2 سال پس از حمام خون در خانه شماره ۲۷۰۱

گزارش «شهروند آنلاین» از ساکنان برج آرمیتا در سالگرد جنایت جنجالی آقای شهردار

مریم رضاخواه_بهاره شبانکارئیان| 2 سال، از شلیک کردن با اسلحه، در طبقه هفتم برج دوبرال در شهرک غرب می‌گذرد. چند قطره خون در وان حمام خانه، پرده از جنایتی هولناک برداشت و خواب را در چشم‌های ساکنان این برج آشفته کرد. تا پیش از ۷ خرداد ۹۸، هیچ‌کدام از ساکنان این برج، نمی‌دانستند در طبقه هفتم واحد ۲۷۰۱ چه کسانی سکونت دارند، اما درست بعد از شلیک گلوله چشم‌های همه به طبقه هفتم این برج دوخته شد. ساکن خانه اجاره‌ای واحد ۲۷۰۱ کسی نبود، جز؛‌ محمدعلی نجفی شهردار سابق تهران.

یک ماهی می‌شد که در طبقه هفتم این برج، واحدی را برای سکونت اجاره کرده بود. نجفی به همراه میترا استاد، همسر دومش در واحد ۲۷۰۱ ساکن شدند. یک سال از عقد دائم آنها می‌گذشت. تا قبل از این صیغه بودند. مهیار، پسر ۱۳ ساله میترا، با آنها زندگی می‌کرد. اسلحه‌ای که از سال ۶۰ در سکوت مطلق به سر می‌برد، حالا در عرض یک شب در دستان نجفی به صدا درآمد و از رازهای زیادی پرده برداشت.

یک‌سال‌ونیم از حاشیه‌های جنجالی  زندگی‌شان در رسانه‌ها گذشته بود که حمام خون در خانه‌شان حاشیه های قدیمی را پوشش داد. نجفی چندی قبل از اینکه دست به اسلحه شود، اقدام به خودکشی کرده بود، آن‌هم با تعداد زیادی از قرص‌های کلونازپام. همین اقدام باعث شد پلیس از خبرساز شدن دست‌نوشته او که در منزلش پیدا شد، خودداری کند. از تحقیقات پلیس چند ساعتی نگذشته بود که نجفی، کار پلیس را آسان کرد. ساعت نزدیک به ۱۰ شب ۷ خرداد، او خودش را به اداره آگاهی معرفی و به قتل میترا استاد اعتراف کرد.

سکوت و بی‌خبری در بلوار خوردین

با گذشت دو سال از این اتفاق هولناک در وان حمام واحد ۲۷۰۱، سخت‌گیری‌ها بیشتر شده است. از نگهبان تا مدیریت برج، همه قریب به اتفاق سکوت کرده‌اند و هیچ کس جرأت حرف زدن ندارد. ساکنان برج در خاموشی به‌سر می‌برند.

جلوی در ورودی، بیشتر از ساکنان برج، پیک موتوری‌های مختلف رفت‌وآمد می‌کنند. بیشتر آنها پیک رستوران هستند. نگهبان و مدیریت مجتمع دوبرال از تهدید به اخراج‌شان می‌گویند. یکی از نگهبانان برج با اخمی که با گره‌های ابرو نشان می‌دهد با لحنی پرخاشگرانه، سد معبر می‌کند.

«اجازه نداریم کسی را به داخل راه دهیم. چند وقتی است که استخدام شدم. چیزی هم نمی‌دانم و اگر حرفی غیر از این بزنم اخراج می‌شوم. برای ورود به مجتمع، مدیریت باید اجازه دهد.» مدیریت این مجتمع آسمان‌خراش، با لحنی ظاهرا محترمانه و البته نمایشی، یک ریز و رگباری کلمات را بدون ربط قطار می‌کند. «به ما سفارش کردند، کلامی نگوییم، وگرنه اخراج می‌شویم. نگهبان هم کاره‌ای نیست و فقط مسئول ورود و خروج افراد به داخل برج است.»

محمدی، مدیریت ساختمان، از کسی می‌گفت که دیده نمی‌شد، اما آنها از همان شخص نامرئی می‌ترسیدند. «کل مجتمع دوبرال برای یک نفر است.» این جمله را یکی دیگر از نگهبانان مجتمع می‌گوید. مقاومتش از آنهای دیگر کمتر است.

«عباس مصلی‌نژاد، بنیانگذار بنیاد فرهنگی مصلی‌نژاد. ۴ دختر دارد. سه برج از مجتمع دوبرال با نام دختران مصلی‌نژاد ساخته شده است. آرمیتا، آریو، آرمینه و مهشید نام دختران او است. آرمیتا برجی است که محمدعلی نجفی همراه با میترا استاد و پسرش در آن ساکن بودند. واحد هنوز خالی افتاده. صاحب واحد ۲۷۰۱ خارج از کشور ساکن است.» کلامش تا همین‌جا قفل شد.

پوشاندن حادثه با سکوت



روبه‌روی این مجتمع، مشاور املاک است. مردی میانسال که حدودا ۵۰ سال دارد. با موهایی جوگندمی، پیراهنی چهارخانه به تن کرده که هیچ‌گونه سنخیتی با شلوارش ندارد. چهره‌اش داد می‌زند، همه چیز را می‌داند ولی باز خود را به ندانستن می‌زند. با زیاد شدن تعداد جملات و رد و بدل شدن اطلاعات، مشابه ترسی که در صدای نگهبانان و مدیریت برج بود، در صدایش موج زد. تمام اهالی بلوار خوردین، چه مغازه‌دار و چه ساکنان محل از فردی نامرئی ترسی بزرگ دارند. «آقای محمدی، مدیریت مجتمع می‌تواند کمک کند. اگر او نتوانسته، پس هیچ‌کس نمی‌تواند.»

بین مجتمع و مشاور املاک، زنی مسن با مانتویی کرم رنگ ایستاده. ۷۰ ساله به نظر می‌آید. موهایش سفید است و سایه مانتو‌اش در آن نقش انداخته. لبخندی به چهره‌اش می‌نشیند. اما خیلی زود، لبخند در چهره‌اش می‌ماسد. «نه، هیچ خبری ندارم. ساکنان مجتمع را هم نمی‌شناسم. چرا با مدیریت صحبت نمی‌کنید؟!»

سکوت را به سخن گفتن ترجیح می‌دهد و به آن سوی خیابان می‌رود. اهالی بلوار، همه و همه ترجیح می‌دهند با سکوت صدای شلیک را پنهان کنند. سایه وحشتناک آن روز، همه افراد مرتبط به برج و اهالی بلوار خوردین را به سکوت واداشته. ساکنان برج اختیارشان را به مدیریت و مدیریت به فردی نامرئی سپرده است.

زیر پوست شهر

جسد عریان و غرق در خون زن، در وان حمام واحد ۲۷۰۱ برخی از ساکنان تازه وارد را نترسانده. مرد جوانی که حدودا ۳۷ سال دارد، با پیراهن سفید و ساده و شلوار مشکی، از در برج خارج می‌شود. با قد کوتاه و ریشی بلند. در دستانش دفتر دستکی است. سوال در مورد دو سال پیش او را همچنان خونسرد و بی‌تفاوت نشان می‌دهد.
«ساکن واحد ۲۳ هستم. حدود یک سالی است که در این برج زندگی می‌کنم. قبل از آن خارج از کشور بودم. این برج از نظر امنیتی که دارد، برایم جذاب است. وقتی واحد ۲۳ را خریدم به لحاظ قیمت هیچ فرقی با دیگر مجتمع‌های این محل نداشت.»

قتل میترا به دست شهردار سابق تهران لبخندی بر لبانش می‌اندازد. لبخندی از سر تمسخر. با همان بی‌تفاوتی که در ابتدا داشت، شانه‌اش را بالا می‌اندازد. «برای من فرقی نمی‌کند، چه کسی کشته شده یا چی کسی کشته است؛ من دارم زندگی خودم را می‌کنم. برایم امنیت مهم است که این برج دارد.» سرش را به نشانه تایید گرفتن بابت سخنانش پایین می‌آورد. مرد جوان نه از کسی ترس دارد و نه برایش فرقی می‌کند چه اتفاقاتی در زیر پوست این شهر در جریان است. با همان خونسردی و بی‌تفاوتی به راهش ادامه می‌دهد.

روند رسیدگی به این پرونده

روند رسیدگی به پرونده شهردار اسبق  از سرعت چشمگیری برخوردار بود؛ آنچنان که ۵روز بعد از حادثه کیفرخواست پرونده‌اش صادر و یک رکورد در این مورد ثبت شد. او سپس در شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محمدی‌کشکولی محاکمه شد.
در شرایطی که اولیای دم مقتول خواستار قصاص متهم بودند، قضات دادگاه نیز او را مجرم تشخیص داده و حکم قصاص وی را صادر کردند. چند روز از صدور این رأی می‌گذشت که به ناگهان ورق برگشت و اولیای دم که همواره برای قصاص نجفی اصرار داشتند، او را بخشیدند.
با وجود منتفی شدن قصاص، نجفی دوباره محاکمه شد تا این بار به جنبه عمومی جرمی که مرتکب شده رسیدگی شود. قضات دادگاه عملی را که او مرتکب شده قتل عمد می‌دانستند و به همین دلیل وی را به‌خاطر جنبه عمومی جرم و حمل سلاح غیرمجاز به تحمل حبس محکوم کردند.
با وجود این نجفی و وکلایش اعتقاد داشتند حادثه‌ای که اتفاق افتاده قتل شبه‌عمد است؛ به همین دلیل به رأی دادگاه اعتراض کردند. مرجع رسیدگی به این رأی شعبه ۴۱دیوان‌عالی کشور به ریاست قاضی رازینی بود. هیأت قضایی دیوان بعد از بررسی پرونده حکم دادگاه را نقض کردند و پرونده دوباره به دادگاه برگشت.

شش سال و شش ماه حبس

این بار محاکمه نجفی به قضات شعبه دهم دادگاه کیفری یک سپرده شد،اما قضات این شعبه هم مثل قضات شعبه نهم عمل نجفی را قتل عمد تشخیص دادند. این بار هم نجفی و وکلایش به این رأی اعتراض کردند. وقتی پرونده برای دومین مرتبه از سوی قضات شعبه ۴۱دیوان مورد بررسی قرار گرفت، آنها باز هم رأی دادگاه را نقض کردند.
مطابق قانون در شرایطی که قضات دادگاه و دیوان‌عالی کشور روی نظرشان اصرار داشته باشند، پرونده در هیأت عمومی دیوان‌عالی کشور رسیدگی می‌شود.  پرونده نجفی در جلسه هیأت عمومی دیوان مورد بررسی قرار گرفت. پس از آنکه قضات عالی‌رتبه‌ نظرات خود را درباره پرونده اعلام کردند در نهایت از بین ۶۶قاضی حاضر رأی‌گیری شد که ۳۹قاضی نظر دادگاه کیفری مبنی بر عمدی بودن قتل را تأیید کردند و ۲۷قاضی دیگر به‌نظر دیوان‌عالی کشور رأی دادند تا به این ترتیب حکم ۶سال و نیم حبس نجفی قطعی شود.

آزادی و برگشت به زندان

۹۳ روز از این جنایت گذشته بود که نجفی از زندان آزاد شد. خبر آزادی شهردار سابق پایتخت در حالی منتشر شده بود که حدود دو هفته پیش از این خانواده استاد از قصاص او گذشته بودند. قاضی پرونده با توجه به گذشت اولیای دم قرار بازداشت نجفی را به قرار وثیقه تغییر داده بود.

وکیل مدافع نجفی اعتقاد داشت که نجفی تا زمان برگزاری دادگاه بعدی که برای بررسی جنبه عمومی جرم برگزار می‌شود، دیگر به زندان نمی‌رود. دو روز از آزادی  شهردار اسبق می‌گذشت که رئیس کل دادگستری استان تهران از بازگشت مجدد محمدعلی نجفی، شهردار پیشین تهران به زندان خبر داد.
برابر ضوابط و مقررات قانونی  با گذشت اولیای دم قصاص منتفی شد. ولی در مورد جنبه عمومی جرم قتل، توسط دادگاه حکم مقتضی صادر خواهد شد. حالا دو سالی از آن جنایت گذشته و محمد علی نجفی همچنان در زندان به سر می‌برد تا محکومیت ۶ سال و شش ماهش به پایان برسد.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.