خوش‌نشینی هم لاکچری شد

47درصد، یعنی نیمی از شهروندان تهرانی اجاره‌نشین هستند

«تهران دیگر شهر ما نیست.» نوجوانی و جوانی‌اش را در مرکز شهر جا گذاشته. میان خیابان‌ و کوچه‌های جمهوری. ازدواج که کرد، شد ساکن یکی از همان خانه‌ها اما استیجاری. «مدتی هست، از تهران زدیم بیرون.» فشار اجاره‌ها که امان از «افسانه» و همسرش بُرد، پناه بُردند به خانه‌ای کوچک‌تر در یکی از محله‌های قلعه‌حسن‌خان. «سال دیگر فکر نمی‌کنم اینجا بتوانیم خانه اجاره کنیم.» اجاره‌خانه‌ها از درآمدها پیشی گرفته‌اند. هیولایی که هوس کرده تمام دارایی خانواده‌ها را ببلعد. «سال آینده در یکی از شهرهای شمالی خانه اجاره می‌کنیم.» غم با چشم‌هایش عجین شده؛ غم ناامیدی. «چقدر مگر حقوق می‌گیریم؟ با این درآمدها، اجاره بدهیم، پول خوراک یا بهداشت بدهیم؟» روسری بزرگ مشکی‌اش را روی سرش جابه‌جا می‌کند. «یعنی 50متر از این شهر سهم ما نیست؟» راهش را کج می‌کند و می‌رود، اما کمی با صدایی بلندتر که حالا با کمی بغض همراه است، می‌گوید: «دیگر با سیلی هم نمی‌توانیم، صورت‌مان را سرخ نگه داریم.»
«کاوه» هم به «قم» فکر می‌کند. به امید اجاره‌خانه پایین‌تر. «اجاره‌خانه تمام درآمدمان را می‌بلعد. خانه‌دار شدن دیگر محال است.» سه‌سالی است دو شیفت کار می‌کند تا شرم سرش را پیش صاحبخانه پایین نیاورد. «خانه‌دار شدن؟ شدنی نیست.» سرش پایین است. با نوک کفش خاک روی آسفالت را کمی این‌طرف و آن‌‌طرف می‌کند. «شرمنده‌شدن مرد می‌فهمید یعنی چه؟» یک‌باره عصبانیت می‌تازد به وجودش. صورتش سرخ می‌شود. «مافیایی پشت این ماجراست؟ اجاره‌خانه از چه‌ چیز تبعیت می‌کند؟ چرا این همه اجاره‌نشینی سخت شده؟» هنوز نشانه‌های عصبانیت را می‌توان در صورتش دید. رگ‌های گردنش متورم شده‌اند و تُن صدایش بالا رفته. از سوختن رویای خانه‌دارشدن می‌گوید. از تاختن قیمت خانه و بالا رفتن اجاره‌خانه‌ها. «مسئولان می‌دانند هر متر خانه در تهران چند اجاره داده می‌شود؟»
اجاره‌نشینی؛ کابوس هولناک این روزهای خانواده‌ها. روزگاری اجاره‌نشین، خوش‌نشین بود؛ دوران طهران و دروازه‌هایش. دروازه‌هایی که قَهر کردند و رفتند. طهران هَوس بزرگ‌شدن کرد و خانه‌ها سودای قَد کشیدن. خبر بزرگ‌شدن طهران که به همه‌جا رسید، حتی خانه‌های نُقلی میانه و پایین شهر هم خواهان یافتند. سودای زندگی بهتر، همه‌گیر شد. هوس خیابان‌های سنگفرش و صدای چرخ کالسه‌ها. دارالخلافه شد شهر رویایی آدم‌های دور و نزدیک. دارالخلافه‌ای که حالا بعد از دو قرن 47درصد ساکنانش خانه‌به‌دوش‌اند؛ یعنی نیمی از جمعیت پایتخت. خانه ‌به‌دوشانی دلواپس و هراسان برای از دست دادن سقف موقتی‌شان.

لیلا مهداد- فکر پَس زدن دروازه‌ها از سال 1227 تهران را قِلقِلک داد، به امید طهرانی مدرن. یعنی از حدود 140-130سال پیش. شهری که از همان روزگار از انسان‌محور بودن گذر کرد و سرمایه شد محور شهرنشینی. نگاهی که از اواخره دوره قاجار شکل گرفت، هرچند تغییرات جمعیتی به آن دامن زد. جمعیتی که از روستاها مسیر شهرها را در پیش گرفتند؛ شهرهایی که شاهد سریز جمعیت بودند، کجا کار یافت می‌شود؟ چه میزان سرمایه داریم؟ سرمایه‌ای که تعیین‌کننده محل سکونت شهروندان بود.

اجاره‌نشینی حالا سبک و سیاق خودش را پیدا کرده؛ اجاره، خانه برای دو خانواده یا اقامت یک‌ساله در پشت‌بام‌های این کلانشهر. هرچند خبرها جسته‌و گریخته از کانکس‌نشینی اجاره‌نشینان هم گفتند. سیدجواد میری، تمایز میان محل کار و محل زندگی را یکی از مسائل اقتصاد در دوران صنعتی و فراصنعتی می‌داند.

دهه 40 شمسی سرآغاز شروع مهاجرت‌ روستایی‌ها به شهرها بود؛ مسأله‌ای که پدیده حاشیه‌نشینی را به وجود آورد. پدیده‌ای که نشان می‌داد کشور به سمت صنعتی‌شدن پیش می‌رود.

تهران آن روزها، حالا سال 1400 را تجربه می‌کند. کلانشهری با تمام دغدغه‌ها و گلایه‌هایش. این دانشیار پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات فرهنگی معتقد است در وضعیت پساجدید قرار داریم. به این معنی که معیار نرمالیته فروریخته. نه‌تنها در ایران بلکه در جهان. این جامعه‌شناس از مهاجرت معکوسی می‌گوید که قرار است اتفاق بیفتد. «این مهاجرت نه به زیستگاه‌هاست، نه به روستاها بلکه به حاشیه‌هاست.»

شهروند امروز نه روستایی است و نه شهری. بلکه پدیده بینابینی وجود دارد که حاصل دوران پساجدید است. شهروندی که نه قدرت زندگی شهری را دارد، نه زندگی روستایی را آموخته. «شهروندی که ذهنش شهری است. درآمدش حاشیه‌ای.»

«تورم باعث می‌شود اقشار متوسط، مسکن‌شان را هم از نظر کیفی، هم کمی و هم کالبدی تغییر بدهند.»

قشر متوسط، نزدیک به خط فقر

اجاره‌نشین‌ها برای خانه‌دارشدن حدود 22سال و هشت‌ماه به انتظار بنشینند. نتیجه‌ای که آمارهای 98 براساس میانگین قیمت خانه و درآمد سالانه به آن رسیدند. البته به شرط ثابت‌ماندن قیمت مسکن یا برابری افزایش دستمزدها با تورم سالانه مسکن. «قمر فلاح» سرریزشدن جمعیت به حاشیه‌ها را مربوط به دهه 70 می‌داند. دوره‌ای که اسلامشهر، نسیم‌شهر، صباشهر و… اقامتگاه سرریز جمعیت تهران بودند. به باور «فلاح» دو دسته در این اقامتگاه‌ها ساکن بودند. گروهی فقیر که توان پرداخت اجاره‌بها را نداشتند. گروه دوم قشر متوسطی بود که با بالا رفتن هزینه‌های زندگی به حاشیه یا به سمت کرج، دماوند، پردیس و… روانه شدند.

حاشیه‌نشینی اما این روزها بخش لاینفک کلانشهرهاست؛ پدیده‌ای ناهنجار که خود روایتگر داستانش است. «تورم و بالارفتن هزینه خانوارها باعث شده خانواده‌ها مجبور به تغییر محل زندگی‌شان شوند.» تورم، رکود اقتصادی و … عواملی‌ هستند که موجبات مهاجرت اجباری را فراهم می‌آورند.

مهاجرانی که از منطقه‌ای به منطقه دیگر رفته و درنهایت به حاشیه شهر تبعید می‌شوند. «فلاح» معتقد است این دست مهاجران همیشه در حالت اسکان موقت باقی می‌مانند. آنها در ناخودآگاه محل زندگی‌ جدیدشان را همیشگی نمی‌دانند و به آن تعلق خاطر ندارند. «همیشه در فکر بازگشت به تهران هستند.»

حاشیه‌نشینی یا اسکان غیررسمی پدیده‌ای گره خورده با آسیب‌های اجتماعی؛ اعتیاد، خودکشی، بزهکاری و … «تورم بیش از همه بر اقشار آسیب‌پذیر تأثیر می‌گذارد.» به باور «فلاح» تأثیر تورم بر اقشار میانی جامعه گسترش خط فقر است. درواقع تورم موجب می‌شود به تعداد فقرا اضافه شود. به این معنی که با جولان تورم، قشر متوسط نزدیک به خط فقر به زیر خط سقوط کرده و به آمار فقرا اضافه می‌کنند. «تورم باعث می‌شود اقشار متوسط، مسکن‌شان را هم از نظر کیفی، هم کمی و هم کالبدی تغییر بدهند.»

تحلیل رفتن قشر متوسط جامعه

در سه‌سال گذشته، بیشترین تورم فصلی اجاره‌بهای مسکن، مربوط به تابستان 97 است با 9.1درصد. بعد از این تابستان بیشترین افزایش اجاره‌بهای فصلی را پاییز 97 به ثبت رساند آن هم با  عدد 8.5درصد. تابستان 98 هم شوکی به جان اجاره‌نشین‌ها انداخت؛ اجاره‌نشین‌هایی که هر واحد را به‌طور میانگین 6.9درصد گران‌تر اجاره کردند.

در پاییز همان سال براساس آمارهای مرکز آمار ایران، خانوارهای شهری 7.2درصد تورم در بازار اجاره را تجربه کردند. «گیتی اعتماد» معتقد است مسأله اجاره‌نشینی روز‌به‌روز بیشتر خواهد شد. این شهرساز بر این باور است ادامه این روند منجر به عمیق‌ترشدن شکاف طبقاتی هم خواهد شد. «دور نیست زمانی که فرزندان ما هم حاشیه‌نشین شوند.»

«اعتماد» ساختن مسکن با اجاره‌بهای پایین را راهکار کشورهای مختلف برای جلوگیری از شکل‌گیری حاشیه‌نشینی عنوان می‌کند. مسکنی برای اقشار کم‌درآمد. هرچند مسکن مهر تجربه ایران بود در این عرصه. «این مسکن به درد چه کسی خورد؟ پروژه‌ای که تنها سرمایه کشور را هدر داد.»

مسکن مهر پروژه‌ای بود در راستای خانه‌دارکردن دهک‌های پایین جامعه. پروژه‌ای که در حاشیه شهرها استارت خورد، البته بدون در نظر گرفتن امکانات و خدمات موردنیاز زندگی. «در ابتدای این پروژه هم مبالغی که از متقاضیان طلب می‌شد در حد توان‌شان نبود.»

آمارهای روایتگر این مسأله‌اند که حدود 19میلیون نفر از ایرانیان در 3هزار منطقه حاشیه‌نشینی سکونت داشتند، اما امروز بعد از دوسال همزمان با وقوع بحران‌های مالی و اقتصادی در کشور، این جمعیت به 38میلیون نفر رسیده؛ عددی که داستان نابرابری‌های اجتماعی و تبعیض سیستم اقتصادی را روایت می‌کند. «داریم قشر متوسط را  از دست می‌دهیم.»

«افسردگی اجتماعی حاصل کاهش احساس کنترل افراد بر سرنوشت‌شان است.»

در آستانه تراژدی اجتماعی

بررسی‌ها و تحقیقات حکایت از این دارند که اساسی‌ترین و ابتدایی‌ترین نیاز انسان، نیاز به سرپناه است. نیازی که در صورت برآورده‌نشدن، احساس ناکامی در فرد ایجاد می‌کند. حسی که در صورت تداوم باعث خشم و درنهایت پرخاشگری می‌شود.

«مجتبی دلیر» از نظریه‌ای در روانشناسی اجتماعی می‌گوید؛ باور به دنیای عادلانه. «افراد ذاتا باور دارند هر کس به آنچه شایسته و سزاوارش است، خواهد رسید.»  دلیر معتقد است افراد برای به‎ دست آوردن آنچه در اثر بی‌عدالتی به آن نرسیده‌اند، دست به هر رفتاری خواهند زد. «از چنین افرادی هیچ‌چیز بعید نیست!»

به باور او هر انسانی برای برآورده‌کردن نیاز به امنیت و سلامت باید بتواند برخی وقایع زندگی‌اش را پیش‌بینی کند.  اگر محیط پیرامون و شرایط حاکم به‌گونه‌ای باشد که رخدادهای زندگی قابل کنترل نباشد، نتیجه‌اش از دست رفتن کنترل، واکنش مخالف روانشناختی یا درماندگی و افسردگی است. «افسردگی اجتماعی حاصل کاهش احساس کنترل افراد بر سرنوشت‌شان است.»

«دلیر» معتقد است از دست رفتن امنیت روانی رابطه مستقیم با افزایش رفتارهای ضداجتماعی و انواع آسیب‌های اجتماعی دارد. «فردی که امنیت روانی ندارد، دیگر کارآمدی لازم را نخواهد داشت.»

به باور این عضو هیأ ت‌مدیره انجمن روانشناسی اجتماعی ایران چنین جامعه‌ای سرمایه فردی و اجتماعی‌اش را از دست می‌دهد. «چنین جامعه‌ای به فرض داشتن منابع طبیعی و ثروت‌های خدادادی همچنان فقیر و رو به فروپاشی از درون است. برای پیشگیری از وقوع تراژدی اجتماعی همه مسئولند و باید آگاهانه به مسئولیت خود عمل کنند.»

مهاجرت به حاشیه و شهرهای اقمار

سبک زندگی و رفاه شهروندان در جوامع نظام‌مند، انعکاس توانمندی‌های دولت در دو حوزه اقتصادی و اجتماعی است. از منظر اجتماعی در جهان هرقدر اقتصاد به تحولات سیاسی وابستگی بیمارگونه داشته باشد، شاهد گسترش خط فقر خواهیم بود.

«مطصفی آب‌روشن» بر این باور است در این معادله از قشر متوسط جامعه کاسته و به طبقه فقیر افزوده خواهد شد. در همه جای دنیا، طبقات بالا،  متوسط و زیر متوسط در مناطق مشخصی از منظر جغرافیایی در شهرها زندگی می‌کنند.

بر این اساس به‌ راحتی می‌توان الگوهای فکری، رفتاری و سبک زندگی‌شان را حدس زد. هرچند عواملی همچون تورم و بالا رفتن قیمت مسکن دست به تغییر این فرضیه می‌زند. فرضیه‌ای که باعث می‌شود مهاجرت‌های بین‌شهری و تغییر محل زندگی به‌خصوص  به طبقات متوسط و پایین جامعه تحمیل شود.

این جامعه‌شناس شهری برای روشن‌ترشدن وضعیت کنونی جامعه ایران از خانواده‌های تهرانی می‌گوید. خانواده‌هایی  که در تقسیم‌بندی‌ها در پایگاه اقتصادی- اجتماعی بالای جامعه قرار می‌گیرند. خانواده‌هایی که به علت عدم‌توان اقتصادی به مناطق متوسط شهری نقل‌مکان کرده‌اند. در کنار این خانواده‌ها، هستند گروهی که جزو طبقات متوسط شهری به حساب می‌آیند. خانواده‌هایی که تورم و شرایط اقتصادی آنها را به مناطق جنوبی هدایت کرده است. «جمعیتی که ناخواسته به حاشیه ‎شهرها  یا شهر‌های اقماری کوچ کرده‌اند.»

جامعه ایران شاهد کوچک‌‌شدن طبقه متوسط شهری است؛ قشری با رشد تحصیلی و فرهنگی که از لحاظ اقتصادی روز‌به‌روز در حال فروپاشی و تنزل است. «جامعه بیشتر به دو قطب دارا و ندار تقسیم شده است.»

جامعه‌ای با دو قطب دارها و ندارها

شهروندان تمایل دارند تا  در سلسله مراتب قشربندی اجتماعی، پایگاهی متناسب با سعی و تلاش‌شان کسب کنند. متأسفانه وضعیت آشفته اقتصادی سال‌ها تلاش خانواده‌ها را در به‌ دست آوردن موقعیت‌های ممتاز اجتماعی بی‌اثر کرده است. به عبارتی درک تنزل طبقاتی که در قالب جابه‌جایی خانواده‌ها از مناطق مطلوب و قابل قبول به سمت مناطقی که برچسب‌های شایسته‌ای ندارند، به شدت سخت و از منظر اجتماعی و روانی برای شهروندان غیرقابل پذیرش خواهد بود.

«آب‌روشن» معتقد است این احساس محرومیت و فقر نسبی، نارضایتی‌های گسترده‌ای را در ذهن این دسته از طبقات اجتماعی شکل داده است. به باور او  یک نظام اجتماعی زمانی پایدار بوده و از  سلامت ساختاری برخوردار است که طبقه متوسط  آن از منظر آماری در  اکثریت  قرار داشته باشند.

طبقه‌ای که اهمیت نقشی که در اجتماع بازی می‌کند، باعث شده دولت‌ها تلاش کنند با حذف تورم، ایجاد اشتغال بهینه و رفع بیکاری به افزایش این قشر -قشر متوسط- کمک کنند. قشری که به باور جامعه‌شناسان و صاحب‌نظران نقش موثری در  پویایی سیاسی- اقتصادی جامعه دارد و  همیشه نقش اصلی را در توسعه اجتماعی عهده‌دار می‌شود. این در حالی است که جامعه ایران شاهد کوچک‌‌شدن طبقه متوسط شهری است؛ قشری با رشد تحصیلی و فرهنگی که از لحاظ اقتصادی روز‌به‌روز در حال فروپاشی و تنزل است. «جامعه بیشتر به دو قطب دارا و ندار تقسیم شده است.»

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.