرام شهیدی