مهندس استرالیایی یک زندانی اعدامی بود

گزارش «شهروند» از پرونده محکوم به قصاصی که از زندان دختر جوانی را تهدید به گرفتن رضایت از خانواده اولیای دم کرد

چندسالی بود که کابوس اعدام رهایش نمی‌کرد. صاحب یک طلافروشی را کشته بود. یک‌بار پای چوبه دار رفت. درنهایت توانست مهلت بگیرد. مهلتی که بتواند چهار‌میلیارد پول را جور کند تا طناب دار را لمس نکند، تا بتواند طعم آزادی را بچشد، اما سیاوش برای این کار راه عجیبی را انتخاب کرد. او برای رهایی از اعدام به سراغ یک دخترجوان رفت. از داخل زندان با شگردی عجیب سعی کرد پول جور کند، آن هم در فضای مجازی؛ او از داخل سلولش توانست نقشه خود را اجرا کند، اما نتوانست این نقشه را به پایان برساند و به هدفش برسد. او سر بزنگاه گیر افتاد و دستش رو شد.

ماجرا از چند وقت پیش آغاز شد. روزی که مهشید از طریق اینستاگرام با پیام محبت‌آمیز یک پسرجوان روبه‌رو شد. پسری که در پیجش عکس‌های مختلف گذاشته بود. مهشید جواب پیام این پسر را داد و همین سرآغاز شد برای یک سناریوی کلاهبرداری خطرناک؛ ارتباط مهشید و سیاوش در اینستاگرام شکل گرفت. آنها با هم مدام در ارتباط بودند. ارتباطی که مهشید تصور می‌کرد عاشقانه است. سیاوش خودش را یک مهندس معرفی کرده بود. مهندسی که در استرالیا زندگی می‌کند و خیلی سرش شلوغ است. آن‌قدر که زیاد نمی‌تواند تلفنی صحبت کند.
همین رفتارها باعث شد که مهشید کم‌کم به او شک کند. سوال‌ها و پیگیری‌های مدام مهشید درنهایت راز یک ماجرای ترسناک را فاش کرد. مهندس قلابی داستان زندگی‌اش را گفت. اینکه در زندان به‌سر می‌برد و در انتظار اجرای حکم قصاص است، اینکه باید چهار‌میلیارد پول جور کند تا شاید بتواند از مجازات اعدام رها شود. مهشید که شوکه شده بود، به این ارتباط پایان داد، اما این پایان ماجرا نبود.

شکایت از مرد اعدامی

تهدیدهای سیاوش شروع شد و درنهایت کار به شکایت کشید. مهشید که به‌شدت ترسیده و پریشان بود، به پلیس مراجعه کرد و سیاوش را لو داد: «چند وقتی است که با پسری در اینستاگرام آشنا شدم. او که مدعی بود مهندس است و در استرالیا زندگی می‌کند، در پیجش نیز عکس‌های مختلفی منتشر کرده بود. عکس‌هایی که نشان می‌داد واقعا در خارج از کشور زندگی می‌کند، برای همین به او اعتماد کردم.

ارتباط ما هر روز بیشتر می‌شد، تا جایی که او از من خواستگاری کرد. من هم تصور می‌کردم که پسر خوبی است و می‌توانم در کنارش خوشبخت شوم، ولی هربار می‌خواستم با او تلفنی حرف بزنم، خیلی زود گوشی را قطع می‌کرد. می‌گفت نمی‌تواند زیاد صحبت کند. همین باعث شد مشکوک شوم، ولی فکر هر چیز را می‌کردم، به جز اینکه او یک قاتل باشد.»

تهدید به قتل

مهشید در ادامه صحبت‌هایش گفت: «با خودم گفتم شاید سیاوش زن و بچه دارد، شاید حرف‌هایش دروغ است. وقتی پیگیری کردم او گفت که قاتل است. چند‌سال قبل در یک سرقت مسلحانه طلافروشی، صاحب مغازه را کشته و حالا نیز حکم قصاصش به مرحله اجرا درآمده است. سیاوش می‌گفت حتی یک‌بار هم پای چوبه دار رفته اما توانسته مهلت بگیرد. او گفت خانواده اولیای دم چهار‌میلیارد پول خواسته‌اند تا رضایت بدهند. وقتی این حرف‌ها را شنیدم، بلافاصله ارتباطم را با او قطع کردم، ولی سیاوش مرا رها نکرد.

او گفت که باید هرطور شده، این پول را جور کنم. ما وضع مالی خوبی داریم، اما من نمی‌توانستم این پول را جور کنم. سیاوش می‌گفت اگر به او پول ندهم، مرا به قتل می‌رساند. می‌گفت گنده‌لات است و نوچه‌های زیادی در بیرون از زندان دارد.»

همکاری با نوچه‌ها

مهشید در ابتدا حرف‌های سیاوش را جدی نگرفت، اما وقتی با مردی مرموز که او را تعقیب می‌کرد مواجه شد، ترسید: «وقتی از خانه بیرون می‌رفتم، می‌دیدم که مردی مرا تعقیب می‌کند. حتی یک روز، یک‌نفر با ماشین سعی داشت مرا زیر بگیرد. همه اینها باعث شده بود که بترسم. سیاوش هم مرتب با من تماس می‌گرفت و می‌گفت تو را می‌کشم. وقتی می‌گفتم این پول را ندارم، می‌گفت باید بروی و دزدی کنی. از من می‌خواست با کارهای خلاف پول را جور کنم. می‌گفت باید با دوستان و نوچه‌هایش در بیرون از زندان همکاری کنم که پول جور شود، یا اینکه خودم بروم و هرطور شده از خانواده اولیای دم رضایت بگیرم. دیگر از تهدیدهایش خسته شدم و تصمیم به شکایت گرفتم.»

گوشی 100‌میلیون تومانی

وقتی کارآگاهان پلیس با شکایت این دختر جوان روبه‌رو شدند، با توجه به حساسیت موضوع، تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کردند. بررسی‌ها نشان داد که صحبت‌های این دختر صحت دارد. مأموران پلیس سیاوش را در زندان شناسایی کردند. پسری که به اتهام قتل یک طلافروشی در آستانه اعدام بود. تحقیقات نشان می‌داد که این پسر با پرداخت 100‌میلیون تومان پول، توانسته بود یک گوشی تلفن‌همراه جور کند. بنابراین سیاوش بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت.

انکار تهدید

اما او صحبت‌های مهشید را انکار کرد. او روایت دیگری از این ماجرا داشت: «من و مهشید عاشق هم بودیم. او می‌دانست که من اعدامی هستم، حتی حاضر شده بود که در زندان با من عقد کند. خودش سعی داشت که پول را جور کند. من هرگز او را تهدید به قتل نکردم. هیچ تصادفی هم از طرف من رخ نداده است. ما در این مدت به هم علاقه‌مند شده بودیم. وقتی به مهشید پیشنهاد دادم که برای گرفتن رضایت اقدام کند، استقبال کرد تا بعد از آزادی از زندان بتوانیم با هم ازدواج کنیم، اما نمی‌دانم چه شد که ارتباطش را با من قطع کرد. بی‌دلیل از من فاصله گرفت. درنهایت هم فهمیدم که از من شکایت کرده است، ولی من هیچ‌وقت او را تهدید نکردم. همه حرف‌های این دختر دروغ است. او عاشق من بود ولی نمی‌دانم چرا مرا رها کرد. حالا هم این سناریو را از خودش ساخته تا بتواند برای همیشه مرا از زندگی‌اش دور کند.»
درحالی که سیاوش منکر تهدید بود، با بررسی تلفن‌همراه او، مدارکی به دست آمد که نشان می‌داد او اقدام به تهدید دخترجوان برای آزادی از زندان کرده است. بنابراین تحقیقات در این رابطه از سوی مأموران پلیس ادامه یافت.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.