اسلو لوریس، گونهای آفریقایی است. وقتی آن را به ایران میآورند، برای اینکه این حیوان را بفروشند، تمام دندانهایش را میکشند. برای اینکه این حیوان به واسطه دندانها و با استفاده از گازگرفتن از خودش دفاع میکند. این حیوان داخل ایران قاچاق میشود، نسبت به روشهای نگهداری آن هم که آشنایی ندارند، دندانهایش را هم میکشند تا بتوانند آنها را به مردم بفروشند. اگر سری به دامپزشکیها بزنید، میبینید که چقدر از آمار تلفشدن این حیوان میگویند.
به عقل کدام جن میرسد که پرندگان بیپناه را در بطری کوچکی فرو کنند و ساعتها کت و بالبسته اینسو و آنسو ببرند؟ کشیدن دندانهای حیوان دیگری نظیر اسلو لوریس یکی دیگر از مصادیق وحشتناک حیوانآزاری است. تمام این رفتارهای ضدانسانی زمانی باب میشود که متقاضیانی برای خرید این نوع حیوانات وجود داشته باشد. تا متقاضی نباشد، عرضهکنندهای هم در کار نخواهد بود و تا فرهنگسازی نسبت به حیوانات غیرخانگی انجام نشود، پای حیوانات حیاتوحش همچنان به خانهها بازمیشود. در این گفتوگو با پریسا اصولی درباره تعریف دقیق «حیوان خانگی» صحبت کردهایم و همچنین روشهای قاچاق حیوانات در ایران.
یکی از دلایل قاچاق حیوانات در ایران، ناآگاهی مخاطب نسبت به حیوانات غیرخانگی است. بهخصوص در دهه اخیر، خریدوفروش حیواناتی را بین مردم میبینیم که مصداق حیوانآزاری هستند. اگر بخواهید به گونههایی اشاره کنید که در ایران نسبت به آنها آگاهی وجود ندارد، چه نمونههایی را میتوانید نام ببرید؟
در ایران متأسفانه حیوانات غیرخانگی مختلفی نگهداری میشوند و به دلیل اینکه کانون حمایت از حیوانات همچنان وجود ندارد و جرمانگاری نشده است، بنابراین دغدغه اطلاعرسانی این موضوع هم وجود ندارد که به مخاطب بگوییم چه گونهای خانگی هست و چه گونهای نیست. مثلا یک نفر در تهران میتواند گربه را بهعنوان حیوان خانگی انتخاب کند، یک نفر میتواند جغد، میمون، عقاب یا مار داشته باشد! بنابراین ما باید به ویژگیهای حیوانات خانگی توجه کنیم؛ اینکه امکان زندگی در طبیعت برای آنها وجود ندارد. در واقع حیوان خانگی بدون حضور انسان امکان ندارد بتواند به حیات خودش ادامه بدهد. حتی گربههایی که در شهر میبینیم، اینها حیوانات خانگی هستند و هیچ جای دنیا در دسته حیوانات محیطزیستی و حیاتوحشی قرار نمیگیرند. اما مثلا وقتی درباره میمون صحبت میکنیم، این حیوان کاملا حیوان محیطزیستی است. صرف اینکه ما حیوانی را بیاوریم و مراقبش باشیم، نمیتوانیم حیوان مربوطه را حیوان خانگی یا «پت» بدانیم. در واقع صرف نگهداری از یک حیوان، تعریف حیوان خانگی نیست.
حد و مرز این تعریف کجاست؟ استانداردهای تعریف حیوان خانگی در چه ویژگیهایی مشخص میشود؟
بهطور کلی در دنیا برای تعریف حیوان خانگی 5 ویژگی کلی در نظر میگیرند؛ اول اینکه امکان ندارد حیوان مربوطه را در محیط زندگی خودتان پیدا کنید و اگر هم پیدا کنید، قطعا آسیبدیده است و نیاز به کمک دارد. دومین نکته این است که حیوان خانگی نمیتواند از خودش محافظت کند یعنی چیزی به نام مراقبت در غریزهاش وجود ندارد. سوم اینکه غذایش را باید از طریق انسانها تأمین کند درصورتی که حیوانات محیطزیستی اصلا نیازی به انسان ندارند. مورد بعدی داشتن قلمرو است. حیوانات حیاتوحش و محیطزیستی قلمرو دارند، درحالی که حیوانات خانگی قلمرو ندارند. مورد آخر هم درباره مراقبتهای پزشکی است. این نوع مراقبتها در حیوانات خانگی کاملا ازپیش تعریفشده است؛ مراقبتهایی که مشخص است و دامپزشک هم نسبت به آنها کاملا آشنایی دارد. ولی درباره حیوانات حیاتوحش به این شکل نیست و برای مراقبتهای پزشکی حتما نیاز دارند که یک متخصص حیوانات محیطزیست، اقدامات درمانی آنها را انجام بدهد.
با این تعریفی که ارایه دادید، افرادی که شروع به نگهداری حیوانات غیرخانگی میکنند، از چه مسیرهایی برای خرید این حیوانات استفاده میکنند؟ در واقع چه نوع سازوکارهای غیرقانونی باعث میشوند که این حیوانات به دست خریداران برسد؟
خریداران از طرق مختلف برای خرید اقدام میکنند اما این روزها متأسفانه فروشندگان غیرقانونی از طریق سایتهایی نظیر «دیوار» و «شیپور» هم در حال فروش هستند. شما اگر جستوجویی ساده در این سایتها داشته باشید، آدمهایی را پیدا میکنید که در حال خریدوفروش حیوانات غیرخانگی فراوانی هستند؛ از میمون و مار گرفته تا جغد و اسلو لوریس.
من جستوجو کردهام و چنین مواردی ندیدهایم!
ببینید؛ متأسفانه شما تا موضوع مورد نظر را گزارش نکنید، همچنان روی سایت وجود دارد و فرد میتواند به خریدوفروش این حیوانات ادامه بدهد. من تلاشهای زیادی داشتم تا بتوانم ممانعتهایی برای این موضوع ایجاد کنم اما متأسفانه بحث پول وسط است و فروشندگان همچنان در حال انجام این نوع فروشها هستند.
به چه شکلی میفروشند؟
مثلا شما در سایتهایی که گفتم وارد میشوید، فروشندهای را میبینید که آگهی فروش سگ یا گربه داده. با بعضی از اینها که تماس بگیرید و بگویید دیگر چه حیوانی داری، پرسششان این خواهد بود که «شما چه میخواهید؟» یعنی آگهی اولیه آنها صرفا پوششی است برای فروش حیوانات دیگر. برای همین تقریبا هر حیوانی را که بخواهید میتوانید در اینترنت پیدا کنید! عامل بعدی پرندهفروشیها هستند که عموما به قاچاقچیان حیاتوحش متصل هستند. معضل بزرگ بعدی هم باغوحشها هستند که در حال قاچاق حیواناتاند.
نظارت روی باغوحشها به چه شکلی است؟ نظارتی وجود دارد که باغوحشها اقدام به فروش این حیوانات نکنند؟
نه متأسفانه. عامل اصلی درآمدزایی بسیاری از باغوحشهای ما درحال حاضر قاچاق حیوانات است. موضوعی که درباره سریال آقای مهران مدیری هم مطرح شد همین بود؛ در واقع صحبت منتقدان این بود که ایشان فضایی در سریال ساخته بودند که فضایی تبلیغی ایجاد میکرد برای ترغیب مردم نسبت به خرید حیوانات حیاتوحش. ما نباید چنین نیازی را در مردم ایجاد کنیم و تبلیغاتی انجام بدهیم که مردم چنین نیازی را در خود احساس کنند. همین حالا شما میتوانید کلیپهای فراوانی از حیوانات غیرخانگی در شبکههای اجتماعی ببینید که مصداق حیوانآزاری است.
میشود مثال بزنید؟
بهعنوان مثال میمونی را میبینید که لباس تنش کردهاند و تصویر یا ویدیوی آن را روی صفحه شخصیشان گذاشتهاند. شاید در وهله اول این برای مخاطبان جالب و حتی خندهدار باشد ولی به نوعی ترغیب مخاطب برای انجام این کار هم به شمار میآید. نمونه دیگر اسلو لوریس است؛ حیوانی که گونهای آفریقایی است. وقتی آن را به ایران میآورند، برای اینکه این حیوان را بفروشند، تمام دندانهایش را میکشند.
چرا؟
برای اینکه این حیوان به واسطه دندانها و با استفاده از گازگرفتن از خودش دفاع میکند. این حیوان داخل ایران قاچاق میشود، نسبت به روشهای نگهداری آن هم که آشنایی ندارند، دندانهایش را هم میکشند تا بتوانند آنها را به مردم بفروشند. اگر سری به دامپزشکیها بزنید میبینید که چقدر از آمار تلفشدن این حیوان میگویند. اگر چنین مواردی را دنبال میکنید، عموما قاچاقشان یا به باغوحشها برمیگردد یا قاچاقچیانی که از طریق کشورهای شرقی همسایه ایران در حال قاچاق این حیوانات هستند. در بین ویدیوهایی که درباره اسلو لوریس وجود دارد، واقعا ویدیوهای ناراحتکنندهای میبینید؛ حیوانی که باید آزاد باشد را میگیرند، دندانهایش را میکشند و آن را داخل قفس میکنند.
بله، این مورد رسما مصداق حیوانآزاری است.
گاهی اوقات حیوانآزاری به شکلی است که ممکن است از روی آگاهی نباشد. یعنی فرد به واسطه خشمی فروخورده از روی ناآگاهی اقدام به حیوانآزاری میکند. اما درباره قاچاقچیان حیاتوحش، این موضوع کاملا آگاهانه است و فقط انگیزههای مالی دارد.
گاهی هم نمونههایی داریم که ممکن است به این طریق وحشیانه، نظیر اسلو لوریس، با آنها رفتار نشود، اما از منطقهای دارند به ایران میآیند که اصلاً مسائل زیستمحیطی آنها با فضای ایران سازگاری ندارد و فروش و نگهداریشان (هرچند به شکل ناآگاهانه) اما باز مصداق حیوانآزاری است.
بله، از این موارد میشود به هاسکی اشاره کرد که اصلا شرایط سازگاری با آب و هوای ایران را ندارد. هاسکی در حدود 12 تا 13 سال عمر میکند اما در ایران به خاطر شرایط ناسازگار با بدن این حیوان بیشتر از 7 سال عمر نمیکند.
اینجا هم کاملا با ناآگاهی مخاطب مواجهایم.
بله، این ناآگاهی منجر به حیوانآزاری میشود و تلاشی که ما داریم این است که این موضوع هم جزو مصادیق حیوانآزاری محسوب شود. از مصداقهای دیگر میشود به حیواناتی اشاره کرد که چندین سال با زنجیر به جایی بسته میشوند یا پرندگانی که سالیان سال برای نگهداری داخل قفس میمانند و هیچوقت آنها را بیرون نمیآورند.
مقصودتان پرندگانی هستند که در حیاتوحش زندگی میکنند؟
ببینید؛ پرندگان اصلا جزو حیوانات خانگی به شمار نمیروند و در مفهوم «پت» تعریف نمیشوند. چرا؟ برای اینکه بارزترین خصوصیت پرنده، پرواز است. از بین کسانی که اقدام به نگهداری پرنده میکنند، معدود کسانی هستند که فضایی فراهم میکنند تا پرنده بتواند آزادانه در محل نگهدایاش پرواز کند. حالا بگذریم از پرندگان جنگلی نظیر طوطیسانها یا کاکادو که اصلا بومی اینجا نیستند و در بطریهای آب معدنی از پاکستان به ایران قاچاق میشوند!
در بطری آب معدنی؟
بله، تمام طوطیسانان را به همین شکل قاچاق میکنند؛ بهخصوص کاسکو، کاکادو و عروس هلندی. غیر از این موضوع، گونههایی نظیر مرغ مینا، مرغ عشق یا فنچ هم که به اصطلاح پرورشی هستند، شرایطی ندارند که بتوانند آزادانه زندگی کنند. مردم عموما اینها را در قفس نگهداری میکنند و شرایط این پرندگان طوری است که میبینید کل عمرشان را در قفس میگذرانند. بنابراین پرندگان را هم نمیتوانیم در گروه «حیوانات خانگی» طبقهبندی کنیم، مگر اینکه شما بتوانید محیطی را برایش فراهم کنید که بتواند آزادانه پرواز کند. اما واقعا چند درصد کسانی که این پرندگان را نگهداری میکنند، چنین شرایطی را برایشان مهیا کردهاند؟
کسانی که بتوانند چنین شرایطی برای پرنده فراهم کنند، انگشتشمارند.
برای همین نخریدن آنها باعث میشود که این نوع تجارت، تجارت محدودتری داشته باشد. به همین علت است که ما میگوییم اگر میخواهید شرایط مناسبی را برای حتی حیوانات خانگی فراهم کنید و آنها را به خانه بیاورید، آنها را نخرید. اینهمه حیوان خانگی بیسرپرست وجود دارد، اینهمه مجموعه واگذاری رایگان موجود است. اگر کسی واقعا دلش میخواهد حیوان خانگی نگه دارد، میتواند به این مجموعهها مراجعه کند. مسئولان این نوع مراکز هم اگر ببینید شما واقعا شرایط نگهداری از حیوان مربوطه را دارید، آنها را واگذار میکنند. نیازی نیست شما سراغ تولهکشها، دلالها و قاچاقچیهایی بروید که دارند در بدترین شرایط ممکن این حیوانات را نگهداری میکنند برای فروش.
این وسط پرسشی که به وجود میآید این است که آیا بعضی دامپزشکان هم به واسطه پذیرش مراجعهکنندگان، در قاچاق حیوانات دخیل نمیشوند؟ مثلا دامپزشکی که میگوید من وظیفه نجات جان یک حیوان را دارم و کاری ندارم به اینکه مراجعهکننده من حیوان خانگی نگه داشته یا غیرخانگی، این فرد هم در این جریان دخیل است حتی اگر نیت خوبی داشته باشد.
مشکلی اینجاست که خیلیها فکر میکنند دامپزشک، حامی حیوانات یا فعال حقوق حیوانات است. درصورتی که ممکن است هر فردی هر شغلی داشته باشد؛ یکی قناد است، یکی صنعتگر است، یکی پزشک است و یکی هم دامپزشک. میخواهم بگویم کار با حیوانات لزوما منوط نمیشود بر اینکه فرد مربوطه عاشق یا حامی حیوانات هم باشد. به همین دلیل دامپزشک هم گاهی به جهت بحث درآمدزایی اقدام به درمان هر حیوانی میکند. درصورتی که شیوه درست این است که ما دامپزشکهای محیطزیستی داشته باشیم. این شاخهها کاملا در کشورهای توسعهیافته وجود دارند؛ دامپزشکهایی که کار «پت» انجام میدهند و دامپزشکهایی که در زمینه حیاتوحش فعالیت میکنند. این دو شاخه کاملا دو حوزه مجزا هستند.
پس دامپزشکی که اقدام به درمان حیوانات غیرخانگی میکند، رویه اشتباهی در پیش گرفته؟
دامپزشک حیوانات خانگی اگر با مراجعهکنندهای مواجه شود که حیوانی غیرخانگی را برای درمان آورده است، باید فرد را به دامپزشکی ارجاع بدهد که کارش در حوزه حیوانات محیطزیست و حیاتوحش است. یعنی اگر من بخواهم بهعنوان دامپزشک فعالیت کنم، باید حیطه تخصصم را مشخص کنم که آیا من میخواهم درباره «پت» و حیوانات خانگی کار کنم یا اینکه زمینه کاریام متمرکز بر حیوانات محیطزیستی و حیاتوحش باشد. بعد از آن بنا به تخصصم مراجعان را پذیرش کنم.