ترس دکتر در کلاب‌هاوس

به زور آقای دکتر را راضی کردیم. هی می‌گفت: «من از رأی نیاوردن نمی‌ترسم.» گفتیم: «حله دکتر، خیالت راحت. الانم که روز رأی‌گیری نیست. فقط یه جلسه سخنرانی ساده‌ است.» جلسه را در روم کلاب‌هاوس برگزار کردیم. قبلش چند خانم و آقا که عکس پروفایل‌شان نیاز به فتوشاپ داشت، درخواست ورود دادند، قبول نکردم و به انگلیسی بهشان گفتم: «می‌دونم از عشاق دکتر در اقصی ‌نقاط جهانید، اما لااقل یه فتوشاپی بکنید عکسای پروفایلتونو که آرای دکتر ریزش نکنه.» یکیشون به فارسی گفت: «چی می‌گی آقا واسه خودت. من ایرانی‌ام. خبرنگار معترض هم هستم. اومدم با همین عکس پروفایل خودم تو روم دکتر که آراش بالا بره. ریزش چیه واسه خودت می‌گی؟!» گفتم: «آهان. درواقع می‌خواید آرای خاصی رو به سبد رأی دکتر هدایت کنید و بریزید توش. درسته؟» گفت: «آقا وقت جلسه داره می‌گذره همین طوری اون وقت شما دنبال این هستید که چی رو تو چی بریزیم؟» گذاشتم بروند داخل. استرس گرفته بودم. احتمال به هم خوردن جلسه توسط خبرنگاران معترض بود. حالا یا برای ریختن توی سبد رأی دکتر، یا برای ریختن از توی سبد رأی دکتر به بیرون. دکتر دو، سه جمله می‌گفت و بعد ترجیع‌بند «من از رأی نیاوردن نمی‌ترسم» را تکرار می‌کرد و بعد میکروفن همه روشن می‌شد که کف ممتد بزنند. جلسه تمام شد و قبل از اینکه همه بروند یکی از خبرنگاران معترض خواست حرف بزند. خواستم مانع شوم، اما دکتر در اقدامی رأی‌ریزان از سبد رأیش یا شاید هم رأی‌ریزان در سبد رأیش، مانع من شد و در نتیجه میکروفن خبرنگار معترض روشن شد و گفت: «آقای دکتر، البته به شما انتقاداتی وارده، اما صداقت‌تان تکان‌دهنده و تأثیرگذار و ستایش‌برانگیزه.» سپس دکتر با تأکید بر اینکه «من از رأی‌آوردن می‌ترسم، نه از رأی نیاوردن» پایان جلسه را اعلام کردند.

امیرمسعود فلاح

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.