کارآگاهان مخفی جسور
رئیس تالار تشریح، رئیس آزمایشگاه سمشناسی و رئیس آزمایشگاه ژنتیک پزشکیقانونی از سختی کارشان، خطرات احتمالی و خاطرات مربوط به شغلشان میگویند
لیلا مهداد: خیلی دورتر از بهشت، در همسایگی کهریزک جاخوش کرده؛ محصور میان دیوارهای آجری که کمی سرخی به جان خریدهاند. دَر سفید کِشوییاش مرز دنیای پُر رمز و راز اوست با دنیای بیرون.
چند پله کوتاه و دوباره دَر شیشهای. پلههای مارپیچ سفیدرنگ بیرون از ساختمان هم هستند. برای مرموز شدن فضا. پلههایی که با عشوه تاب برداشتهاند رو به بالا. گویی قرار است مانند لوبیای سحرآمیز ببرند آدمی را به دنیای قصهها.
اینجا همهچیز رنگ سفید به خود گرفته. دیوارها و حتی دَر اتاقها. اتاقهایی مُشرف به سالنی باریک. گلدانهای قهوهای پُر گل هم هستند. تکیه داده به لبه پنجرهها. سالنی به سفیدی برف و بعد دو پله که میرسند به آزمایشگاه.
اینجا تالار تشریح پزشکیقانونی است. تالاری بزرگ با مجوز ورود برای متخصصان. اینجا ورود افراد متفرقه ممنوع است. کنجکاوی و هیجان دیدن تشریح هم مجوز ورود به تالار رمز و رازها نیست. اینجا محل فاششدن رازهاست. باز شدن گره پروندههای جنایی و قتلهای مرموز. جایی برای برداشتن نقاب مرگهای ساختگی. هیچچیز اینجا پنهان نمیماند. تالار تشریح، ایستگاه پاسخ به سوالات بیجواب است.
برداشت اول؛ تالار تشریح
موارد نوزدهگانه
پزشکیقانونی؛ سازمانی که تا قبل از دهه 70 در پزشک معتمد دادگستری و خوشنام شهر خلاصه میشده. پزشکی که در بخشی از دادگستری امورات پزشکی مربوط به پروندههای قضائی را انجام میداده. اوایل دهه 70 زمان تولد پزشکیقانونی کشور است، البته طبق مصوبه مجلس. از همان سالها پزشکیقانونی شکلوشمایل امروزیاش را پیدا کرد؛ سازمانی با ادارات کل در استانها و مراکز در شهرستانها. پزشکیقانونی مرکز اما همیشه اهمیت خودش را داشته؛ به عنوان مرجع در کشور. پرونده هر اتفاق مهمی سروکارش به پزشکیقانونی مرکز میافتد؛ اتفاقاتی که نیاز به ارجاع جسد و نمونه داشته باشند. اتفاقاتی همچون فروریختن پلاسکو، سقوط هواپیمای اوکراینی و …
مرکزی با کالبدگشایی روزانه 25 تا 30 جسد؛ اتفاقاتی که گاه گذرشان از فیروزکوه و دماوند به این مرکز میافتد. اگرچه مراکزی هم در شهریار و ورامین به همین کار مشغولند. مراکزی که به شلوغی مرکز نیستند و روزی سروکارشان با یکی، دو جسد است. قانون حیطه کار را در موارد نوزدهگانه دیده؛ تصادفات، سقوط از ارتفاع، حوادث کار، برقگرفتگی و غرقشدگی. البته فوتیهایی که در بیمارستانها اتفاق میافتند هم هستند. فوتیهایی که در جریان جراحیها یا کارهای درمانی پیش میآیند. پرونده فوت مادر باردار، مسمویتها و خودکشیها هم گذرشان به پزشکیقانونی و تالار تشریح میافتد. مهمترین دلایل، قتلها هستند که جستوجو برایش در تالار تشریح کلید میخورد. پروندههایی که از میان 30جسد روزانه شاید یکی را به خود اختصاص بدهند. حوادث بیشتر منتهی میشوند به گرفتن بیمه و دیه.
«معاینه و کالبدگشایی معمولا کمتر از دو ساعت زمان میبرد. اما گاهی جواب نمونهها یکی، دو ماه زمان میخواهد.»
دستور قضائی و انتظامی
سکان تالار تشریح مرکز تشخیص آزمایشگاهی پزشکیقانونی تهران در دستان محمدجواد هدایتشده، است. مردی بلندقامت با روی گشاده و لبخندی محو به صورت که از سال 76 متخصص پزشکیقانونی است.«معاینه جسد، کالبدگشایی در جستوجوی علت فوت از وظایف پزشکیقانونی است.»
سفرهای نوروزی و تعطیلات چند روزه که پیش بیاید، کار پزشکیقانونی زیاد میشود؛ آمار تصادفات بالا میرود. همهگیری کرونا هم سر مرکز پزشکیقانونی را شلوغ کرده؛ جستوجوی عفونتهایی که باعث فوت شدهاند. کار پزشکیقانونی بسته به روز، ماه و حتی فصل دارد. پروندههایی که با دستور مقام قضائی به پزشکیقانونی ارجاع میشوند؛ یعنی به کارشناسان قوهقضائیه.
نامه قضائی و مرجع انتظامی که باشد، جسد به پزشکیقانونی ارجاع میشود. به درخواست مقام قضائی جسد به پزشکیقانونی میرسد و کارشناسان این حوزه طبق دستور قضائی عمل میکنند. «مهمترین و اولین مسأله این است که مرجع قضائی از ما علت فوت میخواهد.» سروکار جسدی که به پزشکیقانونی بیفتد، علت مرگ اولویت است. ابتدا معاینه ظاهری؛ جستوجویی برای یافتن آثار ضرب و جرح یا تزریقی که علت مرگ باشد. معاینه ظاهری که افاقه نکند و جوابها را بیپاسخ بگذارد، نوبت کالبدگشایی است. «چون مقام قضائی علت فوت را میخواهد؛ چه با کالبدگشایی چه با معاینه. دلیل باید مستند باشد.»
اما قصه همیشه اینگونه پیش نمیرود. معاینه و کالبدگشایی بینتیجه میماند تا نوبت به نمونهبرداری برسد در جستوجوی علت فوت؛ آزمایشات سمشناسی و آسیبشناسی. «نمونهها به آزمایشگاهها ارجاع داده میشوند.» کفن و دفن جسد، اما منتظر جواب نمونهها نمیماند. جواز دفن صادر میشود؛ جوازی که علت فوت در حال بررسی عنوان میشود. «معاینه و کالبدگشایی معمولا کمتر از دو ساعت زمان میبرد. اما گاهی جواب نمونهها یکی، دو ماه زمان میخواهد.»
وکیلمدافعان متوفیان
آدمهای زنده در هر دادگاهی که ظاهر شوند، حق صحبت و دفاع دارند. گاهی موکلی تمام قد میایستد تا از دلایلی بگوید برای تبرئه شدنش. اما متوفی امکانی برای دفاع ندارد. تالار تشریح محل احقاق حق متوفی است. دادگاهی برای جستوجوی دلایل فوت برای دفاع از فردی که فوت کرده. «ما زبان گویای متوفیان هستیم تا از حقوق خود و خانوادهشان دفاع کنیم.» اهمیت سالن تشریح به تشخیص علت مرگ است. اهمیتی که باعث شده پزشکان متخصص و باتجربه وارد این عرصه شوند.
کار در تالار تشریح یعنی دو خطر را به جان خریدن. یکی خطرات روحی به دلیل سالها فعالیت در این تالار و دیگری خطرات جسمی؛ انتقال بیماریهای واگیردار. وقتی سخن از جسد و کالبدگشایی به میان میآید، شاید کسی از تهدید سلامت چیزی نگوید. از کووید-19 که هنوز تحقیقات مشخص نکردهاند، توانایی انتقال از جسد را دارد یا نه. اما سِل، ممنژیت و ایدز هم هستند. بیماریهایی که به پزشکان، تکنیسینها و خدمات تالار تذکر میدهند با ماسک، شیلد و دستکش وارد شوند؛ رعایت مسائل ایمنی. «در تالار تشریح بیشتر ترشحات خطرآفرین هستند.» ترشحاتی که با مخاط تماس پیدا میکنند. اما گویی کمتر پزشکی دچار خطرات روحی میشود، به استناد صحبتهای سکاندار تالار تشریح؛ محمدجواد هدایتشده. «ما پزشکیم. ما با دید پزشکی به دنبال علت فوت هستیم، بنابراین کالبدگشایی برایمان جنبه آموزشی دارد.»
«خودشان به سمپاشی همسایه شک داشتند. میگفتند بوی سم در خانه پیچیده بوده.» کالبدگشایی دو فرزند و پیدا نکردن ردی از سم گفته شده توسط والدین. «نتایج آزمایشگاهی سم دیگری را در اجساد بچهها پیدا کرد.» نتایجی که خانواده آنها را قبول نداشتند. پدر و مادری که کلافه بودند از اینکه چطور این سم به دست بچهها رسیده و چراهای بیجواب دیگر.
جستوجو با چشم فارغ از سیتیاسکن و امآرآی
تالار تشریح یعنی شکافتن سَر و بُرش دادن قفسه سینه و … برای کنکاش در مورد علت فوت. جستوجویی که در بیمارستانها برای علت بیماریها افراد را مجبور به جراحی مغز، عمل قلب باز یا جراحی معده میکند. «ما آسیبها را بدون سیتیاسکن،امآرای، سونوگرافی و … با چشم جستوجو میکنیم.» سکاندار تالار تشریح بر این باور است، پزشکان خارج از پزشکیقانونی آرزوی تجربههای مشابه پزشکان تالار را تشریح دارند. «هدایتشده» یکی از راهکارهای مبتلانشدن به بیماریهای روحی را پاک کردن مسأله از ذهن، زمان خروج از محل کار میداند. «ساعت دو که پایم را از اینجا میگذارم بیرون اصلا به اینجا فکر نمیکنم.»
پروندههای خاص
هر روز یک پرونده خاص. پرونده خانوادهای که از مرگ فرزندانشان شوکه شدهاند یا فوت غیرمنتظره یکی از عزیزان. متوفیانی که شب بیهیچ مشکلی به خواب رفتهاند، اما طلوع آفتاب را به چشم ندیدهاند. پروندههایی که گاهی تا مدتها در گوشه ذهن متخصصان تالار تشریح میمانند. مانند مرگ دو فرزند یک خانواده که هنوز در خاطر سکاندار تالار تشریح باقی مانده. «خودشان به سمپاشی همسایه شک داشتند. میگفتند بوی سم در خانه پیچیده بوده.» کالبدگشایی دو فرزند و پیدا نکردن ردی از سم گفتهشده توسط والدین. «نتایج آزمایشگاهی سم دیگری را در اجساد بچهها پیدا کرد.» نتایجی که خانواده آنها را قبول نداشتند. پدر و مادری که کلافه بودند از اینکه چطور این سم به دست بچهها رسیده و چراهای بیجواب دیگر.
و اما مومیاییها. اتفاقی متداول در میان مصریان به امید زندگی دوباره و حفظ جسم برای آنها. فراعنهای که در میان داراییهایشان مومیایی میشدند تا زندگی مادی را ادامه بدهند. فراعنهای که گمان نمیکردند چنین کاری روزگاری در پزشک قانونی متداول شود. مومیایی جزو وظایف پزشکیقانونی است و طی یکسالها بارها انجام میشود؛ برای جابهجایی جسد از یک کشور به کشور دیگر.
تشخیص قطعی
اما هنوز پرونده جالبی در ذهن «هدایتشده» باقی مانده. خاطرهای که در کلاسهای دانشگاهی هم هنوز بازگو میشود؛ فوت یک مرد افغانستانی حدودا سیوچند ساله در بخش نمره حمام عمومی. «اعلام صحنه کردند.» تیم صحنه یعنی پلیس آگاهی، متخصص پزشکیقانونی و مقام قضائی. صحنه جرم؛ حمام نمره مردانه در حمامی عمومی در گوشهای از همین شهر. مردی سیوچند ساله بیجان افتاده روی زمین در فاصله 20سانتی دَر. رنگ کبودی نعشی قرمز حکایت از مسمویت و فوت با گاز منوکسیدکربن دارد.
حضور در صحنه جرم یعنی معاینه جسد و یافتن علت احتمالی فوت. یعنی شواهدی از جمود نعشی. مفاصل سفت شده. کبودی نعشی یعنی محلی که خون رسوب میکند و آثار فساد نعشی و درجه حرارت بدن. «ما با این علایم زمان و علت احتمالی مرگ را مشخص میکنیم.»
و اما مرد فوتشده در حمام عمومی. رنگ کبودی نعشی قرمز پزشکیقانونی را متقاعد میکند بر علت مرگ با منوکسیدکربن. علت مرگ بازپرس را متقاعد نمیکند. «اینجا منبع اشتعالزایی نداریم!» اما آزمایشات مسمومیت را تأیید میکنند. تحقیقات تکمیلی پلیس آگاهی به منبع گرمایشی گازوییلی حمام عمومی میرسد. نشت گاز و درز آن از جدار دیوارهای قدیمی حمام به یکی از حمامهای نمره.
نبش قبر و مومیاییکردن
حرف از پزشکیقانونی که میشود گفتن از نبشقبر و مومیایی هم به میان میآید. نبش قبری که بیشک باید دستور مقام قضائی را به خود ببیند. «برای هر کسی این اتفاق نمیافتد.» تردید در هویت فرد متوفی با دستور قضائی منتهی میشود به نبش قبر؛ حتی اگر مربوط به چند سال پیش باشد. «به دستور مقام قضائی برای نمونهبرداری از دیانای جسد میرویم.» انتقال جسد هم با پشتوانه دستور مقام قضائی منتهی میشود به نبشقبر. «طبق وصیت فرد بخواهند محل دفن متوفی را تغییر بدهند.» پرونده قتلها هم هستند، حتی پروندههایی مربوط به سالهای دور. پروندههایی که گاهی قاتل بعد از سالها اعتراف به قتل میکند و نشانی محل دفن را میدهد. گاهی هم جسدی اتفاقی پیدا میشود تا پرده از راز قتلی بردارد. البته یک مورد نادر هم هست، اینکه بعد از دفن مقام قضائی دستور به آزمایشات جدید بدهد. اینجا هم دستور قضائی منجر به نبش قبر میشود تا پزشکیقانونی آزمایشات تکمیلی درخواستی مقام قضائی را انجام دهد.
و اما مومیاییها. اتفاقی متداول در میان مصریان به امید زندگی دوباره و حفظ جسم برای آنها. فراعنهای که در میان داراییهایشان مومیایی میشدند تا زندگی مادی را ادامه بدهند. فراعنهای که گمان نمیکردند چنین کاری روزگاری در پزشکیقانونی متداول شود. مومیایی جزو وظایف پزشکیقانونی است و طی سالها بارها انجام میشود؛ برای جابهجایی جسد از یک کشور به کشور دیگر.
برداشت دوم؛ آزمایشگاه سمشناسی
تغییر روند پرونده
سالنی بزرگ پُر از میزهایی که محلولها، سمها و داروها روی آنها صف کشیدهاند. میزهایی هم به لولههای آزمایشگاهی اختصاص داده شدهاند. پزشکانی با روپوشهای سفید که چشم دوختهاند به لولههای آزمایشگاهی. عدهای هم محلولی را با ماده دیگری حل میکنند تا واکنشش را ثبت کنند. تصوری که شاید بتوان از آزمایشگاه سمشناسی پزشکیقانونی کشور در ذهن مجسم کرد. آزمایشگاهی که مریم اخگری، داروساز، سکان آن را به دست گرفته. زنی میانه قامت، سفید رو با چشمانی روشن، مهربان و احتمالا لبی خندان که پشت ماسک پنهان شده. زنی با تجربه 25ساله جزو هیأت علمی سازمان پزشکیقانونی کشور با مدرک پیاچدی.
سازمان پزشکیقانونی؛ سازمانی با متخصصان مختلف برای جوابدهی به پروندههایی که به آن ارجاع میشوند. پروندههایی از سیستم قضائی. درخواست یافتن علت اصلی مرگ به شکل مستند. سازمانی که خلاصه نمیشود به تالار تشریح و آزمایشگاهها. «ما بخش معاینات سرپایی را هم داریم.» بخشی مجزا از تشریح که شکایات، تصادفات و … را پوشش میدهد.
و اما مرکز تشخیصی و آزمایشگاهی پزشکیقانونی؛ متشکل از بخش بزرگی به نام تالار تشریح و سه زیرمجموعه آزمایشگاهی.
تالار تشریح با وظیفه بررسی اجسادی که به هر دلیلی به این بخش ارجاع شدهاند؛ برای جستوجوی علت فوت. شاید شکایتی یا سوال قاضی جسدی را راهی این بخش کند. اجسادی که کالبدگشایی میشوند برای پاسخهای بیجواب. معاینه و کالبدگشایی که نتیجه ندهند، نوبت به آزمایشگاهها میرسد؛ نمونهبرداری و آزمایشهای مکرر.
گاهی هم ماجرا تنها به آزمایشگاههای مختلف ختم نمیشود. پروندههایی که سرنوشتشان میرسد به تشکیل کمیسیون. کمیسیونی متشکل از پزشک، داروساز، سمشناس، متخصص داخلی و …. افراد مجربی که نظرات کارشناسیشان درنهایت میرسد به دست قاضی برای صدور حکم. «درنهایت قاضی براساس نظرات کارشناسان تصمیمگیری میکند.»
مرگهای ساختگی
پرونده مرگهای جمعی هم سر از آزمایشگاه سمشناسی درمیآوردند. مانند پرونده مرگ خانواده 9نفرهای به دلیل مسمومیت با منوکسیدکربن. مرگ پدر و مادر به همراه پدربزرگ و مادربزرگ و نوهها. نبود دودکش مناسب برای بخاری و بعد فوت جمعی. متوفیان چنین پروندههایی بعد از معاینه بسته به نیاز کالبدگشایی میشوند، بعد شرح خلاصه و سپس آزمایشگاه سمشناسی. «آزمایشگاه سمشناسی بررسی میکند علت مرگ منوکسیدکربن بوده یا چیز دیگری.»
بررسیهایی که گاهی اوقات روند پرونده را تغییر میدهند و پرده از رازهایی برمیدارند که نقاب مرگ ناخواسته به چهره زده. «گاهی اوقات مرگها ساختگیاند.» مرگهایی که راههایی را انتخاب میکنند برای گمراهکردن پزشک. مرگهایی که درنهایت در بررسیهای آزمایشگاهی دستشان رو میشود برای قاضی پرونده. بررسیهای آزمایشگاهی که از داروها و سمومی میگویند که فرد را فرستادهاند به کام مرگ. آزمایشگاه سمشناسی کمک میکند به شناسایی دارو، سم، موادسوءمصرف، الکلها و تمام چیزهایی که بهطور معمول و غیرمعمول در جامعه استفاده میشوند.
کمیسیون پزشکی
بخش ژنتیک، آسیبشناسی و پاتولوژی هم هستند. بخشهایی که پروندههای بسیاری به خود دیدهاند، با کارشناسان خبرهای که ریزبینانه در جستوجوی گرههای باز نشده پروندهها هستند. «ممکن است یک پرونده همه بخشها را درگیر مسأله کند.» پروندهای که درنهایت میشود پرونده تجمیعی از نظرات کارشناسان و متخصصان بخشهای مختلف برای ارایه به قاضی. گاهی هم ماجرا تنها به آزمایشگاههای مختلف ختم نمیشود. پروندههایی که سرنوشتشان میرسد به تشکیل کمیسیون. کمیسیونی متشکل از پزشک، داروساز، سمشناس، متخصص داخلی و …. افراد مجربی که نظرات کارشناسیشان درنهایت میرسد به دست قاضی برای صدور حکم. «درنهایت قاضی براساس نظرات کارشناسان تصمیمگیری میکند.»
«آزمایشگاه سمشناسی از داروساز با مدرک پیاچدی به خود میبیند تا کارشناس شیمی و … بخشی با سیستمهای حلالی بسیار و موادشیمیایی. کارشناسانی که هر 6 ماه یکبار در بخشهای مختلف آزمایشگاه سمشناسی انجام وظیفه میکنند؛ هم با فعالیت بخشهای مختلف آشنا میشوند، هم سلامتشان حفظ میشود. ما با این روش سعی داریم افراد به یک میزان در معرض مواد و محلولها باشند.»
محیط کار
«آزمایشگاه سمشناسی از داروساز با مدرک پیاچدی به خود میبیند تا کارشناس شیمی و … بخشی با سیستمهای حلالی بسیار و موادشیمیایی. کارشناسانی که هر 6 ماه یکبار در بخشهای مختلف آزمایشگاه سمشناسی انجام وظیفه میکنند؛ هم با فعالیت بخشهای مختلف آشنا میشوند، هم سلامتشان حفظ میشود. ما با این روش سعی داریم افراد به یک میزان در معرض مواد و محلولها باشند.» اخگری از بهبود شرایط و محیط کار نسبت به سالهای گذشته میگوید. از زمانی که مرکز از تهران به اینجا منتقل شد. محیطی که حالا هودهای قوی با مکندگی بالا را به خود میبیند. هرچند اسیدها با حلالیتهای پایین هم جایگزین قبلیها شدهاند. روشهای میکرو هم هستند. حالا هم محیطزیست کمتر آسیب میبیند، هم پرسنل آزمایشگاه سمشناسی کمتر با حلالها مواجه میشوند.
خاطرات فراموشنشدنی
بیستوپنج سال پیش گذر اخگری به پزشکیقانونی افتاد. 25سالی که هر روز با یک پرونده سروکار پیدا کرد و حالا او از پروندههایی میگوید که مانند یک فیلم در گوشهای از ذهنش حک شدهاند. پرونده بچه 15 سالهای که مشکوک به مسمومیت با منوکسیدکربن بود. نمونه خونی و بعد رد مسمومیت با منوکسیدکربن. دوباره آزمایش و نمونهبرداری برای بررسیهای بیشتر. آزمایش مواد و داروهای مختلف و بعد رد گاز فسفین. «در بدنش رد گاز فسفین حاصل از مصرف قرص برنج را پیدا کردیم.» قرص بسیار خطرناکی که گاهی برای خودکشی یا دیگرکشی مورد مصرف قرار میگیرد. بچه 15سالهای که همه سالهای عمرش را با معلولیت پشتسر گذاشته بود و خانوادهای که به هر دلیلی خسته بودند. «با قرص برنج بچه را مسموم کرده بودند.» و سکانس آخر؛ خواباندن بچه در اتاق و صحنهسازی برای مسمومیت با منوکسیدکربن.
در جستوجوی حقایق
مرگهای مشکوک، پروندههای گنگ، قاتلان مخفی و ماجراهایی که گاهی پاندمی میشوند تا متخصصان پزشکیقانونی از شلوغی یک روز کاری بگویند. شاید هم از یک ماه شلوغ و حتی فصلی پُر کار. «ما سال گذشته در کشور پاندمی مسمومیت با متانول را تجربه کردیم.» مسمومیت با مشروبات الکلی تقلبی. اتفاقی متأثرکننده با وجود هشدارهای بسیار صاحبنظران و مسئولان وزارت بهداشت. «از همینجا هشدار میدهم شهروندان بهخصوص جوانان در مصرف مواد در دسترس جانب احتیاط را داشته باشند.»
اخگری از روزهای ابتدایی کارش میگوید از روزهایی که دیدن نمونههای بافتی برایش مشمئزکننده بودند. «به این فکر میکردم که باید یک کاری علمی انجام بدهم.» متخصصان این آزمایشگاهها دور هم جمع شدهاند برای کمک به حل یک معما؛ یافتن علت مرگ. هرچند در کنار این جستوجو به کاری علمی میاندیشند. به اینکه یافتهای روزگاری به درد کاری بخورد. آدمهایی که در کنار احساسات و تأثرهای انسانی به نتیجه و تأثیرگذاریشان میاندیشند؛ جنبه مثبت کارشان. بخشی که جنبه منفی را از ذهن این متخصصان پاک میکند تا روزی نو را با انرژی بیشتری برای کشفیاتشان وقت بگذارند. «به این میاندیشیم که حقی ناحق یا حقوقی از کسی ضایع نشود.»
برداشت آخر؛ آزمایشگاه ژنتیک و سرولوژی
تشخیص هویت
اتاقی به هم ریخته. لَکههای خون که همهجا به چشم میخورند. جسد بیجانی که نقش بر زمین شده و در نهایت پزشکی که با انبر کوچکش مو، ناخن و هر چیز مشکوکی را ضبط و ثبت میکند. تصویری آشنا در یکی از سکانسهای فیلمهای جنایی. موها، ناخنها، لکههای خون، نخهای بهجا مانده از لباس و حتی رد کفشها ناگفتههایی از زمان جنایت دارند. مدارک صحنه جرم که درنهایت سر از آزمایشگاه ژنتیک و سرولوژی پزشکیقانونی درمیآورند. جایی که زهرا لشکری زنی ریزنقش و شاید کمی خجالتی با دکترای علوم آزمایشگاهی و تخصص پیاچدی ژنتیک ملکولی سکان آن را به دست گرفته. بخش تشخیص هویت. تشخیص هویت با نمونههای بیولوژیکی که از صحنه جرم به دست این متخصصان میرسد. نمونههای مختلف؛ هر آنچه مربوط به انسان باشد از مو و ناخن گرفته تا لکه اسپرم. حتی نمونههایی از بافتها هم هستند. بافتهای مختلف از عضله و کبد درواقع هر چیزی که بتواند به این متخصصان مواد ژنتیکی بدهد. نمونههایی ارجاع شده از طرف مقام قضائی. «بیشتر نمونههایی که به آزمایشگاه میآید برای تعیین هویت است.»
آدمهایی که روزگاری قانونی یا غیرقانونی با نام مستعار به بیرون از مرزها رفتهاند و حالا هویتشان مجهولالهویه است. «ما همکاری بینالمللی هم داریم.» در حوادث خبرساز هم پای آزمایشگاه ژنتیک و سرولوژی به میان میآید. حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی، شهدای حله یا آتش گرفتن قطار تبریز. اتفاقاتی دردناک با کلی پرونده و نمونه برای تشخیص هویت.
مجهولالهویهها
جسدی یافت شده میانه یکی از خرابههای شهر؛ بیشناسنامه و مدرک هویتی. فردی که در میانههای یک آتشسوزی جا مانده. جسدی که بعد از سالها به هر بهانهای از خاک بیرون زده تا از قاتلش بگوید. اجسادی که بالاخره گذرشان به آزمایشگاه ژنتیک و سرولوژی میافتد تا احراز هویت شوند. البته همگی به دستور مقام قضائی. درخواست شخصی در این آزمایشگاه راه به جایی نمیبرد و تنها دستور مقام قضائی تعیینتکلیف میکند برای پیگیری پروندهای. «پروندههای ما شکایتی نیستند.» مهاجران قانونی و غیرقانونی هم اگر اتفاقی برایشان بیفتد، گذرشان به اینجا میافتد برای تعیین هویت. آدمهایی که روزگاری قانونی یا غیرقانونی با نام مستعار به بیرون از مرزها رفتهاند و حالا هویتشان مجهولالهویه است. «ما همکاری بینالمللی هم داریم.» در حوادث خبرساز هم پای آزمایشگاه ژنتیک و سرولوژی به میان میآید. حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی، شهدای حله یا آتش گرفتن قطار تبریز. اتفاقاتی دردناک با کلی پرونده و نمونه برای تشخیص هویت.
تازه متولدین
گاهی گذر تازه متولدین هم به اینجا میافتد. نوزادانی که برای دنیا آمدن به جای بیمارستان گوشه خانه را انتخاب کردهاند. «ثبت احوال به همین راحتی شناسنامه نمیدهد. گواهی ولادت میخواهد.» گواهی که منوط میشود به دنیا آمدن در بیمارستان. نوزادانی که خانه را انتخاب کردهاند برای دنیا آمدن مقام قضائی ارجاع میدهد به آزمایشگاه؛ برای تشخیص هویت و شناسنامه گرفتن.
همکاری ثبتاحوال و پزشکیقانونی مسیر متقاضیان شناسنامه ایرانی را هم به اینجا میاندازد. نمونهگیری از خانوادهها و رسیدن به انتساب ایرانی و در آخر گرفتن شناسنامه ایرانی. «همه کارهای پزشکیقانونی تخصصی است.» اما در میان بخشهای مختلف آزمایشگاه ژنتیک بیش از سایرین شناخته شده است، به سبب تشخیص هویت و انتشار اخبار بیشتر. «تالار تشریح،سمشناسی، ژنتیک وپاتولوژی همگی زنجیره به هم پیوستهای هستند که باید کارشان را درست انجام بدهند. قوهقضائیه پروندههای متنوعی دارد و ما یک گوشه آن میتوانیم باشیم.»
کاری سخت با استرس بالا. «هم باید به موقع نتایج را اعلام کنیم و هم دقیق کار کنیم.» حادثه یا بحران که بینالمللی شود، کار سختیاش چندبرابر میشود. دیگر صحبت از پزشکیقانونی نیست و آبروی ملی در میان است؛ کوچکترین اشتباه نه به پای پزشکیقانونی که بلکه به پای ایران نوشته میشود. «استرس بسیار بالایی دارد.»
پروندههای استرسزا
مجهولالهویهها اغلب به پروندههای جنایی مربوط میشوند. اجساد ناشناسی که سالها از فوتشان میگذرد و گذر زمان چهرهشان را تغییر داده است. پروندههای آتشسوزی هم بالاخره سر از آزمایشگاه ژنتیک و سرولوژی درمیآورند. حوادثی که شناسایی اجساد به همین راحتیها هم نیست. پروندههایی که نمیشود تنها به ادله خانواده متوفیان اکتفا کرد و نیاز به دلایل آزمایشگاهی است.
پروندههای استرسزا هم هستند. پروندههایی که فشار افکار عمومی را به خود میبینند و کار را برای متخصصان این بخش از پزشکیقانونی سخت میکنند. «برای پرونده هواپیمای اوکراینی ما واقعا یک هفته اینجا خوابیدیم.» بحرانی همچون حادثه منا هم بر پزشکیقانونی سخت گذشت. اجساد بیشماری که گرمای عربستان آنها را غیرقابل شناسایی کرده بود. در میان آنها اجساد سایر کشورها هم دیده میشد. «نمونهها تمامی نداشت. خانوادهها هم فشار میآوردند هرچه زودتر اجساد شناسایی شوند.» بحرانهای اینچنینی کار را بر این متخصصان سخت میکند. کاری سخت با استرس بالا. «هم باید به موقع نتایج را اعلام کنیم و هم دقیق کار کنیم.» حادثه یا بحران که بینالمللی شود، کار سختیاش چندبرابر میشود. دیگر صحبت از پزشکیقانونی نیست و آبروی ملی در میان است؛ کوچکترین اشتباه نه به پای پزشکیقانونی که بلکه به پای ایران نوشته میشود. «استرس بسیار بالایی دارد.»
سرنوشتسازها
و اما داستان پروندههای چندمجهولی. پروندههایی که به گفته سکاندار آزمایشگاه ژنتیک و سرولوژی به مثابه دکمهای میمانند که میدهند و میگویند یک کت بدهید. «90درصد پروندههای این بخش مشکلدار هستند و 10درصد میشوند پروندههای عادی.»
پرونده سخت و پیچیده که باشد آرامش را از متخصصان میرباید و خواب را بر آنها حرام میکند. «پروندهای داشتیم که در خواب هم به دنبال راهحلش بودیم.» بعضی از پروندهها هم برای همیشه جایی در ذهن متخصص آزمایشگاه ژنتیک و سرولوژی باز میکنند؛ برای ماندگاری همیشگی. «داستان برخی از پروندهها روی روح آدم تأثیر میگذارند و سالها فراموش نمیشوند. چهره برخی از اربابرجوعها هنوز در خاطرم هست.» کار این آزمایشگاه و متخصصانش زمانی سختتر میشود که امضای نهایی آنها تعیینکننده سرنوشت یک فرد یا یک خانواده میشود. مخصوصا اگر پرونده جنایی باشد و نتیجه آزمایش تعیینکننده مسیر پرونده.