نوشته امروز با احترام پیشکش میشود به روح محیطبانان درگذشته، سربازان خوب وطن
چه کار کنیم که هر روز شاهد کشتهشدن تلخ محیطبانان نباشیم؟ در این کشور همیشه بهترین روشهای اجرایی آنهایی است که از تئوری دیبی در کلاه قرمزی استفاده میکنند. نماپیشینش میشود مهندسی معکوس!
اولین کاری که میشود کرد نابودی هرچه سریعتر جنگلها، مراتع، جلگهها و به تبع آن کل جانوران و حیوانات است. وقتی شما محیطزیست را از بین ببرید، دیگر نیاز به محیطبان ندارید و این طوری دیگر هیچ محیطبانی به وسیله افراد جاهل و سنگدل شکار نمیشود.
حالا که با وجود حقوق و مزایای کم یکسری عاشق حیوانات و طبیعت باز به این کار روی میآورند، تنها یک راه برای جلوگیری میماند، سختترکردن شرایط محیطبانی؛ مثلا اعلام کنیم هر محیطبان باید سالانه ١٠٠ میلیون تومان بابت مالیات بر محیطبانی یا مالیات بر جنگلهای خالی به دولت بپردازد.
اگر باز هم نتوانستید جلوی خدمت عاشقان طبیعت را بگیرید، باید مراحل استخدام را سختتر کنید؛ مثلا در شروط استخدام بنویسید استخدام هر محیطبان منوط به اخذ این شرایط است: حداکثر ٢٨ سال سن و نیز داشتن حداقل ٨ فرزند.
یک کار دیگر هم این است که آنها را با ضمانتنامه در برابر شکارچیان بیمه کنیم. برای این منظور هر محیطبان باید یک چک ضمانت به مبلغ ١٠٠ میلیون تومان به اداره محیطبانی بدهد که در صورتی که به وسیله شکارچیان کشته شد، چک ضمانتش به اجرا گذاشته شود. اینطوری از ترس آینده خانوادهشان دیگر ریسک نمیکنند که به تعقیب شکارچیان سنگدل بروند.
بد نیست از آنها برای حفاظت از جان حیوانات هم سفته گرفته شود و هر جانوری که به وسیله شکارچیان کشته شد، وثیقه محیطبان ضبط شود.
یکی از ضعفهای مدیریتی در کشور عدم اطلاعرسانی درست و بهنگام است. سازمان محیطزیست باید در تمامی مناطق ممنوعه شکار و زیستگاههای حفاظتشده تابلوهای بزرگی نصب کند و با فونت درشت روی آنها بنویسد: «شکار محیطبان ممنوع». این یک کار فرهنگی است و باعث میشود به خطاطان و تابلوسازان نقاط دورافتاده هم خیری برسد.
شهرام شهیدی