به من توجه کنید؛ به هر قیمتی

چگونه دنیای دیجیتال، پای ادبیات طنزگونه، زرد و تابوشکنانه را به بازار تبلیغات باز کرد؟

ما از رستوران محیطی شیک و ایده‌ال انتظار داریم که البته غذای خوبی هم داشته باشد، وگرنه غذاخوری های معمولی را انتخاب میکنیم. اغلب آگهی دهنده ها همین انتظار را از ظرف و محتوای کار تبلیغاتی شان دارند. بزرگترین بیلبورد در  بهترین جای شهر که فاخرترین تعابیر را در مورد محصول یا برند آنها استفاده کرده باشد. خیلی شیک و مجلسی. تبلیغاتی سرد و محافظه کارانه که البته بر اساس یک قانون نانوشته، اجازه ندارد دروغ بگوید، اما مجبور هم نیست که راستش را بگوید! به همین دلیل، در همه زمینه ها پر از اغراق هستند. حتی در زمینه مودب بودن! آنقدر که به مخاطب القا کنند وقتی از آنها خرید کند، با او مثل مسافر ویژه یک هتل 5 ستاره برخورد خواهند کرد!

ظهور رسانه ها و ابزارهای ارتباطی دیجیتال، خیلی زود این نگاه فاخر و البته ریاکارانه در تبلیغات را به چالش کشید. زمین بازی، دیگر نه صفحات گلاسه مجلات، نه بیلبوردهای عظیم و گران‌قیمت شهری و نه صفحه یک روزنامه های وزین است. حتی دیگر خبری از ممیزی های مسوولانه و محافظه کارانه نیست. رستوران ها بخشی از بازارشان را به ون هایی اغذیه فروش داده اند تا در عصر دیجیتال، هر اکانت که به اندازه کافی مخاطب دارد، رسانه ای برای انتشار آگهی باشد و ادبیات حاکم بر شبکه های اجتماعی هم فضای فاخر و مجلسی تبلیغات را عوض کند. جایی که بازی را اینفلوئنسرهای آزاد از قید و بندهای معمول اداره می کنند و طنز و سرگرمی حرف اول را میزند. جایی که شعارهای تبلیغاتی سنتی با رویکرد «ما خوبیم»، مجبور شده اند جایشان را به محتوای جذاب و خلاقی بدهند که به مخاطب بگوید:«تو خوبی!»؛ چون عصر دیجیتال، به واسطه امکاناتی که شبکه های اجتماعی در اختیار ما قرار داده اند و قدرتی که مخاطب به واسطه داشتن اکانتی معادل اکانت تبلیغات دهنده به دست آورده، عصر مشتریمداری، حتی در هنگام تبلیغات است.

در این فضای باز، بسیاری از محصولات و خدمات که تا حالا «اسمش رو نیار» و «روم به دیوار» بودند، جایی برای تبلیغات و دیده شدن پیدا کرده اند. کپی رایترها برای نوشتن محتواهای تبلیغاتی سراغ آخرین جوک ها رفته اند و دم دستی ترین بازی با کلمات را، همزمان به همه برندها فروخته اند. و اینگونه شده که شاهد ژانری از تبلیغات ارزان و در عین حال تاثیرگذار و ماندگار در ذهن مخاطب شده ایم. همزمان، در فضایی موازی، صاحبان برند از پلتفرم های رایگان شبکه های اجتماعی استفاده کرده اند و دست به بازاریابی محتوایی زده اند. با ادمین هایی که برای همراه شدن با جماعت، ادبیاتی رندانه در پیش گرفته اند. مجموعه هایی که شاید با استفاده از ادبیات طنز و گاهی سخیف، به فروش بیشتر نرسیده باشند اما قطعا اسباب دیده شدن را فراهم کرده اند. دیده شدنی که الزاما به معنای تقویت برندشان نبوده و نیست. اتاق فکرهایی از این دست، گاهی و با ابزار فتوشاپ، مخاطب را به این اشتباه می اندازند که آگهی دهنده خرق عادت کرده و در فضای رسمی تبلیغاتی، از جمله های نامتعارف استفاده کرده یا دست به تبلیغ گسترده محصولاتی زده که حرف زدن در مورد آنها تابو محسوب میشود. این شگرد، براین فرضیه طراحی شده که مردم، هنگام دیدن تصاویر و جمله های خاص روی اسکرین موبایل و در تنهایی، راحت تر با تابوها کنار می آیند و حتی بدشان هم نمی آید! برندهایی که در این مسیر حرکت کرده اند، هیچ وقت، هیچکدامشان عامدانه بودن این کار برای جلب توجه را گردن نگرفته اند، هر چند که در مواردی، به واسطه بازخوردهای منفی در شبکه های اجتماعی یا فشار سازمان های نظارتی، اقدام به ارائه توضیح رسمی با ادبیاتی دیپلماتیک کرده اند.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.