نامه‌ای به دوست و همرزم میدان جنگ

به بهانه سالروز شهادت علی صیاد شیرازی فرمانده بزرگ و بی‌بدیل ارتش ایران

شهروند| «اینکه شما می‌بینید یک ملت، بزرگش، کوچکش، زن و مردش، جوانش، پیرش، امروزیش، دیروزیش، برای ابراز احترام به پیکر شهید، اجتماعی عظیم را به وجود می‌آورند که جزو تشییع‌های کم‌نظیر در دوران انقلاب بود، به خاطر اخلاص و صفاست. خدای متعال دل‌ها را متوجه می‌کند. ما این را لازم داریم و الحمدلله امروز هم افراد اینگونه داریم.» اینها بخشی از بیانات مقام معظم رهبری درباره ویژگی‌های امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی بود. حالا 22سال از آن روز می‌گذرد، از آن صبح غم‌انگیزی که او جلوی چشمان فرزندش(مهدی) با دستانی خالی و بی‌دفاع با شلیک گلوله در مقابل در خانه‌شان به شهادت رسید.

عقربه‌های ساعت 6 و 30دقیقه صبح را نشان می‌داد، که علی صیاد شیرازی خودروی تویوتایش را روشن کرد تا فرزندانش را به مدرسه برساند. مهدی در آهنی سفیدرنگ حیاط‌شان را باز کرد و ماشین پدر که از در خارج شد، آخرین تصویری بود که او از زنده‌بودن پدر به یاد دارد.

ماشین جلوی در متوقف شد که یک‌نفر با لباس نارنجی رنگ شهرداری درحالی که ماسک زده بود و جارویی در دست داشت، به سمت او آمد و نامه‌ای به صیاد داد.

مهدی هنوز قفل در را نبسته بود که صدای شلیک افکارش را پاره کرد. پدرش غرق در خون پشت فرمان خودرواش به شهادت رسیده بود و عامل ترور از صحنه جرم متواری شد. مهدی بارها و بارها این تصویر را در ذهنش مرور کرده و مجبور بوده تا جزئیات آن روز سیاه را برای خانواده و دادگاه و رسانه‌ها هم روایت کند: «من در حیاط را باز کردم و به بیرون نگاهی انداختم، پدرم دو تا کیف داشت و در صندوق عقب را باز کرد و کیف‌ها را در آنجا گذاشتند، اسلحه داشتند ولی در کیف‌شان گذاشته بودند. من خم شدم که قفل پایین در را باز کنم که دیدم یک رفتگر دوید به سمت خانه ما و شروع به جاروزدن کرد. در همین لحظه پدر ماشین را روشن کرد و از در حیاط خارج شد و در مقابل خانه توقف کرد.

من داشتم در را می‌بستم که دیدم رفتگر به سمت پدرم رفته و نامه‌ای را به او داده و چند ثانیه بعد صدای تیراندازی شنیدم. نگاهم به سمت صدا برگشت که دیدم با دو دستش اسلحه را به سمت پدرم گرفته و شلیک می‌کند. برگشتم به سمت خانه، برادرم محمد هم رسید. من در کوچه می‌دویدم، نمی‌دانستم چه کار باید بکنم واقعا.»
روایت تلخ ترور شهید صیاد شیرازی آنقدر تکان‌دهنده است که هنوز هم که آن روز را مرور می‌کنیم، همچنان می‌گوییم ای کاش و ای کاش. نکته مهم در روایت زندگی و شهادت صیاد این است که او هرگز نمی‌خواست با محافظ و راننده شخصی در بین مردم ظاهر شود و همین هم فرصتی شد برای تروریست‌های منافق تا به راحتی به او نزدیک شوند تا پرونده یکی از بزرگ‌ترین فرماندهان بزرگ ارتش جمهوری اسلامی در صبح 21 فروردین 1387 و درست 10سال بعد از جنگ تحمیلی به درجه شهادت نائل شود.

نامه صیاد شیرازی به صمیمی‌ترین دوستش

جنگ، مردان و زنان بزرگی را از ما گرفت. انسان‌هایی که راهشان دفاع از میهن و مردمان ایران بود و حالا تنها دِینی که به گردن ماست، شناخت جهان‌بینی شهدای از خود گذشته، برای ادامه زندگی بدون آنهاست.

از صیاد شیرازی روایت‌های زیادی وجود دارد. او مردی متدین، مهربان و تحصیلکرده بود. تسلطش به زبان انگلیسی در بین فرماندهان هم‌نسلش مثال‌زدنی بود و خط فارسی را آنقدر زیبا می‌نوشت که امیر دادبین فرمانده اسبق نیروی زمینی ارتش نامه‌ای که او سال‌ها پیش برایش نوشته بود را قاب کرده و به دیوار خانه‌شان زده است.

نامه‌ای که هنوز هم خواندن دوباره‌اش برای آقای دادبین که سال‌ها همرزم صیاد در جبهه‌های جنگ بود، تازگی دارد و وقتی همسرش ملیحه نیشابوری متن آن را با صدای بلند می‌خواند، مدام سرش را به علامت تأیید تکان می‌دهد: «و من يتق‌الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب و من يتوكل علي الله فهو حسبه ان الله با امره قد جعل الله لكل شيئا قدرا(سوره طلاق).

در حدیث برای ما نقل کرده‌اند که اگر می‌خواهی حال و روح درستی در اقامه نماز واجبت داشته باشی، به این موضوع بیندیش که نمازت آخرین نماز است. با الهام از نکته فوق همیشه به خودم نهیب می‌دهم که اگر می‌خواهی درست از آزمایش خدا در انجام تکلیف الهی بربیایی، به این موضوع بیندیش که مسئولیت کنونی‌ات آخرین تکلیف و وظیفه الهی است که بر دوشت نهاده شده.

آن‌وقت است که زمینه پیدا می‌کنم، نیت، فکر، زبان، قلم و عمل‌ام رنگ الهی بگیرد و کار را برای خدا انجام دهیم. با چنین روحیه و تفکری، قلبم مالامال امید می‌شود به اینکه خدای متعال به من معرفت، بصیرت و دستگیری بخشد چون کار به خودش تعلق دارد.

برادر و همرزم گرامی تیمسار سرتیپ احمد دادبین فرمانده محترم نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی حسن اعتماد و عنایتی را که رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا بر شما داشته و چنین امانت بزرگی را به دست شما سپرده‌اند، تبریک عرض می‌کنم. برای شما دعا کرده و می‌کنم و از درگاه باری تعالی مسئلت دارم که به جنابعالی توفیق دهد و براساس سوابق جهاد و تلاش و عهده‌داری مسئولیت‌های مهم ارتش و برخورداری از روحیه انقلابی و نیروی ابتکار و خلاقیت امانتدار سرافرازی باشید.

بدیهی است در اطاعت از حکم مبارک ولی امر مسلمین و فرماندهی کل قوا، مهیا شده‌ام در یاری همرزم جوان خود، آنچه را که از دستم برآید دریغ نکنم. «من کان لله کان الله له» خداوند همه ما را با اعوان و انصار حجت خود حضرت مهدی(عج) و نایب بر حقش حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مدظله العالی گرداند. 1373/8/7

امیر، احمد دادبین یکی از کسانی است که سال‌ها در جبهه‌‌ها برای دفاع از ایران و هموطنانش با دشمنان جنگیده، از جنگ‌ها و خرابکاری‌های منافقین در کردستان تا پیشروی عراقی‌ها در خاک وطن.

حالا او یک یادگار بزرگ از نسل صیاد شیرازی‌ها و مردان و زنان فداکاری است که جانشان را در راه خاک وطن به خطر انداختند و بعضی‌هایشان به شهادت رسیدند و عده‌ای هم مثل او میراثی ماندگار از آن نسل طلایی هستند.

در سالروز شهادت صیاد شیرازی، به خودمان یادآوری کنیم که امروز، آن مردان و زنان از خود گذشته هشت‌سال دفاع مقدس که زنده از میدان جنگ بیرون آمدند، چقدر در یاد و خاطره‌های ما مانده‌اند؟! آنها را فراموش نکنیم.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.