خبرنگاران مرگاندیش
این روزها خبرنگاران مرگاندیش شدهاند و این نگاه ارمغان سیستمی است که بیبرنامهای، برنامهاش شده و به تازگی دست به تأسفخوری و دست به توییت تسلیت و همدردی شده است کارش و ای دریغ از جستوجو یا فرمانی در مورد چرایی و علت العللها.
آسان فروشی مرگ، ابتذال بیمدیریتی است در روزگاری که از هزاران بحران با پیشگیری و اعمال مدیریت میتوانی بگذری و در یک برنامه از پیش تدارک دیده شده، بحرانآفرینی دستساز بشر، گریبانت را میگیرد و به قربانگاه برده میشوی… .
برنامهریزی هرهری و تدارکات در هم ریز و ارایه بیلان کار گزاف و صورت هزینه گزافتر، نسخهای است که مدیران ارشد و میانی و آن پایین پایینیها در اتحادی نانوشته، با هم میآلایندش تا پالایش نشوند و روزی خود برند و کاری کرده باشند کارستان.
هر چند این روزها خبرنگاران مرگاندیش شدهاند و این نگاه ارمغان سیستمی است که بیبرنامهای، برنامهاش شده است و به تازگی دست به تأسفخوری و دست به توییت تسلیت و همدردی شده است کارش و ای دریغ از جستوجو یا فرمانی در مورد چرایی و علت العللها.
ماجراهایی از این دست بسیارند و بلاجویی خبرنگاران در دنیا هم جزئی از آن. چه در کشتارگاه سیاست، چه در تقدیر آسمان، چه در فلاکت زمین و چه….
هیچ کس درس نمیگیرد و هیچ کس مطالبه نمیکرد و اما اینبار، مطالبهگری قدری بهینه و صیقل یافتهتر شده است. مطالبات از پس این انتخابات پر از عرض اندام تمام سلایق، قدری جدیتر انگاشته میشود و لابد که دستاندرکاران هر دو دولت، حرفی برای ثبت در تاریخ خواهند داشت.
همدردی دردی را دوا نمیکند. از همین ابتدا معلوم است که گریبان رانندهای را میگیرند که اگر محتاج نان شب نبود، ارابه مرگش را نمیراند و در غروب غرب ایران، دل به آوارشدن در سنگلاخ و مهلکه نمیداد.
این بچهها از همه چیز گریخته بودند در این روزگار کرونایی اما سر به سلامت بردن و خود را به دست دیگران سپردن سرانجامش میشود همین. کل فلسفه این سالها در این امر نهفته بود که با کدام راننده و کدام ماشین و کدام جاده به مقصد میرسیم؟ و نرسیدیم . و نرسیدند…..
آدم دلش میگیرد در این هقهق آهسته و جاری شدن اشک شبانه مادران و پدران و همسرانی که چشم به راه بودند و در این نابکاری دنیای مجازی، خبر، همزمان با حادثه بر سرشان آوار شد.
چه باید گفت جز تسلیت؟ مطالبه جان آدمهای بیجان شده از چه کسی، درد ما را دوا خواهد کرد؟ گریبان چه کسی را بگیریم در این فضای رفع مسئولیت و نبود اخلاق مسئولیتپذیری؟
تو گویی این دنیا با مرگ هم ما را میخواهد خسته کند و دست بسته. این جولان روح رخوتزای سیستمی اداری است که تن به اصلاح نمیدهد. اما باید که اصلاحش کنیم… .