آتش بیعدالتی نژادی در تئاتر آمریکا
لیدیا آر. دیاموند، نمایشنامهنویس و کِنی لئون، کارگردان تئاتر از تبعیض نژادی میگویند
[مترجم: فرشته کیانی] دو چهره دیگر آفریقایی-آمریکایی تئاتر، نظریات خود را در زمینه تبعیض نژادی در تئاتر بیان کردند.
لیدیا آر. دیاموند، نمایشنامهنویس: فرصتهای اقتصادی در کشور ما از بیشتر سیاهپوستان دریغ میشود
تجربیات من از تئاتر هیچ فرقی با تجربیاتم در مورد جهان در کل ندارد، بدان معنا که بازکردن راه خود در دنیای نژادپرستانه و جنسیتی بسیار دشوار است. آنچه در دوره شغلیام دیدهام، نژادپرستی ذاتی و تبعیض جنسیتی در همه سطوح تئاتر آمریکایی است. این مرا غمگین میکند. من اغلب از سفیدپوستان در تئاتر میشنوم که «ما نمیدانیم چه باید کرد، به این دلیل که همه سیاهپوستان فرصتهای شغلی به دست میآورند.» اما فقط تعداد اندکی از این فرصتها بهرهمند میشوند و این تکاندهنده است.هر ثانیه از دوران کاری من با نوعی از تبعیض نژادی عجین شده است که در آمریکا بسیار فراگیر است. این برهه، که جهان در حال انفجار است، حاصل سرکوبشدن و محرومیت در راهی است که ما بهعنوان رنگینپوست در دنیا در پیش گرفتهایم؛ محرومیتی که بیشتر همکاران آمریکایی-آفریقایی یا رنگینپوستم آن را چشیدهاند. سالها اینگونه بود که اگر من چیزی برای ارایه داشتم، محل آن کمپانیهای کوچک تئاتر بود و امثال من امکان حضور در کوچکترین تئاتر یک کمپانی را داشتیم؛ اتفاقاتی که من از آنها بهعنوان فرصت یاد میکنم.
دنیای ما به دست سفیدپوستان اداره میشود و شروط بسیار زیادی دارد. فرصتهای اقتصادی در کشور ما از بیشتر سیاهپوستان دریغ میشود
تبعیض نژادی شامل هر کاری در هر سازمانی است با اقرار به اینکه گاهی درون آن سازمانها از من حمایت شده است، امکان رشد داشتهام و برایم مأوایی هنری بوده است. آمریکا درگیر نژادپرستی سازمانی و اجتماعی است.گفتن این حرفها باعث میشود در آینده هرگز نتوانم در برادوی کار کنم، اما اکنون زمان بیان حقیقت است. در هر جایی تبعیض نژادی و نبودن فرصت وجود دارد و ما میدانیم که در Great White Way (نام قسمتی از برادوی که در میدان تایمز واقع است.) بسیار بیشتر است. دنیای ما به دست سفیدپوستان اداره میشود و شروط بسیار زیادی دارد. فرصتهای اقتصادی در کشور ما از بیشتر سیاهپوستان دریغ میشود. همین و بس!ببینید از میان برندگان جایزه پولیتزر در نمایشنامهنویسی و برندگان جایزه Genius Grant در نمایشنامهنویسی چه کسانی آفریقایی-آمریکایی هستند و از میان افرادی که این عناوین را کسب کرده و امکان اجرا در برادوی داشتهاند، چه کسانی سفیدپوست و چه کسانی سیاهپوست هستند. در نخستین روز تمرین نمایشها، کل گروه بازیگران وارد اتاق میشوند و با یکدیگر دیدار میکنند؛ سپس نمایشنامه را میخوانند. همیشه در آن اتاقها ٩٨درصد افراد سفیدپوست هستند. در هر حال سازمانها در این زمینه با هم تفاوتی ندارند. دنیای تئاتر از آدمهای واقعا باهوش ساخته شده است. آنها میدانند چطور مردم را وادار کنند صندلیها را با قیمت ١٥٠ تا ٥٠٠ دلار بخرند و میدانند چه باید کرد تا نژادپرست نبود، اما برای این کار سرمایهگذاری واقعی انجام نمیشود. همچنین عملکرد کشور ما مهم است.من نمایشنامهای با عنوان «آدمهای باهوش» نوشتم. این نمایش در «آف برادوی» (سالنهای تئاتری در منهتن نیویورک، دارای ظرفیت ١٠٠ تا ٤٩٩ نفر؛ این تئاترها کوچکتر از تئاترهای برادوی هستند. پروژههای آف برادوی در صورت موفقیت به تئاترهای برادوی منتقل میشوند) اجرا شد. جان کلام این نمایش این بود که اگر رهبران سفیدپوست، موسسهها و نهادها و بهطور کلی سفیدپوستان به پذیرفتن عمیق نوعی از برتری سفید اعتراف میکردند -که آنان را مجاب میکند به نهادها اجازه دهند فراگیر و منصف نباشند- شاید میتوانستیم امور را اصلاح کنیم. این به معنی تغییر نهادی واقعی است، نه اینکه الان در نمایشی سه دستیار سیاهپوست وجود داشته باشد. من خیلی معتقد نیستم که ساختار کنونی تئاتر این را بخواهد. سازمانها هنوز آنطور که باید، نیستند.
کِنی لئون، کارگردان تئاتر: تسلیم برادوی نمیشوم تسلیم آمریکا نمیشوم
درواقع «زندگی همه مهم است» (اشاره به جنبش Black Lives Matter «زندگی سیاهپوستان مهم است» که از جامعه سیاهپوستان آغاز شد و برای مقابله با خشونت و نژادپرستی علیه سیاهپوستان فعالیت میکند) اما این چیزی نیست که میخواهم دربارهاش حرف بزنم. ما درباره خانهای سیاه در ردیفی از خانهها، در خیابانی، حرف میزنیم؛ آن خانه سیاه میان آتش است و به مدت ٤٠٠ سال در آتش بوده است. برای اطفای این حریق به توجه، تدبیر و میانهروی نیاز است؛ منظور من آتش بیعدالتی نژادی است. پیامی که میخواهم به برادران و خواهران سیاهپوستم بدهم این است که میراث آنان ریشه در بیعدالتی نژادی دارد و کسانی برای ٤٠٠ سال در خط مقدم مبارزه با نژادپرستی بودهاند، از اجداد من تاکنون. به دوستان سفیدپوست و همکارانم میگویم برای خلق جهانی عادلانهتر به کمک آنها نیاز دارم. تجربیاتم میگوید اگر شهروندان سفیدپوست با خود صادق باشند، میتوانند رخدادهایی را به یاد بیاورند که رنگ و بوی نژادپرستانه داشته و آنها هیچ درباره آن نگفتهاند.گاهی اوقات این نژادپرستی در زمین گلف بوده است، گاهی در اتاق تمرین تئاتر و گاهی در جلسات گروهی. اما الان، وقتی گوش جهان با ماست، میتوان در اینباره بحث و گفتوگو کرد. مخصوصا درباره برادوی، باید تعامل و گفتوگو وجود داشته باشد و دیگر نباید فقط یک راه در پیش باشد. دوستان نیکخواه سفیدپوست من به اندازه کافی به آنچه باید گوش نسپردهاند.در تئاتر باید تنوع بیشتری ایجاد شود. تئاتر نیاز به تنوع در قصهگویی دارد. نباید همیشه گفتوگو و مباحثه در این زمینه تحت تأثیر پول باشد. ما نیاز به صداهای مختلف در همه مذاکرات و مجموعه قوانین داریم و فکر میکنم میتوانیم آن را انجام دهیم. البته من نژادپرستی را تجربه کردهام. تو نمیتوانی در آمریکا زندگی کنی و بهعنوان فردی سیاهپوست تبعیض نژادی را تجربه نکنی. من شرکت بزرگ تئاتر منطقهای را اداره کردهام.
در تئاتر باید تنوع بیشتری ایجاد شود. تئاتر نیاز به تنوع در قصهگویی دارد. نباید همیشه گفتوگو و مباحثه در این زمینه تحت تأثیر پول باشد
بسیاری از مردم در آن محیط چه سفیدپوست و چه سیاهپوست بسیار راضی و خوشحال بودند، اما من تهدید به مرگ شدم. این تهدید به صورت دستنوشته بود و در آن گفته شده بود: «وقتی ما به تئاتر میآییم، میخواهیم آنچه متعلق به ماست ببینیم، نه تعدادی راکون (کاکا سیاه) متکبر، پُررو و سمج را.»زمانی که تهیهکنندگان و تئاترهای محلی تو را بهعنوان فردی مستقل فارغ از نژاد خاصی نمیبینند و فقط رفتار نژادی تو برایشان اهمیت دارد، فکر میکنم با شکلی از تبعیض نژادی روبهرو هستیم، همچنین زمانی که به سیاهپوستان و رنگینپوستان فرصت ندهی درباره کاری که خلق شده است، بنویسند. نیاز است افراد بیشتری با تفکرات مختلف درباره آنچه روی صحنه است، بنویسند. من به طرز افراطگرایانهای نیکبینم که ریشه در درون من دارد و میگوید حق پیروز خواهد شد. ما به این نقطه خواهیم رسید. من تئاتر محلی را رها نخواهم کرد؛ دست از تئاتر «آف برادوی» نخواهم کشید؛ تئاتر برادوی را ترک نخواهم کرد؛ آمریکا را ترک نخواهم کرد؛ تسلیم دنیا نخواهم شد؛ اما فکر میکنم صدای ما شنیده خواهد شد. فکر میکنم همه به این نقطه خواهیم رسید. ما داستانسُراییم و این فرصت بزرگی است برای هنرمندان که رویایشان را بسازند. دنیایی را میبینم که در آن زانوی کسانی که تصور میشد از ما محافظت میکنند، روی گردنمان نباشد.