عجب گرفتاری شدیمها. نه که موضوع این انتخابات یا انتخاباتهای قبلی باشد. الان مدتهاست ما به این گرفتاری دچار شدهایم. راستش من هر سری که در این کشور انتخاباتی برگزار شده به خیاط خانوادگیمان مراجعه کردهام و گفتهام بدوز.
ایشان اول یکجوری چپچپ نگاهم کرده که مردک برو پی کارت تا مأمورها را صدا نکردهام و آبروی خودت و خاندانت را نبردهام. بعد من به او گفتهام عزیزجان شما چرا مثل مسئولان این کشور همیشه به چشم خلافکار به ما نگاه میکنی؟ حیف است با این همه کرامات در این خیاطی درجا بزنی و به مقامات بالای کشوری نرسی. بعد به او حالی کردهام منظورم این است که بالاغیرتا جیبی برایم بدوز که بتوانم پول حاصل از وعده وعیدهای کاندیداها را در آن بریزم. متأسفانه کاندیداهای محترم در تمامی ادوار اصلا ملاحظه ظرفیت جیب مردم را نمیکنند. اینبار البته اوضاع بدتر هم هست. راستش وقتی پارچه را بردم پیش همان خیاطی که معرف حضورتان است و گفتم برایم کت و شلوار مناسبی بدوزد، از من پرسید چند جیب لازم داری؟ و من که میدانستم آن کت و شلوار در موسم انتخابات آماده خواهد شد، به او جواب دادم شما 45 تا جیب بدوز بعد کت و شلوار را به آنها الصاق کن. وقتی خیاط گفت این دیگر چه جور طرحی است، برایش توضیح دادم که با وعده وعیدهای نامزدها و قولهایی که در مورد پرداخت یارانه به ما مردم نگونبخت میدهند، ما بیشتر به جیب نیاز داریم تا خشتک. چارهای هم نمیماند به جز این انبار کردن پولی که وعدهاش را به ما میدهند. برای این کار باید محل مناسبی در نظر بگیریم و از آنجایی که پول موجود در بانکها را اختلاس میکنند و پول زیر بالشها را هم دزد محترم با خودش خواهد برد، پس بهترین محل انبار پولهای هنگفتی که طبق وعده نامزدها در راه است همین جیب مبارک است.