شهروندآنلاین: و بعد از گذشت دو روز از درگذشت علی مرادخانی، پیکر این مدیر فرهنگی در حضور جمعی از مدیران و هنرمندان به خانه ابدی خود در قطعه شماره 20 بهشتزهرای تهران بدرقه شد.
در مراسم تشییع و خاکسپاری معاون سابق امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیرعامل موزه موسیقی که با حضور سیدعباس صالحی وزیر ارشاد، علی جنتی وزیر اسبق ارشاد، مجتبی حسینی معاون هنری وزیر ارشاد، منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما، حجتالله ایوبی دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو در ایران، محمداله یاری مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد، احمد مسجدجامعی، محمدمهدی حیدریان، محمود دعایی، عباس آخوندی، ابوذر ابراهیمی ترکمان، سیدحسین شاهمرادی، داود گنجهای، محمد سریر، حمید شاهآبادی معاون سیما، مرتضی کاظمی، محمدرضا نوروزپور، مهدی شفیعی، امین عارفنیا، مهدی افضلی، حمیدرضا نوربخش، سیدعباس عظیمی، علیاکبر صفیپور، بهرام جمالی، علیاصغر زعیمی و چهرههای دیگری از مدیران و هنرمندان برگزار شد؛ علی مرادخانی یک دغدغهمند واقعی لقب گرفت- که مظهر امیدآفرینی بود. مدیری که مدیریتش جنبههای گوناگون و متفاوتی داشت.
مصداق و سمبل دغدغه
آغازگر مراسم تشییع و خاکسپاری علی مرادخانی، حجتالاسلام دعایی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات بود که فقدان مرادخانی را فقدان مظهر امیدآفرینی در دنیای فرهنگ و هنر نامید و گفت: «علی مرادخانی برای من مصداق بود، سَمبل بود و نمونهای از صفا و پاکی و بیریایی بود. او مهمتر از هر نکتهای تخصص و اشراف زیادی در مدیریت فرهنگی و هنری کشور بود. علی مرادخانی پناه ما بود. ما هر زمان که از تعصبهای بیجا و از ندانم کاریهای بیجا درمانده میشدیم، با علی مرادخانی حرف میزدیم و آرام میشدیم. او همه ما را تسلی میداد و مظهر امیدآفرینی بود».
به گفته محمود دعایی «علی مرادخانی انسان دقیقی بود که بسیار دغدغهمند رفتار میکرد. امیدوارم خداوند پاداش نیکو به ایشان عطا کند».
زلالیت علی ما
سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با یادآوری 40سال فعالیت زندهیاد علی مرادخانی در عرصه فرهنگ و هنر ایران درباره ویژگیهای شخصی و کاری علی مرادخانی گفت: «زندهیاد مرادخانی در زیست فردی خود شور زندگی داشت و همه صورتش لبخند و صدایش سرشار از زندگی بود. علی ما یک زندگی جاری بود. ویژگی دیگر او ترکیب تدین و هنر بود که برگرفته از یک خانواده اهل زهد با تمام وجود شورمندی و شیفتگی هنر را داشت. نکته دیگر وجود پارهای از اخلاق و رفتار توصیهشده از سوی بزرگان و انبیا در وجود علی مرادخانی بود که خیلی واضح و روشن میدیدیم. مثل تواضع، ادب، حسن خلق، صمیمیت، بیتعارفی و بیتکلفی. و البته علاوه بر همه اینها علیِ ما زیست مسلمانی و انسانی داشت- که این در روزگار ما چیز کمی نیست».
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پایان علی مرادخانی را «یک دغدغهمند واقعی» خواند که «در این ۳۰سال زحمات مستقیم و غیرمستقیم زیادی بهخصوص در حوزه موسیقی کشیده و چه در میراثبانی موسیقی ایرانی و چه در خلق و تولید آثار تازه و اثرگذار نقش بسیاری داشته. او در حافظه تاریخی مدیران فرهنگ و اصحاب هنر باقی میماند».
شجاعت و محبت
احمد مسجدجامعی عضو شورای اسلامی شهر تهران و وزیر اسبق ارشاد نیز ضمن ابراز تأسف از درگذشت این شخصیت گرانقدر سخنانش را با کنایهای تند به سیاستهای بهداشتی کشور آغاز کرد: «شاید باید از حوزه بهداشت و درمان بیشتر انتظار کار و تلاش داشته باشیم که در این شرایط هم مرحوم مرادخانی و هم مرحوم حجتالاسلام محتشمیپور به دلیل کرونا جانشان را از دست دادند. همچنین این ماجرا نشان میدهد این مقدماتی که برای واکسن فراهم شده، باید سرعت بیشتری پیدا کند».
به گفته مسجدجامعی «علی مرادخانی حسی به هنرمندان داشت که نشأت گرفته از علاقه و مهربانی او به هنر و هنرمندان بود. او یک مدیر تشریفاتی و بخشنامهای نبود و از روی محبتورزی درون کارهای هنرمندان را انجام میداد. مرادخانی یک مدیر مدنی بود که خود به تنهایی میتوانست یک اداره کل باشد. از آن دسته افرادی که در فضای تلخ هم میتوانست لبخند و همدلی را به همراه بیاورد و در عین حال شجاعت اقدام در شرایط دشوار را نیز داشت و هزینه این شجاعت را هم میداد. اجرای سمفونی «خسوف» مدیون شجاعت علی مرادخانی در چارچوب مدیریتیاش است».
حرفزدن پشت سر مرده
در روز خاکسپاری علی مرادخانی، اما، یغما گلرویی شاعر و ترانهسرا که در مقاطعی برخوردهای کاری نیز با مرادخانی داشت، یادداشت تندی در کانال تلگرام خود با عنوان «حرفزدن پشت سر مرده» درباره زندهیاد علی مرادخانی منتشر کرد- که به نوعی انتقاد از شیوه مدیریتی مرادخانی در دوران معاونت هنری او بود.
در این یادداشت با اشاره به اینکه «رسم است که روی آگهیهای ترحیم درگذشتگان، عباراتی مثل «پدری دلسوز» یا «مادری فداکار» را مینویسند؛ حتی اگر طرف دلسوز و فداکار نبوده باشد. گویی مرگ همه چیز را تغییر میدهد» علی مرادخانی مدیری توصیف شده که «شاید تا حدودی مدیر دلسوزی بود، اما اینکه دلسوزی او چقدر در رشد و بالیدن موسیقی و فرهنگ موثر بوده- و اصلا آیا دلسوزبودن یک مدیر در تشکیلاتی که مخرب و ممیز فرهنگ و هنر است، ماهیت آن تشکیلات را تغییر میدهد یا نه- جای حرف دارد».
به گفته یغما گلرویی، دستاورد مدیریت این مدیر در حوزه موسیقی «سپردن تهیهکنندگی موسیقی به پخشکنندههای خودی اغلب بیسواد و ناآگاه خیابان لالهزار و واسپردن افسار موسیقی به دست دفتر نظارت بود- که باعث شد هنرمندان مستقل له شوند». «با اینکه او گاهی میکوشید دلسوزانه، با شلکردن پیچها، کمی از این تنگنا کم کند، اما دلسوزبودن یک پیچ شل در ماشین ممیزی موسیقی مجاز، راه به جایی نمیبرد و تنها خوشایند کسانی بود که به کمرنگشدن خطوط قرمز و قلاده شلتر راضی بودند».
یغما گلرویی در ادامه با ذکر خاطراتی درباره علی مرادخانی مینویسد: «حالا خبر تلخ درگذشتش رسیده و همه، صفت مدیر دلسوز را بدرقهاش میکنند؛ صفتی که تا حدودی شایستهاش هم بود. بدون شک با نبودش، بخشی از رفتار سیستم نظارتی تغییر خواهد کرد. پلیسِ خوب رفته است. او شاید آخرین مدیری بود که میکوشید دلسوزانه چهره هیولایی سانسور را عوض کند؛ غافل از اینکه این ابوالهول هنرخوار، گوش به فرمان خالق خود نیست و با شل و سفتشدن پیچهایش، به سیمرغ رهاییبخش بدل نمیشود».