مجمع سرّی
نویسنده انگلیسی که انتقادهای تندی به تونی بلر وارد کرده بود، حالا به ماجرای جاهطلبیهای کلیسا رسیده است
رابرت هریس که در کتاب قبلی خود «سرزمین آبا و اجدادی»، تونی بلر، نخستوزیر انگلیسی را به تمسخر گرفته بود، حالا سراغ جاهطلبیها و خشونتهای نهفته در کلیسا رفته است. کتاب «مجمع سرّی» اولین بار در سال 2016 منتشر شد و بهتازگی با ترجمه مهدی فیاضیکیا از سوی انتشارات «چترنگ» در ایران چاپ شده.
شهروندآنلاین: اسقف اعظم مرده است و پشت درهای بسته کلیسای سیستین، 118 اسقف بلندپایه از سراسر جهان، در محرمانهترین انتخابات دنیا شرکت خواهند کرد. شخصیت اصلی این اثر، کاردینال لوملی، انسانی شایسته و متفکر است که وظیفه دارد این 118 خودشیفته بیرحم را رهبری کند، سنتگرایان را از ترقیخواهان دور نگه دارد و از آغاز یک جنگ مقدس جلوگیری کند. آنها مردانی بهظاهر مقدس هستند، اما در وجودشان جاهطلبی موج میزند و درواقع هر کدام، رقیب یکدیگر به حساب میآیند. در طول 72 ساعت آینده، یکی از آنها به قدرتمندترین شخصیت معنوی منطقهای وسیع تبدیل خواهد شد. «مجمع سرّی» درواقع در جهانی اتفاق میافتد که در آن جاهطلبیهای انسان به آسمان پهلو میزند. رابرت هریس، نویسنده این کتاب، زاده 7 مارس 1957 است. او رماننویسی انگلیسی است که قبلا به کار روزنامهنگاری و خبرنگاری تلویزیون مشغول بود. هریس در دانشگاه کمبریج به تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی روی آورد و سردبیر قدیمیترین ژورنال دانشجویی این دانشگاه شد. اولین کتاب او در سال 1982 به چاپ رسید. اگرچه او کار خود را با آثار غیرداستانی شروع کرد، اما شهرت خود را از نوشتن آثار داستانی تاریخیاش به دست آورد. او با «سرزمین آبا و اجدادی» یکی از پرفروشترین آثارش شروع به نوشتن کرد که حول محور حوادث مربوط به جنگ جهانی دوم میچرخید. در شاهکار دیگری به نام «شبح» هم با فراست و شوخطبعی تونی بلر را به باد انتقاد گرفت. پس از آن بر حوادث روم باستان متمرکز شد و به طور کلی آخرین کارهای او در زمینه تاریخ معاصر است. کتاب «مجمع سرّی» که اولین بار در سال 2016 منتشر شد و بهتازگی با ترجمه مهدی فیاضیکیا از سوی انتشارات «چترنگ» در ایران چاپ شده، اثری جذاب و سرگرمکننده است. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگویی است با رابرت هریس درباره این کتاب، کاردینالها، مقامهای بلندپایه کلیسای کاتولیک و خشونت دنیای امروز.
شما اعتقاد دارید که بعضی از کاردینالها و دیگر شخصیتهای ارشد کلیسای کاتولیک هیچ اعتقاد یا باوری نسبت به خدا ندارند و فقط شیفته قدرت و زرق و برق جاه و مقام آن هستند؟
مطمئن هستم بعضی وقتها چهرههای بلندپایهای به قدرت میرسند که در ایمان خود دچار بحران میشوند، اما تصمیم میگیرند به جای اینکه سبک زندگی خود را کنار بگذارند، همان اعتقادات باطل خودشان را دنبال کنند. اما شانس تبدیل شدن به یک کاردینال خیلی زیاد است، هیچکس هرگز نمیتواند آن را به عنوان یک «حرفه» به معنای واقعی کلمه دنبال کند. یک حرفه است، اما خیلی از اسقفها و کاردینالها مرتکب گناه میشوند و خب این مسأله با ایمان نداشتن به خدا یکی نیست.
برای نوشتن این اثر، کار تحقیقاتی سختی داشتید؟ شما همیشه برای اطمینان ازصحت کار، بلا استثنا از عناوین و موقعیتهای واقعی در رمان استفاده میکنید.
این تحقیق برای من خیلی لذتبخش بود، اگرچه از نظر فکری میتوان گفت واقعا طاقتفرسا بود، چون من را مجبور کرد نهتنها ساختار کلیسای کاتولیک و به دنبال آن استفاده از عناوین و موقعیتهای واقعی، بلکه الهیات آن را هم درک کنم. در ابتدا سعی میکردم انجیلها را بخوانم، چون نوعی ثابت و معیار برای من فراهم میکردند و در واقع همه چیز در کلیسا، نحوه رفتار و حتی صحبتکردن کاردینالها، به زندگی مسیح برمیگردد.
همیشه صحنههای تاریخی بزرگی را برای رمانهای خود انتخاب میکنید؛ پیروزی نازیها بر انگلیس در «سرزمین آبا و اجدادی»، نخستوزیر سابق انگلیس مثل بلر که برای احیای اعتبار خود در «شبح» مبارزه میکند، نبرد برای «رسیدن به مقام پاپ» در این اثر و… هرگز وسوسه نمیشوید مثلا طرح نوشتن یک رمان را در میلتون کینز بریزید که در سال 1960 اتفاق بیفتد و شخصیت اصلی آن مأمورتحویل شیر باشد؟
من به موضوع قدرت علاقه بیشتری دارم، چگونگی دستیابی به آن و اینکه رسیدن به مقام و قدرت با افرادی که صاحب آن هستند، چه میکند. اگر همین مرد شیرفروشی که میگویید در سال 1960 در میلتون کینز ابتدا به نماینده مجلس و بعد از آن به وزیر کابینه تبدیل بشود و به دنبال آن معلوم شود هنگام کار با فردی رابطه نامشروع برقرار کرده است، و این ماجرا پس از فاش شدن باعث آزار و شکنجه او بشود، بله، درباره آن مینویسم. فکرش را بکنید، فکر بدی هم نیست.
رابرت هریس هر لحظه به طور مداوم از اکنون و زمان حال حاضر دنیا در کتابهای آینده خود دورتر میشود؟ علت این امر چیست؟
فکر میکنم تلاش برای ثبت زمان حال در رمان اشتباه بزرگی است، چون خیلی به آن نزدیک هستیم. همچنین نسبت به دیدگاههای خودم محتاط هستم. رمان جالبی که سعی میکنم در آینده بنویسم احتمالا درباره خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا از دیدِ لیو باشد. به نوعی ما به این مسأله بیشتر نیاز داریم، به چیزی که ما را به چالش بکشد. نمیخواهم کتاب دیگری بنویسم تا ماجرای رهبر حزب مستقل بریتانیا را تمام کنم. فکر نمیکنم فردی وجود داشته باشد که واقعا بداند چه چیزی در پس این زمان خارقالعادهای که پشت سر میگذاریم، نهفته است. به طور مستقیم به دنبال این موضوع نیستم. درواقع «خواب دوم» هم از ناخودآگاه فرد ناشی میشود.
برگرفته از نشریه آیریش تایمز