معجزه پزشکان دانمارکی به فوتبال ایران رسید
پزشکان تیم چوکای تالش روز گذشته یک بازیکن را از مرگ نجات دادند
عصر روز دوشنبه در حاشیه بازی نود ارومیه و چوکای تالش، اتفاقی عجیب برای بازیکن تیم نود، او را تا آستانه یک حادثه هولناک پیش برد.
لحظاتی بعد از اینکه مدافع راست 22ساله تیم نود ارومیه برای تازهکردن نفس و خوردن آب آشامیدنی به کنار زمین رفت، توجه هواداران فوتبال به او جلب شد که روی زمین افتاده بود و به نظر نمیتوانست نفس بکشد.
اتفاقی که چند روز پیش برای کریستین اریکسن ستاره تیم دانمارک رخ داد، باعث شد تا بازیکنان و اعضای دو تیم با نگرانی خود را به علی بشیری برسانند تا از وضعیت او اطلاع پیدا کنند و موضوع زمانی نگرانکننده شد که بشیری برای بیش از یک دقیقه نتوانست نفس بکشد و تقلا میکرد تا راه گلوی خود را باز کند اما تلاشش بیثمر بود.
در آن لحظات کسی نمیدانست چه بر سر این بازیکن آمده که او روی زمین دست و پا میزند، چراکه در لحظه خوردن آب توجه کسی به بشیری نبود. اما ماجرا این بود که او پس از بازکردن در بطری و در حال استفاده از آن بود که پلاستیک تلقی دور آب معدنی جدا شده و به حلق او پریده و راه گلو را بسته بود و لحظاتی تراژیک را برای این بازیکن به وجود آورد.
پس از اینکه صورت بشیری کاملا کبود شد و همه بدون اینکه ماجرا را بدانند، تماشاگر لحظاتی تلخ برای این مدافع بودند و در شرایطی که دکتر تیم نود هم درحال بررسی صحنه بود، پزشک تیم چوکای تالش خود را به او رساند. بشیری با ایما و اشاره به هر دو پزشک فهماند که چه اتفاقی برایش رخ داده که در این لحظه پزشک چوکا دستش را داخل حلق بازیکن نود ارومیه کرد و این پلاستیک را درآورد تا راه نفس علی بشیری باز شود و فوتبال ایران از یک اتفاق هولناک نجات پیدا کند.
شاید او تنها لحظاتی برای بازگشت به زندگی فرصت داشت و کسی نمیتوانست برایش کاری انجام دهد که سرعت عمل این پزشک زندگی دوبارهای به این اوت انداز معروف لیگ یک بخشید.
مرتضی معبودی پزشک چوکا که قهرمان روز گذشته دیدار نود و چوکا در ارومیه بود، در مورد آن لحظهها و اینکه چطور متوجه حلقه دور در آب معدنی در گلوی بازیکن حریف شد، اینطور توضیح میدهد: «این بازیکن جلوی نیمکت ما آب معدنی را باز کرد و خورد و بعد از چند ثانیه روی زمین افتاد و شروع کرد به سرفههای شدید. در چنین مواقعی چون تیم حریف پزشک داشت، من دخالت نکردم و نظاره میکردم. بعد از چند ثانیهای شرایط همانطور بود و بازیکن هر لحظه حالش بدتر میشد. بعد دورش را خلوت کردم و با ایما و اشاره به من فهماند که چیزی در گلویش گیر کرده و من دستم را انداختم دور در بطری که خاردار هم بود را درآوردم. اگر چند ثانیه دیگر این شرایط ادامه پیدا میکرد، دچار خفگی میشد. واقعا حس خیلی قشنگی بود که بتوانی یکنفر را نجات بدهی. پسر کوچکش هم در ورزشگاه بود و وقتی بعد از این چند ثانیه وارد زمین شد و همدیگر را در آغوش گرفتند، حس زیبایی بود که نمیتوان آن را با هیچ چیز دیگر عوض کرد.»