شهرام شهیدی
یک تجربه:
یک دوست خارجی دارم که به عنوان مهندس نفت مدتی است در ایران زندگی میکند. دیروز خیلی خوشحال و خندان تلفن کرد به من و با شور و شعف فراوان گفت بالاخره موفق شده برای تزریق واکسن کرونا جایی رزرو کند.
بین حرفهایش ضمن انتقاد از اینکه چرا در ایران به خارجیها واکسن نمیزنند، گفت خوشحال است که بالاخره توانسته از طریق بخش خصوصی نوبت تزریق رزرو کند.
اسم بخش خصوصی که آمد شاخکهایم تیز شد. پرسیدم عزیزجان، نه ببخشید الان برایم حرف درمیآورند که با شهروند اجنبی بدهبستان احساسی داشتهام و برایم شر درست میکنند، به او گفتم هوی مرد حسابی میشود با زبان خوش به من بگویی این بخش خصوصی کجاست؟ و برای تزریق چه واکسنی اسمت را رزرو کردهاند؟
رفیق خارجیام پاسخ داد: «سوپرمارکت محله. اسم واکسنش هم «کوو دریانی» است.»
گفتم: «دریانیها بزرگترین زنجیره سوپرمارکت و بقالی در ایران هستند. تا جایی که میدانم در تولید واکسن کرونا ادعایی ندارند.»
ایشان جواب داد: «خوبی شما ایرانیها همین است که بیادعا هستید. در حالی که همه دنیا شعار میدهند شما عمل میکنید. بعدش هم تو به عنوان یک روزنامهنگار بد است که از تولید بخش خصوصی بیخبر هستی. من با اطلاعاتی که کسب کردهام میدانم که به زودی هر ایرانی یک واکسن کرونا تولید و آن را ثبت میکند. طوری که به جای صادرات نفت، اقتصاد ایران به سمت صادرات واکسن خواهد رفت.»
و اما چند روایت واکسنی
١- بومیسازی یعنی همین که به تعداد هر ایرانی واکسنی ساخته خود آن شخص وجود خواهد داشت؛ ولی چون ما ایرانیها دست به انبارکردنمان خوب است، احتمالا اکثریت جامعه واکسن خودشان را هم نخواهند زد و آن را برای روز مبادا احتکار میکنند.
٢- مشکل اینکه تزریق سراسری واکسن شروع نمیشود این است که ما خشتش را بد گذاشتهایم و از روز اول طبق یک عادت غلط گفتهایم از شنبه واکسیناسیون را شروع میکنیم و کیست که نداند ما ایرانیها از اساس با شروع کاری که قرار است از شنبه شروع کنیم، مشکل داریم و به بهانههای مختلف آن را عقب میاندازیم.